0
مسیر جاری :
رييس مشرق و مغرب ضياء الدين منصور انوری

رييس مشرق و مغرب ضياء الدين منصور

رييس مشرق و مغرب ضياء الدين منصور شاعر : انوري که هست مشرق و مغرب ز عدل او معمور رييس مشرق و مغرب ضياء الدين منصور به استناد بيفزود پايگاه صدور به اصطناع بياراست دستگاه...
يکي در کف قلج سرهال و تازان انوری

يکي در کف قلج سرهال و تازان

يکي در کف قلج سرهال و تازان شاعر : انوري يکي برکف قدح سرمست و مخمور يکي در کف قلج سرهال و تازان وز آحاد حريفان چند مذکور صفي‌الدين موفق هم نرفتست چو انگوري که گيرد...
ز سيرش با سعادت هفت کشور انوری

ز سيرش با سعادت هفت کشور

ز سيرش با سعادت هفت کشور شاعر : انوري غني و نعمت او دانش ودين ز سيرش با سعادت هفت کشور وزو بر پير ديگر بود هندي سخي و بخشش او حشمت وفر که ذاتش داشت بر آرام پيشي ...
چو از دوران اين نيلي دواير انوری

چو از دوران اين نيلي دواير

چو از دوران اين نيلي دواير شاعر : انوري زمانه داد ترکيب عناصر چو از دوران اين نيلي دواير خزان شد چون بهار از بس نوادر زمين شد چون سپهر از بس بدايع توانگر شد به انواع...
به جاي ملحم چيني منه هوا بالين انوری

به جاي ملحم چيني منه هوا بالين

به جاي ملحم چيني منه هوا بالين شاعر : انوري به جاي اطلس رومي مکن زمين بستر به جاي ملحم چيني منه هوا بالين رسول گفت سفر هست بر مثال سقر خداي گفت حضر هست بر مثال بهشت ...
نماز شام چو کردم بسيج راه سفر انوری

نماز شام چو کردم بسيج راه سفر

نماز شام چو کردم بسيج راه سفر شاعر : انوري درآمد از درم آن سرو قد سيمين‌بر نماز شام چو کردم بسيج راه سفر لب چو قندش خشک و رخ چو ماهش تر ز تف آتش دل وز سرشک ديده شده ...
مست شبانه بودم افتاده بي‌خبر انوری

مست شبانه بودم افتاده بي‌خبر

مست شبانه بودم افتاده بي‌خبر شاعر : انوري دي در وثاق خويش که دلبر بکوفت در مست شبانه بودم افتاده بي‌خبر داد از ره صماخ دماغ مرا خبر چون اصطکاک و قرع هوا از طريق صوت ...
به سمرقند اگر بگذري اي باد سحر انوری

به سمرقند اگر بگذري اي باد سحر

به سمرقند اگر بگذري اي باد سحر شاعر : انوري نامه‌ي اهل خراسان به بر خاقان بر به سمرقند اگر بگذري اي باد سحر نامه‌اي مقطع آن درد دل و سوز جگر نامه‌اي مطلع آن رنج تن و...
اي به رفعت ز آسمان برتر انوری

اي به رفعت ز آسمان برتر

اي به رفعت ز آسمان برتر شاعر : انوري نور راي تو آفتاب دگر اي به رفعت ز آسمان برتر وي تو مختار خاص و عام بشر اي تو مقصود جنس و نوع جهان برترين بام گنبد اخضر کمترين...
شبي گذاشته‌ام دوش در غم دلبر انوری

شبي گذاشته‌ام دوش در غم دلبر

شبي گذاشته‌ام دوش در غم دلبر شاعر : انوري بدان صفت که نه صبحش پديد بد نه سحر شبي گذاشته‌ام دوش در غم دلبر سپهر باز نزايد همي شبي ديگر چنان شبي به درازي که گفتي هردم ...