وقت آشتی
من، قهر تو، قهر تا ابد الدهر، قهر خنده و بازی تمام والسلام!
يکشنبه، 5 اسفند 1397
بی‌تاب‌تر از موج
روشن‌تر از ماه و ستاره هفت آسمان را دیده بودی مثل پرستوهای عاشق پرواز را فهمیده بودی
يکشنبه، 5 اسفند 1397
چاه و ابر
ابر ولگردی میان آسمان پرسه می‌زد صبح‌دم پرادعا چاه آبی را میان دشت دید با تمسخر گفتش: ای ناآشنا خانه عفریت هستی یا پری
يکشنبه، 5 اسفند 1397
شرم فرات
زمین کربلا می‌لرزد انگار هنوز از هیبت دست علمدار شده هر قطره از آب فراتش زشرم کام گل‌ها داغ و تبدار
يکشنبه، 5 اسفند 1397
پرستش
می‌دهدخدا فرمان بندگان من باشید روی صفحه‌ی هستی نور و روشنی پاشید
يکشنبه، 5 اسفند 1397
بابای مدرسه
یک سال پیش، آه وقتی که می‌شکفت، گل‌های مدرسه چشم انتظار بود از پشت پنجره، بابای مدرسه
يکشنبه، 5 اسفند 1397
کبوترانه
تو از تبار آب‌ها نه، آب از تبار توست و آب بعد سال‌ها هنوز بی‌قرار توست
يکشنبه، 5 اسفند 1397
طلایه‌دار انتظار
هنوز آسمان تو پر از غبار ماتم است پر از نوای اشک و آه پر از نجابت غم است
يکشنبه، 5 اسفند 1397
اشتباه
اشتباه آمدی جای تو زمین نبود سرنوشت تلخ تو آه این‌چنین نبود
يکشنبه، 5 اسفند 1397
دستخط
انگار دستی توی قلبم یک جمله‌ی زیبا نوشته با خط سبز و صاف و روشن این آدم از اهل بهشته
يکشنبه، 5 اسفند 1397
طلوع کن!
بهانه‌ها گلایه‌ها سکوت‌ها و سایه‌ها نگاه‌ها و اخم‌ها غرورها و زخم‌ها
يکشنبه، 5 اسفند 1397
گهواره‌ی خورشید
ایران قشنگ ما غرق گل و ریحان است هر شهر و دِهَش پر از بوی خوش قرآن است
يکشنبه، 5 اسفند 1397
هفتاد و دو شعر خونین
دیشب برایت سرودم هفتاد ودو شعر غمگین از نیزه و زخم و خنجر خونین، خونین، خونین
يکشنبه، 5 اسفند 1397
خواب
خسته‌ام ولی خواب توی چشم من نمی‌رود تا هزار هم شمرده‌ام صد دفعه دروغکی چشم را به هم فشرده‌ام نمی‌شود!
يکشنبه، 5 اسفند 1397
ساحل دور
می‌افتم بلند می‌شوم می‌افتم بلند می‌شوم می‌افتم بلند می‌شوم موج کوچکی هستم
يکشنبه، 5 اسفند 1397
روزی که تو آمدی
آمدی از دشت نور غنچه‌ی هر گل شکفت بر دل سرد زمین لاله و سنبل شکفت
يکشنبه، 5 اسفند 1397
ماه بهمن ماه توست
گرچه این‌جا نیستی ای مهربان ای امام خوب ما هست اما قاب عکس کوچکت توی دست بچه‌ها عکس تو هر روز پر گل می‌شود روی دیوار کلاس
يکشنبه، 5 اسفند 1397
مهمان ناخوانده
عاشق خانه‌ی ماست به گمانم باران چون که ناخوانده شده این طرف‌ها مهمان
يکشنبه، 5 اسفند 1397
در امتداد سحر
باز هم در گوشه‌ای از آسمان می‌زند لبخند ماه مهربان آیه‌های نور در طول سحر عرض دل را می‌برد تا بیکران
يکشنبه، 5 اسفند 1397
آیینه‌دار باران
گفتم به وقف که مرا کرده‌ای محروم از بخشی از ارثیه‌ی نیاکانم بخشی زمزرعه، یک قطعه از جالیز سهمی هم از ثمر باغ و بستانم
يکشنبه، 5 اسفند 1397