مسیر جاری :
سامریهای منافق در جامعه امروز
پیوند خوشنویسی در هنرهای مختلف
معرفی خوشنویسان معروف قرآن کریم
بررسی مرقع و قطاع در خوشنویسی
هنر و زیبایى از منظر دین در بیان آیت الله جوادى آملى
بررسی بحث حجاب در دانشگاه و عدم رعایت آن در جامعه دانشجویی
علت بی غیرتی برخی مردان و نحوه تعامل با چنین همسری
در اقدام به طلاق، اولویت با کدامیک: منافع والدین یا فرزندان؟!
چه چیزهایی موجب رضایتمندی در زندگی می شوند؟
حضرت زهرا (س) حلقه ارتباط و اتصال در عالم هستی
دلنوشتههایی به مناسبت هفته بسیج
خلاصه ای از زندگی مولانا
داستان های کوتاه از پیامبر اکرم (ص)
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
نحوه خواندن نماز والدین
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
لیست کاملی از خدایان و الهههای یونانی
دعا برای ختم به خیر شدن امور و گشایش مسائل
اي زير نقاب مه نموده
اي زير نقاب مه نموده شاعر : خاقاني ماه من و عيد شهر بوده اي زير نقاب مه نموده صد ماه مقنعم نموده از مقنعه ماه غبغب تو دستار سر سران ربوده باد سر زلفت از سر آغوش...
اي دل به جفات جان نهاده
اي دل به جفات جان نهاده شاعر : خاقاني جان پيشکشت جهان نهاده اي دل به جفات جان نهاده قفلي زده بر دهان نهاده شهري همه ز آهنين دل تو از نيل و بقم دکان نهاده بر طرف...
اي برقرار خوبي، با تو قرار من چه
اي برقرار خوبي، با تو قرار من چه شاعر : خاقاني از سکه گشت کارم، تدبير کار من چه اي برقرار خوبي، با تو قرار من چه بر سنگ تو ندانم آب و عيار من چه زرين رخم ز عشقت بيآب...
در صبوح آن راح ريحاني بخواه
در صبوح آن راح ريحاني بخواه شاعر : خاقاني دانهي مرغان روحاني بخواه در صبوح آن راح ريحاني بخواه يک دو جنس از روي يکساني بخواه يک دو جام از راه مخموري بخور از پريروي...
منديش که آب کار ما رفت
منديش که آب کار ما رفت شاعر : خاقاني آوازهي کار آب در ده منديش که آب کار ما رفت بانگي بده خراب در ده کس در ده نيست جمله مستند مشکين سر زلف تاب در ده زلف تو کمند...
اي از پي آشوب ما از رخ نقاب انداخته
اي از پي آشوب ما از رخ نقاب انداخته شاعر : خاقاني لعل تو سنگ سرزنش بر افتاب انداخته اي از پي آشوب ما از رخ نقاب انداخته شب با جمال موي تو، مشکين حجاب انداخته مه با خيال...
در دستت اوفتادم چون مرغ پر بريده
در دستت اوفتادم چون مرغ پر بريده شاعر : خاقاني در پيشت ايستادم چون شمع سر بريده در دستت اوفتادم چون مرغ پر بريده چشم بدم که ماندم از تو نظر بريده چشم از تو مي بدزدم پيش...
هست به دور تو عقل نام شکسته
هست به دور تو عقل نام شکسته شاعر : خاقاني کار شکسته دلان تمام شکسته هست به دور تو عقل نام شکسته باده عجب راوق است و جام شکسته عشق تو بس صادق است آه که دل نيست برده...
خيال روي توام غمگسار و روي تو نه
خيال روي توام غمگسار و روي تو نه شاعر : خاقاني به هر سوئي که کنم راه، راه سوي تو نه خيال روي توام غمگسار و روي تو نه اگرچه بخت مرا رهنما به کوي تو نه خيال تو همه شب...
افدي بنفس من بدت فيالمهد عني غافله
افدي بنفس من بدت فيالمهد عني غافله شاعر : خاقاني لوقابلت شمسالضحي حارت و صارت آفله افدي بنفس من بدت فيالمهد عني غافله هر هشت خلد از منظرش ديدم ميان قافله ماهي ستاره...