مسیر جاری :
شرایط سیاسی صلح امام حسن(علیهالسلام) و تطبیق آن با مسائل امروز
خلقت جن و انس، برای عبادت بوده یا برای جهنم!؟
عامل مصیبت های انسان کیست؟ خویشتن یا خدا یا شیطان!؟
مراقب و نگاهبان انسان، خدا یا فرشتگان!؟
فرزند داشتن خدا، ممکن یا ناممکن!؟
مقتضای رحمت خدا، هدایت یا ضلالت!؟
از نظر قرآن، الله دور است یا نزدیک!؟
معبود مشرکان کیست؟! الله یا خدای دیگر؟!
نحوه مصرف قرص جوشان او آر اس
کتابت أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ به سبک مثنی
احکام روزه مسافر آیت الله خامنه ای
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
هنگام سجده واجب چه ذکری بگوییم؟
نحوه خواندن نماز والدین
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
آیا روزه ی ماه رمضان سی روز است یا سه روز؟
نحوه روزه گرفتن
داستانی درباره ماه رمضان به قلم محمد امیری

اي در ميان جانم وز جان من نهاني
اي در ميان جانم وز جان من نهاني شاعر : عطار از جان نهان چرايي چون در ميان جاني اي در ميان جانم وز جان من نهاني زيرا که تو دلم را هم جان و هم جهاني هرگز دلم نيارد ياد...

زلف را تاب داد چنداني
زلف را تاب داد چنداني شاعر : عطار که نه عقلي گذاشت نه جاني زلف را تاب داد چنداني بي سر زلف او پريشاني نيست در چار حد جمع جهان ظلماتي و آب حيواني کس چو زلف و لبش...

هزاران جان سزد در هر زماني
هزاران جان سزد در هر زماني شاعر : عطار نثار روي چون تو دلستاني هزاران جان سزد در هر زماني فداي روي تو چه جاي جاني توان کردن هزاران جان به يک دم اگر جانم بود هر دم...

اي جان جان جانم تو جان جان جاني
اي جان جان جانم تو جان جان جاني شاعر : عطار بيرون ز جان جان چيست آني و بيش از آني اي جان جان جانم تو جان جان جاني تو آني و نه آني يا جاني و نه جاني پي ميبرد به چيزي...

گر من اندر عشق مرد کارمي
گر من اندر عشق مرد کارمي شاعر : عطار از بد و نيک و جهان بيزارمي گر من اندر عشق مرد کارمي چيستي گر بيخود از دلدارمي کفر و دين درباختم در بيخودي محرم درديکش خمارمي...

دست نميدهد مرا بي تو نفس زدن دمي
دست نميدهد مرا بي تو نفس زدن دمي شاعر : عطار زانکه دمي که با توام قوت من است عالمي دست نميدهد مرا بي تو نفس زدن دمي کز سر صدق هر نفس با تو برآورد دمي صبح به يک نفس...

دي ز دير آمد برون سنگين دلي
دي ز دير آمد برون سنگين دلي شاعر : عطار با لبي پرخنده بس مستعجلي دي ز دير آمد برون سنگين دلي دست بر دل مانده پاي اندر گلي عالمي نظارگي حيران او عقل در شرح رخش لايعقلي...

اي زاهد کهنه درد نقد است
اي زاهد کهنه درد نقد است شاعر : عطار برخيز که گوشهاي است خالي اي زاهد کهنه درد نقد است بر خلق ز زهد چند نالي تا نالهي عاشقان نيوشي ما مي نخوريم جز حلالي آن مي...

گر يک شکر از لعلت در کار کني حالي
گر يک شکر از لعلت در کار کني حالي شاعر : عطار صد کافر منکر را ديندار کني حالي گر يک شکر از لعلت در کار کني حالي تسبيح همه مردان زنار کني حالي ور زلف پريشان را درهم فکني...

جانا ز فراق تو اين محنت جان تا کي
جانا ز فراق تو اين محنت جان تا کي شاعر : عطار دل در غم عشق تو رسواي جهان تا کي جانا ز فراق تو اين محنت جان تا کي بر بوي وصال تو دل بر سر جان تا کي چون جان و دلم خون شد...