با احمرار باشد، با اصفرار باشد
نه احمرار باشد، نه اصفرار باشد با احمرار باشد، با اصفرار باشد زينش لباس باشد، زانش دثار باشد هم با شعاع باشد، هم با شرار باشد نه لاله‌زار...
دوشنبه، 30 آذر 1388
به فال نيک و به روز مبارک شنبد
نبيذگير و مده روزگار نيک به بد به فال نيک و به روز مبارک شنبد بخور موافقتش را نبيذ نو شنبد به دين موسي امروز خوشترست نبيذ کجا صبوحي نيکو...
دوشنبه، 30 آذر 1388
اين قصر خجسته که بنا کرده‌اي امسال
با غرفه‌ي فردوس به فردوس قرينست اين قصر خجسته که بنا کرده‌اي امسال همچون ارمش نقش مهنا و گزينست همچون حرمش طالع سعدست و مبارک چون عهد تو...
دوشنبه، 30 آذر 1388
روزي بس خرمست، مي‌گير از بامداد
داد زمانه بده کايزد داد تو داد روزي بس خرمست، مي‌گير از بامداد ايمني و عز و ناز، فرخي و دين وداد خواسته داري و ساز، بيغميت هست باز انده...
دوشنبه، 30 آذر 1388
مي بر کف من نه که طرب را سبب اينست
آرام من و مونس من روز و شب اينست مي بر کف من نه که طرب را سبب اينست نزديک خردمندان مي را لقب اينست ترياق بزرگست و شفاي همه غمها زيرا که...
دوشنبه، 30 آذر 1388
اي ترک ترا با دل احرار چه کارست
نه اين دل ما غارت ترکان تتارست اي ترک ترا با دل احرار چه کارست با ما چه سبب هست ترا، يا چه شمارست از ما بستاني دل و ما را ندهي دل من هيچ...
دوشنبه، 30 آذر 1388
الا وقت صبوحست، نه گرمست و نه سردست
نه ابرست و نه خورشيد، نه بادست و نه گردست الا وقت صبوحست، نه گرمست و نه سردست بده پر و تهي گير که مان ننگ و نبردست بيار اي بت کشمير، شراب...
دوشنبه، 30 آذر 1388
در خمار مي دوشينم اي نيک حبيب
آب انگور دو سالينه‌م فرموده طبيب در خمار مي دوشينم اي نيک حبيب که مويز اي عجبي هست به انگور قريب آب انگور فرازآور يا خون مويز چون بياغاري...
دوشنبه، 30 آذر 1388
آمد شب و از خواب مرا رنج و عذابست
اي دوست بيار آنچه مرا داروي خوابست آمد شب و از خواب مرا رنج و عذابست آن را چه دليل آري و اين را چه جوابست چه مرده و چه خفته که بيدار نباشي...
دوشنبه، 30 آذر 1388
سپيده‌دم که وقت کار عامست
نبيذ غارجي رسم کرامست سپيده‌دم که وقت کار عامست که من مخمورم و ميلم به جامست مرا ده ساقيا جام نخستين نبيذ يکمني دادن کدامست وليکن لختکي...
دوشنبه، 30 آذر 1388
دوستان! وقت عصيرست و کباب
راه را گرد نشانده‌ست سحاب دوستان! وقت عصيرست و کباب خويشتن کردن مستان و خراب سوي رز بايد رفتن به صبوح درکشيدن، که چنينست صواب نيمجوشيده...
دوشنبه، 30 آذر 1388
اي با عدوي ما گذرنده ز کوي ما
اي ماهروي شرم نداري ز روي ما؟ اي با عدوي ما گذرنده ز کوي ما با هر کسي همي گله کردي ز خوي ما نامم نهاده بودي بدخوي جنگجوي رستي ز خوي ناخوش...
دوشنبه، 30 آذر 1388
ملکت چو قرآن، او چو معاني قرانست
ملکت چو چراگاه و رعيت رمه باشد ملکت چو قرآن، او چو معاني قرانست لشکر چو سگان رمه و دشمن چون گرگ جلاب بود خسرو و دستور شبانست ما را رمه‌بانيست...
دوشنبه، 30 آذر 1388
غرابا مزن بيشتر زين نعيقا
که مهجور کردي مرا ازعشيقا غرابا مزن بيشتر زين نعيقا نبايد به يک دوست چندين نعيقا نعيق تو بسيار و ما را عشيقي شدي زير سنگ زمانه سحيقا ايا...
دوشنبه، 30 آذر 1388
چرخست وليکن نه درو طالع نحسست
خلدست وليکن نه درو جوي عقارست چرخست وليکن نه درو طالع نحسست چون روي پريرويان با رنگ و نگارست چون ابروي معشوقان با طاق و رواقست منزلگه جود...
دوشنبه، 30 آذر 1388
چو از زلف شب بازشد تابها
فرو مرد قنديل محرابها چو از زلف شب بازشد تابها بپوشيد بر کوه سنجابها سپيده‌دم، از بيم سرماي سخت فکنده به زلف اندرون تابها به ميخوارگان...
دوشنبه، 30 آذر 1388
بوستانبانا! حال و خبر بستان چيست
وندرين بستان چندين طرب مستان چيست بوستانبانا! حال و خبر بستان چيست وين نواها به گل از بلبل پردستان چيست گل سر پستان بنموده، در آن پستان چيست...
چهارشنبه، 4 آذر 1388
آمد بانگ خروس مذن ميخوارگان
صبح نخستين نمود روي به نظارگان آمد بانگ خروس مذن ميخوارگان روي به مشرق نهاد خسرو سيارگان که به کتف برفکند چادر بازارگان قوموا شرب الصبوح،...
چهارشنبه، 4 آذر 1388
بنمود چون ز برج بره آفتاب روي
گلها شکفت بر تن گلبن به جاي موي بنمود چون ز برج بره آفتاب روي آمد به بانگ فاخته و گشت جفتجوي چون ديد دوش گل را اندر کنار جوي گاهي سرود...
چهارشنبه، 4 آذر 1388
باز دگر باره مهر ماه در آمد
جشن فريدون آبتين به بر آمد باز دگر باره مهر ماه در آمد کشتنيان را سياستي دگر آمد عمر خوش دختران رز به سر آمد تا ببرد جانشان به ناخن و چنگال...
چهارشنبه، 4 آذر 1388