مسیر جاری :
بصیرت و تبیین به روایت حضرت زهرا (س)
پارچه بافت چیست و چه ویژگی هایی دارد؟
چشم انداز جذاب پایتخت از هتل ارم تهران
خط در دولت مادها
رنج نامه و ندای مظلومیت حضرت زهرا (س)
کالری نان چاودار چقدر است؟
کالری یک قاشق شکر چقدر است؟
کالری نان خامه ای چقدر است؟
چطور از امکانات اتاقم در هتل باخبر شوم؟
صفر تا صد هزینه سفر به ژاپن با تور
محل ولادت امام علی علیه السلام کجاست؟
نحوه خواندن نماز والدین
داستان های کوتاه از پیامبر اکرم (ص)
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
پیش شماره شهر های استان تهران
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
چهار زن برگزیده عالم
داستان انار خواستن حضرت زهرا(س) از امام علی(ع)
پیش شماره شهر های استان گیلان
که شاه ارچه بر عرصه نام آورست
که شاه ارچه بر عرصه نام آورست شاعر : سعدي چو ضعف آمد از بيدقي کمترست که شاه ارچه بر عرصه نام آورست که ملک خداوند جاويد باد نديمي زمين ملک بوسه داد که در پارسايي چنويي...
الا تا بغفلت نخفتي که نوم
الا تا بغفلت نخفتي که نوم شاعر : سعدي حرام است بر چشم سالار قوم الا تا بغفلت نخفتي که نوم بترس از زبردستي روزگار غم زيردستان بخور زينهار چو داروي تلخ است، دفع مرض...
حکايت کنند از يکي نيکمرد
حکايت کنند از يکي نيکمرد شاعر : سعدي که اکرام حجاج يوسف نکرد حکايت کنند از يکي نيکمرد که نطعش بينداز و ريگش بريز به سرهنگ ديوان نگه کرد تيز بپرخاش در هم کشد روي را...
گزيري به چاهي در افتاده بود
گزيري به چاهي در افتاده بود شاعر : سعدي که از هول او شير نر ماده بود گزيري به چاهي در افتاده بود بيفتاد و عاجزتر از خود نديد بدانديش مردم بجز بد نديد يکي بر سرش کوفت...
نکوکار مردم نباشد بدش
نکوکار مردم نباشد بدش شاعر : سعدي نورزد کسي بد که نيک افتدش نکوکار مردم نباشد بدش چو کژدم که با خانه کمتر رود شر انگيز هم در سر شر رود چنين جوهر و سنگ خارا يکي است...
شنيدم که يک بار در حلهاي
شنيدم که يک بار در حلهاي شاعر : سعدي سخن گفت با عابدي کلهاي شنيدم که يک بار در حلهاي به سر بر کلاه مهي داشتم که من فر فرماندهي داشتم گرفتم به بازوي دولت عراق ...
مگو جاهي از سلطنت بيش نيست
مگو جاهي از سلطنت بيش نيست شاعر : سعدي که ايمنتر از ملک درويش نيست مگو جاهي از سلطنت بيش نيست حق اين است و صاحبدلان بشنوند سبکبار مردم سبکتر روند جهانبان بقدر جهاني...
شنيدم که در مرزي از باختر
شنيدم که در مرزي از باختر شاعر : سعدي برادر دو بودند از يک پدر شنيدم که در مرزي از باختر نکو روي و دانا و شمشيرزن سپهدار و گردن کش و پيلتن طلبکار جولان و ناورد يافت...
خبرداري از خسروان عجم
خبرداري از خسروان عجم شاعر : سعدي که کردند بر زيردستان ستم؟ خبرداري از خسروان عجم نه آن ظلم بر روستايي بماند نه آن شوکت و پادشايي بماند جهان ماند و او با مظالم برفت...
شبي دود خلق آتشي برفروخت
شبي دود خلق آتشي برفروخت شاعر : سعدي شنيدم که بغداد نيمي بسوخت شبي دود خلق آتشي برفروخت که دکان ما را گزندي نبود يکي شکر گفت اندران خاک و دود تو را خود غم خويشتن بود...