سر به عدم درنه و ياران طلب
سر به عدم درنه و ياران طلب شاعر : خاقاني بوي وفا خواهي ازيشان طلب سر به عدم درنه و ياران طلب در تک دريا رو و...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تا جهان است از جهان اهل وفائي برنخاست
تا جهان است از جهان اهل وفائي برنخاست شاعر : خاقاني نيک عهدي برنيامد، آشنائي برنخاست تا جهان است از جهان اهل وفائي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
چه آفتي تو که کمتر غم تو هجران است
چه آفتي تو که کمتر غم تو هجران است شاعر : خاقاني چه گوهري تو که کمتر بهاي تو جان است چه آفتي تو که کمتر غم تو هجران...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
رخ تو رونق قمر بشکست
رخ تو رونق قمر بشکست شاعر : خاقاني لب توقيمت شکر بشکست رخ تو رونق قمر بشکست صف عقلم به يک نظر بشکست لشکر غمزه‌ي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
ما به غم خو کرده‌ايم اي دوست ما را غم فرست
ما به غم خو کرده‌ايم اي دوست ما را غم فرست شاعر : خاقاني تحفه‌اي کز غم فرستي نزد ما هردم فرست ما به غم خو کرده‌ايم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
دلم در بحر سوداي تو غرق است
دلم در بحر سوداي تو غرق است شاعر : خاقاني نکو بشنو که اين معني نه زرق است دلم در بحر سوداي تو غرق است نفاقت سوخت...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
علم عشق عالي افتاده است
علم عشق عالي افتاده است شاعر : خاقاني کيسه‌ي صبر خالي افتاده است علم عشق عالي افتاده است که ضروري و حالي افتاده...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
مرا وصلت به جاني برنيايد
مرا وصلت به جاني برنيايد شاعر : خاقاني تو را صد جان به چشم اندر نيايد مرا وصلت به جاني برنيايد که تو ماهي و مه...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
دل زخم تو را سپر ندارد
دل زخم تو را سپر ندارد شاعر : خاقاني آماج تو جز جگر ندارد دل زخم تو را سپر ندارد آن پاي نهد که سر ندارد شرط...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
مي وقت صبوح راوقي بايد
مي وقت صبوح راوقي بايد شاعر : خاقاني وان مي به خمار عاشقي بايد مي وقت صبوح راوقي بايد با پير مغان موافقي بايد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
مکن کز چشم من بر خاک سيل آتشين خيزد
مکن کز چشم من بر خاک سيل آتشين خيزد شاعر : خاقاني نترسي ز آن چنان سيلي کزو آتش چنين خيزد مکن کز چشم من بر خاک سيل...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
خار غم تو گل طرب دارد
خار غم تو گل طرب دارد شاعر : خاقاني دل در پي تو سر طلب دارد خار غم تو گل طرب دارد ور حلقه به گوش تو لقب دارد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
عشق تو اندر دلم شاخ کنون مي‌زند
عشق تو اندر دلم شاخ کنون مي‌زند شاعر : خاقاني وز دل من صبر را بيخ کنون مي‌کند عشق تو اندر دلم شاخ کنون مي‌زند ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
نه راي آنکه ز عشق تو روي برتابم
نه راي آنکه ز عشق تو روي برتابم شاعر : خاقاني نه جاي آنکه به جوي تو بگذرد آبم نه راي آنکه ز عشق تو روي برتابم ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
چون تلخ سخن راني تنگ شکرت خوانم
چون تلخ سخن راني تنگ شکرت خوانم شاعر : خاقاني چون کار به جان آري جان دگرت خوانم چون تلخ سخن راني تنگ شکرت خوانم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تو را در دوستي رائي نمي‌بينم، نمي‌بينم
تو را در دوستي رائي نمي‌بينم، نمي‌بينم شاعر : خاقاني چو راز اندر دلت جائي نمي‌بينم، نمي‌بينم تو را در دوستي رائي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تاطرف کلاه برشکستي
تاطرف کلاه برشکستي شاعر : خاقاني قدر کله قمر شکستي تاطرف کلاه برشکستي تا حلقه‌ي زلف برشکستي در حلق دلم فتاد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
زخم بر دل رسيد خاقاني
زخم بر دل رسيد خاقاني شاعر : خاقاني تا خود آسيب بر خرد چه رسد زخم بر دل رسيد خاقاني تا به بنياد کالبد چه رسد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
از مرگ براهيم که علامه‌ي دين بود
از مرگ براهيم که علامه‌ي دين بود شاعر : خاقاني دردا که علامات کرامات نگون شد از مرگ براهيم که علامه‌ي دين بود ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
زهي عقد فرهنگيان را ميانه
زهي عقد فرهنگيان را ميانه شاعر : خاقاني ميان پيشت اصحاب فرهنگ بسته زهي عقد فرهنگيان را ميانه حلي بر جبين شباهنگ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390