0
مسیر جاری :
هرکس که غم ترا فسانه‌ست انوری

هرکس که غم ترا فسانه‌ست

هرکس که غم ترا فسانه‌ست شاعر : انوري دستخوش آفت زمانه‌ست هرکس که غم ترا فسانه‌ست از عيش زمانه بر کرانه‌ست هرکس که غم ترا ميان بست يار تو که همچو تو يگانه‌ست تو...
عشق تو دل را نکو پيرايه‌ايست انوری

عشق تو دل را نکو پيرايه‌ايست

عشق تو دل را نکو پيرايه‌ايست شاعر : انوري ديده را ديدار تو سرمايه‌ايست عشق تو دل را نکو پيرايه‌ايست در طريق عشق کمتر پايه‌ايست تير مژگان ترا خون ريختن دل ز مادر مهربانتر...
جمالت بر سر خوبي کلاهست انوری

جمالت بر سر خوبي کلاهست

جمالت بر سر خوبي کلاهست شاعر : انوري بناميزد نه رويست آن که ماهست جمالت بر سر خوبي کلاهست ترا هم نيم شب هم چاشتگاهست تويي کز زلف و رخ در عالم حسن هنوزت آب خوبي زير...
مرا داني که بي‌تو حال چونست انوری

مرا داني که بي‌تو حال چونست

مرا داني که بي‌تو حال چونست شاعر : انوري به هر مژگان هزاران قطره خونست مرا داني که بي‌تو حال چونست دلم در دست عشق تو زبونست تنم در بند هجر تو اسيرست چه جاي کم که هر...
هرکه چون من به کفرش ايمانست انوری

هرکه چون من به کفرش ايمانست

هرکه چون من به کفرش ايمانست شاعر : انوري از همه خلق او مسلمانست هرکه چون من به کفرش ايمانست گر به ايمان خويشت ايمانست روي ايمان نديده‌اي به خدا که درو دين و کفر يکسانست...
عشق تو قضاي آسمانست انوری

عشق تو قضاي آسمانست

عشق تو قضاي آسمانست شاعر : انوري وصل تو بقاي جاودانست عشق تو قضاي آسمانست دور از تو بلاي ناگهانست آسيب غم تو در زمانه تا پاي غم تو در ميانست دستم نرسد همي به شادي...
عشق تو از ملک جهان خوشترست انوری

عشق تو از ملک جهان خوشترست

عشق تو از ملک جهان خوشترست شاعر : انوري رنج تو از راحت جان خوشترست عشق تو از ملک جهان خوشترست دل در جان مي‌زند آن خوشترست خوشترم آن نيست که دل برده‌اي پاي ملامت به...
کار دل از آرزوي دوست به جانست انوری

کار دل از آرزوي دوست به جانست

کار دل از آرزوي دوست به جانست شاعر : انوري تا چه شود عاقبت که کار در آنست کار دل از آرزوي دوست به جانست با همه بيداد و جور جان جهانست کرد ز جان و جهان ملول به جورم ...
اي برادر عشق سودايي خوشست انوری

اي برادر عشق سودايي خوشست

اي برادر عشق سودايي خوشست شاعر : انوري دوزخ اندر عاشقي جايي خوشست اي برادر عشق سودايي خوشست زاب چشم خويش دريايي خوشست در بيابان رهروان عشق را ياد نام دوست صحرايي خوشست...
مهرت به دل و به جان دريغست انوری

مهرت به دل و به جان دريغست

مهرت به دل و به جان دريغست شاعر : انوري عشق تو به اين و آن دريغست مهرت به دل و به جان دريغست کان ملک بدين جهان دريغست وصل تو بدان جهان توان يافت کان طرف بهر ميان دريغست...