0
مسیر جاری :
اميد وصل تو کاري درازست انوری

اميد وصل تو کاري درازست

اميد وصل تو کاري درازست شاعر : انوري اميد الحق نشيبي بي‌فرازست اميد وصل تو کاري درازست تمنا را زبان باري درازست طمع را بر تو دندان گرچه کندست در هر دو جهان گويي فرازست...
هر شکن در زلف تو از مشک دالي ديگرست انوری

هر شکن در زلف تو از مشک دالي ديگرست

هر شکن در زلف تو از مشک دالي ديگرست شاعر : انوري هر نظر از چشم تو سحر حلالي ديگرست هر شکن در زلف تو از مشک دالي ديگرست در خيال هرکس از هريک خيالي ديگرست نايد اندر وصف...
يارب چه بلا که عشق يارست انوری

يارب چه بلا که عشق يارست

يارب چه بلا که عشق يارست شاعر : انوري زو عقل به درد و جان فکارست يارب چه بلا که عشق يارست فرياد که ظلم آشکارست دل برد و جمال کرد پنهان من هيچ ندانم اين چکارست گر...
اي يار مرا غم تو يارست انوری

اي يار مرا غم تو يارست

اي يار مرا غم تو يارست شاعر : انوري عشق تو ز عالم اختيارست اي يار مرا غم تو يارست عشق تو غمست و غمگسارست با عشق تو غم همي گسارم خود عادت دل نه زين شمارست جان و...
ز عشق تو نهانم آشکارست انوری

ز عشق تو نهانم آشکارست

ز عشق تو نهانم آشکارست شاعر : انوري ز وصل تو نصيبم انتظارست ز عشق تو نهانم آشکارست که آنجا گفتگوي از بهر خارست ز باغ وصل تو گل کي توان چيد که عهدت همچو عشقم پايدارست...
معشوقه به رنگ روزگارست انوری

معشوقه به رنگ روزگارست

معشوقه به رنگ روزگارست شاعر : انوري با گردش روزگار يارست معشوقه به رنگ روزگارست نوعي ز جفاي روزگارست برگشت چو روزگار و آن نيز بس کينه‌کش و ستيزه‌کارست بس بوالعجب...
حسن را از وفا چه آزارست انوری

حسن را از وفا چه آزارست

حسن را از وفا چه آزارست شاعر : انوري که همه ساله با جفا يارست حسن را از وفا چه آزارست وين که در عادتست گفتارست خود وفا را وجود نيست پديد کاثرش ز اندرون پديدارست ...
نتوان گله‌ي تو کرد اگرچه انوری

نتوان گله‌ي تو کرد اگرچه

نتوان گله‌ي تو کرد اگرچه شاعر : انوري از دل به سر زبان رسيدست نتوان گله‌ي تو کرد اگرچه صد بار مرا زيان رسيدست در عشق تو بر اميد سودي اندوه تو در ميان رسيدست هرجا...
پايم از عشق تو در سنگ آمدست انوری

پايم از عشق تو در سنگ آمدست

پايم از عشق تو در سنگ آمدست شاعر : انوري عقل را با تو قبا تنگ آمدست پايم از عشق تو در سنگ آمدست آري از نامم ترا ننگ آمدست نام من هرگز نياري بر زبان کت زبوني نيک در...
گلبن عشق تو بي‌خار آمدست انوری

گلبن عشق تو بي‌خار آمدست

گلبن عشق تو بي‌خار آمدست شاعر : انوري هر گلي را صد خريدار آمدست گلبن عشق تو بي‌خار آمدست پاي و پيشاني به ديوار آمدست عالمي را از جفاي عشق تو فتنه از خانه به بازار...