مسیر جاری :
خطبه جهاد امام علی (ع) در نخیله ( بررسی فلسفه و آثار پربرکت جهاد)
همه آنچه درباره سنگ پیتزا باید بدانید
آداب و رسوم رمضان در یزد
فعالیت های سیاسی – اجتماعی امام هادی علیه السلام
رایج ترین پرسش ها و شبهات پیرامون ارث زنان
رایج ترین پرسش ها و شبهات پیرامون طلاق
آشنایی با سیره و بینش سیاسى امام حسن علیه السلام
سازگاری ولایت پدر بر دختر در ازدواج با شأن و حقوق زن
معنای حضانت، حکمت آن و حق حضانت فرزندان
نظام مدیریت وقف و امور خیریه در کشور اندونزی
حضرت عبدالعظیم حسنی که بوده و چگونه ايشان وفات يا شهيد شده اند؟
پیش شماره شهر های استان تهران
گیاه بیلهر خواص و عوارضی دارد؟
پیش شماره شهر های استان گیلان
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
نحوه خواندن نماز والدین
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه

دوش از جناب آصف پيک بشارت آمد
دوش از جناب آصف پيک بشارت آمد کز حضرت سليمان عشرت اشارت آمد
خاک وجود ما را از آب ديده گل کن ويرانسراي دل را گاه عمارت آمد

زاهد خلوت نشين دوش به ميخانه شد
زاهد خلوت نشين دوش به ميخانه شد از سر پيمان برفت با سر پيمانه شد
صوفي مجلس که دي جام و قدح ميشکست باز به يک جرعه مي عاقل و فرزانه شد

ياري اندر کس نميبينيم ياران را چه شد
ياري اندر کس نميبينيم ياران را چه شد دوستي کي آخر آمد دوستداران را چه شد
آب حيوان تيره گون شد خضر فرخ پي کجاست خون چکيد از شاخ گل باد بهاران را چه شد

ديگر ز شاخ سرو سهي بلبل صبور
گلبانگ زد که چشم بد از روي گل به دور ديگر ز شاخ سرو سهي بلبل صبور
با بلبلان بيدل شيدا مکن غرور اي گلبشکر آن که تويي پادشاه حسن

اي خرم از فروغ رخت لاله زار عمر
بازآ که ريخت بي گل رويت بهار عمر اي خرم از فروغ رخت لاله زار عمر
کاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر از ديده گر سرشک چو باران چکد رواست

گر بود عمر به ميخانه رسم بار دگر
بجز از خدمت رندان نکنم کار دگر گر بود عمر به ميخانه رسم بار دگر
تا زنم آب در ميکده يک بار دگر خرم آن روز که با ديده گريان بروم

شب وصل است و طي شد نامه هجر
سلام فيه حتي مطلع الفجر شب وصل است و طي شد نامه هجر
که در اين ره نباشد کار بي اجر دلا در عاشقي ثابت قدم باش

روي بنماي و وجود خودم از ياد ببر
خرمن سوختگان را همه گو باد ببر روي بنماي و وجود خودم از ياد ببر
گو بيا سيل غم و خانه ز بنياد ببر ما چو داديم دل و ديده به طوفان بلا

اي صبا نکهتي از خاک ره يار بيار
ببر اندوه دل و مژده دلدار بيار اي صبا نکهتي از خاک ره يار بيار
نامهاي خوش خبر از عالم اسرار بيار نکتهاي روح فزا از دهن دوست بگو

اي صبا نکهتي از کوي فلاني به من آر
زار و بيمار غمم راحت جاني به من آر اي صبا نکهتي از کوي فلاني به من آر
يعني از خاک در دوست نشاني به من آر قلب بيحاصل ما را بزن اکسير مراد