0
مسیر جاری :
پدرمرده را سايه بر سر فکن سعدی شیرازی

پدرمرده را سايه بر سر فکن

پدرمرده را سايه بر سر فکن شاعر : سعدي غبارش بيفشان و خارش بکن پدرمرده را سايه بر سر فکن بود تازه بي بيخ هرگز درخت؟ نداني چه بودش فرو مانده سخت؟ مده بوسه بر روي فرزند...
اگر هوشمندي به معني گراي سعدی شیرازی

اگر هوشمندي به معني گراي

اگر هوشمندي به معني گراي شاعر : سعدي که معني بماند ز صورت بجاي اگر هوشمندي به معني گراي به صورت درش هيچ معني نبود که را دانش وجود و تقوي نبود که خسبند از او مردم آسوده...
به تدبير جنگ بد انديش کوش سعدی شیرازی

به تدبير جنگ بد انديش کوش

به تدبير جنگ بد انديش کوش شاعر : سعدي مصالح بينديش و نيت بپوش به تدبير جنگ بد انديش کوش که جاسوس همکاسه ديدم بسي منه در ميان راز با هر کسي درخيمه گويند در غرب داشت...
گرت خويش دشمن شود دوستدار سعدی شیرازی

گرت خويش دشمن شود دوستدار

گرت خويش دشمن شود دوستدار شاعر : سعدي ز تلبيسش ايمن مشو زينهار گرت خويش دشمن شود دوستدار چو ياد آيدش مهر پيوند خويش که گردد درونش به کين تو ريش که ممکن بود زهر در...
چو شمشير پيکار برداشتي سعدی شیرازی

چو شمشير پيکار برداشتي

چو شمشير پيکار برداشتي شاعر : سعدي نگه دار پنهان ره آشتي چو شمشير پيکار برداشتي نهان صلح جستند و پيدا مصاف که لشکر کشوفان مغفر شکاف که باشد که در پايت افتد چو گوي...
ميان دو بد خواه کوتاه دست سعدی شیرازی

ميان دو بد خواه کوتاه دست

ميان دو بد خواه کوتاه دست شاعر : سعدي نه فرزانگي باشد ايمن نشست ميان دو بد خواه کوتاه دست شود دست کوتاه ايشان دراز که گر هر دو باهم سگالند راز دگر را برآور ز هستي...
نگويم ز جنگ بد انديش ترس سعدی شیرازی

نگويم ز جنگ بد انديش ترس

نگويم ز جنگ بد انديش ترس شاعر : سعدي در آوازه‌ي صلح از او بيش ترس نگويم ز جنگ بد انديش ترس چو شب شد سپه بر سر خفته راند بسا کس به روز آيت صلح خواند که بستر بود خوابگاه...
دو تن، پرور اي شاه کشور گشاي سعدی شیرازی

دو تن، پرور اي شاه کشور گشاي

دو تن، پرور اي شاه کشور گشاي شاعر : سعدي يکي اهل بازو، دوم اهل راي دو تن، پرور اي شاه کشور گشاي که دانا و شمشير زن پرورند ز نام آوران گوي دولت برند بر او گر بميرد...
به پيکار دشمن دليران فرست سعدی شیرازی

به پيکار دشمن دليران فرست

به پيکار دشمن دليران فرست شاعر : سعدي هزبران به آورد شيران فرست به پيکار دشمن دليران فرست که صيد آزموده‌ست گرگ کهن به راي جهانديدگان کار کن حذر کن ز پيران بسيار فن...
دلاور که باري تهور نمود سعدی شیرازی

دلاور که باري تهور نمود

دلاور که باري تهور نمود شاعر : سعدي ببايد به مقدارش اندر فزود دلاور که باري تهور نمود ندارد ز پيکار يأجوج باک که بار دگر دل نهد بر هلاک که در حالت سختي آيد به کار...