مسیر جاری :
اقسام جهاد و دستورالعمل جهاد دفاعی در قرآن
طریقه خواندن نماز حاجت روز یکشنبه
طریقه خواندن نماز حاجت روز شنبه
بهترین کود برای نهال بادام و انگور
از انتخاب تا استفاده صحیح ضدآفتاب درماتیپیک
طریقه خواندن نماز حاجت روز سه شنبه
طریقه خواندن نماز حاجت روز دوشنبه
چرا باید به مردم لبنان و فلسطین کمک کنیم؟
نماز روز یکشنبه ماه ذیقعده چگونه خوانده می شود؟
نماز روز دوشنبه امام جواد چگونه خوانده می شود؟
مهم ترین خواص هویج سیاه
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
پیش شماره شهر های استان تهران
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
نحوه خواندن نماز والدین
لیست کاملی از خدایان و الهههای یونانی
روسای جمهور آمریکا از ابتدا تا کنون
چهار زن برگزیده عالم
آخرین درس
آن روز برای رفتن به مدرسه خیلی تأخیر کرده بودم و میترسیدم مورد مؤاخذه و توبیخ قرار گیرم. بخصوص که میدانستم آموزگار ما آقای «هامل» دربارهی اسم فاعل و اسم مفعول از ما سؤالاتی خواهد کرد و من حتی یک کلمه...
چشمهی جوانی
هیزم شکنی بود بسیار پیر و فرسوده. زنش نیز چون او پیر بود. پیرمرد یوشیدا نام داشت و پیرزن فومی.
ابتکار مردی میخواره
پزشک شیگا به همسر تاکاماتسو گفت: «هرگاه شوهر شما از نوشیدن ساکی خودداری نکند، بیگمان عمرش چندان دوامی نخواهد داشت!»
آیینه
کیمیکو یا کیمی کوچک تصویر زنده یا مینیاتور مادرش هیدنو بود. همان رخسار کشیده، پیشانی بلند، پوست شفاف، زلف مشگین، چشمان بادامی، مژگان برگشته و بلند، بینی قلمی و اندکی نوک برگشته، دهان کوچک، لبان
حقشناسی روباه
روباهی بود کیتسون نام، جوان و زیبا، دارای پوزهای کشیده، گوشهایی پهن و نوک تیز؛ دمی دراز و انبوه و پشمی سفید و با شکوه.
ریهی بازرگان یکی از یاران چهل و هفت رونین
ریهی بازرگان آرزو میکرد که کاش سامورایی سرافرازی بود و دو شمشیر به کمر میبست. تأسف بسیار میخورد که وضع و موقعیت خانوادگی او را ناگزیر کرده که در اوزاکا، شهر پر فعالیت بازرگانی، اقامت گزیند و بازرگانی...
رونین هارا و مادرش
سامورایی هارا پس از دو سال غیبت به خانمان خود بازگشت. ورود او جنبوجوشی سرورانگیز در خانهاش به پا کرد.
دختر اسیر
«دو زرد و یک سرخ، دو سبز و سپس دو سرخ! ای رشتههای زوزورو در بافتی بسیار ریز به هم درآمیزند!» میالی بوریایی به رنگهای رخشان میبافت و این شعر را میخواند و همچنان که کارش پیش میرفت
آب مانانگارز
دنگ! دنگ! دو دسته هاون بزرگ به آهنگی موزون یکی پس از دیگری فرود میآمد.
دسته هاونی که رازانی به دست داشت میگفت: «دنگ! ...» و دسته هاونی که رازافی به دست گرفته بود جوابش میداد: «دنگ!...»
دو رفیق
کوتوفتسی و ماهاکا دو راهزن نابکار بودند که شرح نیرنگها و دغلکاریهایشان نقل مجالس مالگاشیان بود. آنان اغلب اوقات در شوخیهای نابکارانه با هم انباز و دمساز بودند لیکن با وجود همکاری و همدستی گاه در فریفتن...