0
مسیر جاری :
هر که چيزي دوست دارد جان و دل بر وي گمارد سعدی شیرازی

هر که چيزي دوست دارد جان و دل بر وي گمارد

هر که چيزي دوست دارد جان و دل بر وي گمارد شاعر : سعدي هر که محرابش تو باشي سر ز خلوت برنيارد هر که چيزي دوست دارد جان و دل بر وي گمارد کان که در پاي تو ميرد جان به شيريني...
که مي‌رود به شفاعت که دوست بازآرد سعدی شیرازی

که مي‌رود به شفاعت که دوست بازآرد

که مي‌رود به شفاعت که دوست بازآرد شاعر : سعدي که عيش خلوت بي او کدورتي دارد که مي‌رود به شفاعت که دوست بازآرد مگر نسيم صبا کاين پيام بگذارد که را مجال سخن گفتنست به حضرت...
ديدار يار غايب داني چه ذوق دارد سعدی شیرازی

ديدار يار غايب داني چه ذوق دارد

ديدار يار غايب داني چه ذوق دارد شاعر : سعدي ابري که در بيابان بر تشنه‌اي ببارد ديدار يار غايب داني چه ذوق دارد پيغام وصل جانان پيوند روح دارد اي بوي آشنايي دانستم از...
هر که مي با تو خورد عربده کرد سعدی شیرازی

هر که مي با تو خورد عربده کرد

هر که مي با تو خورد عربده کرد شاعر : سعدي هر که روي تو ديد عشق آورد هر که مي با تو خورد عربده کرد با تو همچون شکر بشايد خورد زهر اگر در مذاق من ريزي که تو فرزند نازنين...
طرفه مي‌دارند ياران صبر من بر داغ و درد سعدی شیرازی

طرفه مي‌دارند ياران صبر من بر داغ و درد

طرفه مي‌دارند ياران صبر من بر داغ و درد شاعر : سعدي داغ و دردي کز تو باشد خوشترست از باغ ورد طرفه مي‌دارند ياران صبر من بر داغ و درد گر به دوزخ بگذراني آتشي بينند سرد ...
کس اين کند که ز يار و ديار برگردد سعدی شیرازی

کس اين کند که ز يار و ديار برگردد

کس اين کند که ز يار و ديار برگردد شاعر : سعدي کند هرآينه چون روزگار برگردد کس اين کند که ز يار و ديار برگردد ملامتش نکنند ار ز خار برگردد تنکدلي که نيارد کشيد زحمت گل...
حديث عشق به طومار در نمي‌گنجد سعدی شیرازی

حديث عشق به طومار در نمي‌گنجد

حديث عشق به طومار در نمي‌گنجد شاعر : سعدي بيان دوست به گفتار در نمي‌گنجد حديث عشق به طومار در نمي‌گنجد به سمع مردم هشيار در نمي‌گنجد سماع انس که ديوانگان از آن مستند...
نه آن شبست که کس در ميان ما گنجد سعدی شیرازی

نه آن شبست که کس در ميان ما گنجد

نه آن شبست که کس در ميان ما گنجد شاعر : سعدي به خاک پايت اگر ذره در هوا گنجد نه آن شبست که کس در ميان ما گنجد که چون تو سرو نديدم که در قبا گنجد کلاه ناز و تکبر بنه کمر...
مويت رها مکن که چنين بر هم اوفتد سعدی شیرازی

مويت رها مکن که چنين بر هم اوفتد

مويت رها مکن که چنين بر هم اوفتد شاعر : سعدي کشوب حسن روي تو در عالم اوفتد مويت رها مکن که چنين بر هم اوفتد فرياد در نهاد بني آدم اوفتد گر در خيال خلق پري وار بگذري ...
پيش رويت قمر نمي‌تابد سعدی شیرازی

پيش رويت قمر نمي‌تابد

پيش رويت قمر نمي‌تابد شاعر : سعدي خور ز حکم تو سر نمي‌تابد پيش رويت قمر نمي‌تابد که تنورم مگر نمي‌تابد آتش اندر درون شب بنشست که قضا و قدر نمي‌تابد بار عشقت کجا...