مسیر جاری :
نقش شفافیت مالی در کاهش تعارض منافع چیست؟
نقش رسانهها در برجستهسازی موارد تعارض منافع چیست؟
آیا افشاگری در مورد تعارض منافع میتواند به کاهش آن کمک کند؟
NFT چطور ارزشگذاری میشود؟
قد و وزن مناسب کودکان در سنین مختلف
وقف عام و خاص چه تفاوتی با هم دارند؟
خط گلزار یکی از شیوههای تفننی در خوشنویسی
طُغرا نویسـی سبکی در خوشنویسـی
خطوط فراموش شده خوشنویسی ایرانی و اسلامی
کاربردهای هوش مصنوعی در حمل و نقل و ترافیک
نحوه خواندن نماز والدین
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
خلاصه ای از زندگی مولانا
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
پیش شماره شهر های استان تهران
لیست کاملی از خدایان و الهههای یونانی
طبيبي پري چهره در مرو بود
طبيبي پري چهره در مرو بود شاعر : سعدي که در باغ دل قامتش سرو بود طبيبي پري چهره در مرو بود نه از چشم بيمار خويشش خبر نه از درد دلهاي ريشش خبر که خوش بود چندي سرم با...
شکايت کند نوعروسي جوان
شکايت کند نوعروسي جوان شاعر : سعدي به پيري ز داماد نامهربان شکايت کند نوعروسي جوان به تلخي رود روزگارم بسر که مپسند چندين که با اين پسر نبينم که چون من پريشان دلند...
يکي در نشابور داني چه گفت
يکي در نشابور داني چه گفت شاعر : سعدي چو فرزندش از فرض خفتن بخفت؟ يکي در نشابور داني چه گفت که بي سعي هرگز به منزل رسي توقع مدار اي پسر گر کسي وجودي است بي منفعت چون...
شنيدم که پيري شبي زنده داشت
شنيدم که پيري شبي زنده داشت شاعر : سعدي سحر دست حاجت به حق برفراشت شنيدم که پيري شبي زنده داشت که بي حاصلي، رو سر خويش گير يکي هاتف انداخت در گوش پير به خواري برو...
چنين نقل دارم ز مردان راه
چنين نقل دارم ز مردان راه شاعر : سعدي فقيران منعم، گدايان شاه چنين نقل دارم ز مردان راه در مسجدي ديد و آواز داد که پيري به در يوزه شد بامداد که چيزي دهندت، بشوخي مايست...
يکي تشنه ميگفت و جان ميسپرد
يکي تشنه ميگفت و جان ميسپرد شاعر : سعدي خنک نيکبختي که در آب مرد يکي تشنه ميگفت و جان ميسپرد چو مردي چه سيراب و چه خشک لب بدو گفت نابالغي کاي عجب که تا جان شيرينش...
يکي شاهدي در سمرقند داشت
يکي شاهدي در سمرقند داشت شاعر : سعدي که گفتي بجاي سمر قند داشت يکي شاهدي در سمرقند داشت ز شوخيش بنياد تقوي خراب جمالي گرو برده از آفتاب که پنداري از رحمتست آيتي ...
شنيدم که بر لحن خنياگري
شنيدم که بر لحن خنياگري شاعر : سعدي به رقص اندر آمد پري پيکري شنيدم که بر لحن خنياگري گرفت آتش شمع در دامنش ز دلهاي شوريده پيرامنش يکي گفتش از دوستداران، چه باک؟ ...
شنيدم که وقتي گدا زادهاي
شنيدم که وقتي گدا زادهاي شاعر : سعدي نظر داشت با پادشا زادهاي شنيدم که وقتي گدا زادهاي خيالش فرو برده دندان به کام همي رفت و ميپخت سوداي خام همه وقت پهلوي اسبش...
چو عشقي که بنياد آن بر هواست
چو عشقي که بنياد آن بر هواست شاعر : سعدي چنين فتنهانگيز و فرمانرواست چو عشقي که بنياد آن بر هواست که باشند در بحر معني غريق؟ عجب داري از سالکان طريق به ذکر حبيب از...