0
مسیر جاری :
وگر داني اندر تبارش کسان سعدی شیرازی

وگر داني اندر تبارش کسان

وگر داني اندر تبارش کسان شاعر : سعدي برايشان ببخشاي و راحت رسان وگر داني اندر تبارش کسان چه تاوان زن و طفل بيچاره را؟ گنه بود مرد ستمگاره را وليکن در اقليم دشمن مران...
ز درياي عمان برآمد کسي سعدی شیرازی

ز درياي عمان برآمد کسي

ز درياي عمان برآمد کسي شاعر : سعدي سفر کرده هامون و دريا بسي ز درياي عمان برآمد کسي ز هر جنس در نفس پاکش علوم عرب ديده و ترک و تاجيک و روم سفر کرده و صحبت آموخته ...
بسي بر نيايد که بنياد خود سعدی شیرازی

بسي بر نيايد که بنياد خود

بسي بر نيايد که بنياد خود شاعر : سعدي بکند آن که بنهاد بنياد بد بسي بر نيايد که بنياد خود نه چندان که دود دل طفل و زن خرابي کند مرد شمشير زن بسي ديده باشي که شهري...
حکايت کنند از بزرگان دين سعدی شیرازی

حکايت کنند از بزرگان دين

حکايت کنند از بزرگان دين شاعر : سعدي حقيقت شناسان عين اليقين حکايت کنند از بزرگان دين همي راند رهوار و ماري به دست که صاحبدلي بر پلنگي نشست بدين ره که رفتي مرا ره...
اتابک محمد شه نيکبخت سعدی شیرازی

اتابک محمد شه نيکبخت

اتابک محمد شه نيکبخت شاعر : سعدي خداوند تاج و خداوند تخت اتابک محمد شه نيکبخت به دولت جوان و به تدبير پير جوان جوان‌بخت روشن‌ضمير به بازو دلير و به دل هوشمند به...
مرا طبع از اين نوع خواهان نبود سعدی شیرازی

مرا طبع از اين نوع خواهان نبود

مرا طبع از اين نوع خواهان نبود شاعر : سعدي سر مدحت پادشاهان نبود مرا طبع از اين نوع خواهان نبود مگر باز گويند صاحبدلان ولي نظم کردم به نام فلان در ايام بوبکر بن سعد...
در اقصاي گيتي بگشتم بسي سعدی شیرازی

در اقصاي گيتي بگشتم بسي

در اقصاي گيتي بگشتم بسي شاعر : سعدي بسر بردم ايام با هر کسي در اقصاي گيتي بگشتم بسي ز هر خرمني خوشه‌اي يافتم تمتع به هر گوشه‌اي يافتم نديدم که رحمت بر اين خاک باد...
کريم السجايا جميل الشيم سعدی شیرازی

کريم السجايا جميل الشيم

کريم السجايا جميل الشيم شاعر : سعدي نبي البرايا شفيع الامم کريم السجايا جميل الشيم امين خدا، مهبط جبرئيل امام رسل، پيشواي سبيل امام الهدي، صدر ديوان حشر شفيع الوري،...
به نام خدايي که جان آفريد سعدی شیرازی

به نام خدايي که جان آفريد

به نام خدايي که جان آفريد شاعر : سعدي سخن گفتن اندر زبان آفريد به نام خدايي که جان آفريد کريم خطا بخش پوزش پذير خداوند بخشنده‌ي دستگير به هر در که شد هيچ عزت نيافت...
مي‌ميرم و همچنان نظر بر چپ و راست سعدی شیرازی

مي‌ميرم و همچنان نظر بر چپ و راست

مي‌ميرم و همچنان نظر بر چپ و راست شاعر : سعدي تا آنکه نظر در او توان کرد کجاست؟ مي‌ميرم و همچنان نظر بر چپ و راست ليکن نه به اختيار مي‌بايد کرد از روي نکو صبر نمي‌شايد...