مسیر جاری :
معرفی کوتاه بانوان خوشنویس
ولایت اهلبیت علیهم السلام نقشه راه سعادت
آموزشگاه زبان پردیسان ارائه دهنده دوره های متنوع و مدرن
ترسناک ترین مسیرهای ریلی جهان
معرفی کوتاه بانوان قرآن نویس
تحلیل شبهه هدر رفتن خون شهدا و پاسخ به آن
پنج گوهر درخشان میراث فاطمی
لیفت سینه: جراحی جوانسازی و رفع افتادگی سینهها برای ظاهری جذاب
ترفند افزایش سرعت اینترنت تا 100 برابر
رزرو هتل پارس شیراز برای سفر خانوادگی
چهار زن برگزیده عالم
نحوه خواندن نماز والدین
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
پیش شماره شهر های استان تهران
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
پیش شماره شهر های استان گیلان
شبي کردي از درد پهلو نخفت
شبي کردي از درد پهلو نخفت شاعر : سعدي طبيبي در آن ناحيت بود و گفت شبي کردي از درد پهلو نخفت عجب دارم ار شب به پايان برد از اين دست کو برگ رز ميخورد به از نقل ماکول...
يکي آهنين پنجه در اردبيل
يکي آهنين پنجه در اردبيل شاعر : سعدي همي بگذرانيد پيلک ز پيل يکي آهنين پنجه در اردبيل جواني جهان سوز پيکار ساز نمد پوشي آمد به جنگش فراز کمندي به کتفش بر از خام گور...
مرا در سپاهان يکي يار بود
مرا در سپاهان يکي يار بود شاعر : سعدي که جنگاور و شوخ و عيار بود مرا در سپاهان يکي يار بود بر آتش دل خصم از او چون کباب مدامش به خون دست و خنجر خضاب ز پولاد پيکانش...
شبي زيت فکرت همي سوختم
شبي زيت فکرت همي سوختم شاعر : سعدي چراغ بلاغت مي افروختم شبي زيت فکرت همي سوختم جز احسنت گفتن طريقي نديد پراگنده گويي حديثم شنيد که ناچار فرياد خيزد ز درد هم از...
چنين ياد دارم که سقاي نيل
چنين ياد دارم که سقاي نيل شاعر : سعدي نکرد آب بر مصر سالي سبيل چنين ياد دارم که سقاي نيل به فرياد خواهان باران شدند گروهي سوي کوهساران شدند بيايد مگر گريهي آسمان...
يکي خوب کردار، خوش خوي بود
يکي خوب کردار، خوش خوي بود شاعر : سعدي که بد سيرتان را نکو گوي بود يکي خوب کردار، خوش خوي بود که باري حکايت کن از سرگذشت به خوابش کسي ديد چون در گذشت چو بلبل به صوتي...
گدايي شنيدم که در تنگ جاي
گدايي شنيدم که در تنگ جاي شاعر : سعدي نهادش عمر پاي بر پشت پاي گدايي شنيدم که در تنگ جاي که رنجيده دشمن نداند ز دوست ندانست بيچاره درويش کوست بدو گفت سالار عادل عمر...
کسي مشکلي برد پيش علي
کسي مشکلي برد پيش علي شاعر : سعدي مگر مشکلش را کند منجلي کسي مشکلي برد پيش علي جوابش بگفت از سر علم و راي امير عدو بند مشکل گشاي بگفتا چنين نيست يا باالحسن شنيدم...
شنيدم که در خاک وخش از مهان
شنيدم که در خاک وخش از مهان شاعر : سعدي يکي بود در کنج خلوت نهان شنيدم که در خاک وخش از مهان که بيرون کند دست حاجت به خلق مجرد به معني نه عارف به دلق در از ديگران...
يکي بربطي در بغل داشت مست
يکي بربطي در بغل داشت مست شاعر : سعدي به شب در سر پارسايي شکست يکي بربطي در بغل داشت مست بر سنگدل برد يک مشت سيم چو روز آمد آن نيکمرد سليم تو را و مرا بربط و سر شکست...