0
مسیر جاری :
ز بنگاه حاتم يکي پيرمرد سعدی شیرازی

ز بنگاه حاتم يکي پيرمرد

ز بنگاه حاتم يکي پيرمرد شاعر : سعدي طلب ده درم سنگ فانيد کرد ز بنگاه حاتم يکي پيرمرد که پيشش فرستاد تنگي شکر ز راوي چنان ياد دارم خبر همان ده درم حاجت پير بود زن...
شنيدم که طي در زمان رسول سعدی شیرازی

شنيدم که طي در زمان رسول

شنيدم که طي در زمان رسول شاعر : سعدي نکردند منشور ايمان قبول شنيدم که طي در زمان رسول گرفتند از ايشان گروهي اسير فرستاد لشکر بشير نذير که ناپاک بودند و ناپاکدين ...
ندانم که گفت اين حکايت به من سعدی شیرازی

ندانم که گفت اين حکايت به من

ندانم که گفت اين حکايت به من شاعر : سعدي که بوده‌ست فرماندهي در يمن ندانم که گفت اين حکايت به من که در گنج بخشي نظيرش نبود ز نام آوران گوي دولت ربود که دستش چو باران...
شنيدم در ايام حاتم که بود سعدی شیرازی

شنيدم در ايام حاتم که بود

شنيدم در ايام حاتم که بود شاعر : سعدي به خيل اندرش بادپايي چو دود شنيدم در ايام حاتم که بود که بر برق پيشي گرفتي همي صبا سرعتي، رعد بانگ ادهمي تو گفتي مگر ابر نيسان...
شنيدم که مردي است پاکيزه بوم سعدی شیرازی

شنيدم که مردي است پاکيزه بوم

شنيدم که مردي است پاکيزه بوم شاعر : سعدي شناسا و رهرو در اقصاي روم شنيدم که مردي است پاکيزه بوم برفتيم قاصد به ديدار مرد من و چند سالوک صحرا نورد به تمکين و عزت نشاند...
يکي روبهي ديد بي دست و پاي سعدی شیرازی

يکي روبهي ديد بي دست و پاي

يکي روبهي ديد بي دست و پاي شاعر : سعدي فرو ماند در لطف و صنع خداي يکي روبهي ديد بي دست و پاي بدين دست و پاي از کجا مي‌خورد؟ که چون زندگاني به سر مي‌برد؟ که شيري برآمد...
به ره در يکي پيشم آمد جوان سعدی شیرازی

به ره در يکي پيشم آمد جوان

به ره در يکي پيشم آمد جوان شاعر : سعدي بتگ در پيش گوسفندي دوان به ره در يکي پيشم آمد جوان که مي‌آرد اندر پيت گوسفند بدو گفتم اين ريسمان است و بند چپ و راست پوييدن...
ببخش اي پسر کدمي زاده صيد سعدی شیرازی

ببخش اي پسر کدمي زاده صيد

ببخش اي پسر کدمي زاده صيد شاعر : سعدي به احسان توان کرد و، وحشي به قيد ببخش اي پسر کدمي زاده صيد که نتوان بريدن به تيغ اين کمند عدو را به الطاف گردن ببند نيايد دگر...
يکي سيرت نيکمردان شنو سعدی شیرازی

يکي سيرت نيکمردان شنو

يکي سيرت نيکمردان شنو شاعر : سعدي اگر نيکبختي و مردانه رو يکي سيرت نيکمردان شنو به ده برد انبان گندم به دوش که شبلي ز حانوت گندم فروش که سرگشته هر گوشه‌اي مي‌دويد...
بناليد درويشي از ضعف حال سعدی شیرازی

بناليد درويشي از ضعف حال

بناليد درويشي از ضعف حال شاعر : سعدي بر تندرويي خداوند مال بناليد درويشي از ضعف حال بر او زد به سرباري از طيره بانگ نه دينار دادش سيه دل نه دانگ سر از غم برآورد و...