آن را که غم‌گسار تو باشي چه غم خورد
آن را که غم‌گسار تو باشي چه غم خورد شاعر : خاقاني و آن را که جان توئي چه دريغ عدم خورد آن را که غم‌گسار تو باشي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
آنچه تو کردي بتا نه شرط وفا بود
آنچه تو کردي بتا نه شرط وفا بود شاعر : خاقاني غايت بيداد بود و عين جفا بود آنچه تو کردي بتا نه شرط وفا بود عهد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
رخ به زلف سياه مي‌پوشد
رخ به زلف سياه مي‌پوشد شاعر : خاقاني طره زير کلاه مي‌پوشد رخ به زلف سياه مي‌پوشد از پي آن سياه مي‌پوشد عارض...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
آواز حسنت اي جان هفت آسمان بگيرد
آواز حسنت اي جان هفت آسمان بگيرد شاعر : خاقاني سلطان عشقت اي مه هر دو جهان بگيرد آواز حسنت اي جان هفت آسمان بگيرد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
آنچه عشق دوست با من مي‌کند
آنچه عشق دوست با من مي‌کند شاعر : خاقاني والله ار دشمن به دشمن مي‌کند آنچه عشق دوست با من مي‌کند او به آتش قصد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
مرد که با عشق دست در کمر آيد
مرد که با عشق دست در کمر آيد شاعر : خاقاني گر همه رستم بود ز پاي درآيد مرد که با عشق دست در کمر آيد هر دم ازو...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
عشق تو اندر دلم شاخ کنون مي‌زند
عشق تو اندر دلم شاخ کنون مي‌زند شاعر : خاقاني وز دل من صبر را بيخ کنون مي‌کند عشق تو اندر دلم شاخ کنون مي‌زند ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
ني دست من به شاخ وصال تو بر رسيد
ني دست من به شاخ وصال تو بر رسيد شاعر : خاقاني ني و هم من به وصف جمال تو در رسيد ني دست من به شاخ وصال تو بر رسيد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اين عشق آتشينم دود از جهان برآرد
اين عشق آتشينم دود از جهان برآرد شاعر : خاقاني وين زلف عنبرينت آتش ز جان برآرد اين عشق آتشينم دود از جهان برآرد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
دلم ز هواي تو بر نمي‌گردد
دلم ز هواي تو بر نمي‌گردد شاعر : خاقاني هواي تو ز دلم زاستر نمي‌گردد دلم ز هواي تو بر نمي‌گردد دگر مشو که غم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
صبح چون جيب آسمان بگشاد
صبح چون جيب آسمان بگشاد شاعر : خاقاني هاتف صبح‌دم زبان بگشاد صبح چون جيب آسمان بگشاد دم او خواب پاسبان بگشاد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
آن دم که صبح بينش من بال برگشاد
آن دم که صبح بينش من بال برگشاد شاعر : خاقاني آن مرغ صبح‌گاه دلم تيز پر گشاد آن دم که صبح بينش من بال برگشاد ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
زان بخششي که بر در عالم شد
زان بخششي که بر در عالم شد شاعر : خاقاني انده نصيب گوهر آدم شد زان بخششي که بر در عالم شد کز وي زمانه حامله‌ي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
آباد بر آن شب که شب وصلت ما بود
آباد بر آن شب که شب وصلت ما بود شاعر : خاقاني زيرا که نه شب بود که تاريخ بقا بود آباد بر آن شب که شب وصلت ما بود...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
عافيت کس نشان دهد؟ ندهد
عافيت کس نشان دهد؟ ندهد شاعر : خاقاني وز بلا کس امان دهد؟ ندهد عافيت کس نشان دهد؟ ندهد روزگارم زمان دهد؟ ندهد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
دل ز گيتي وفاجويي ندارد
دل ز گيتي وفاجويي ندارد شاعر : خاقاني که گيتي از وفا بويي ندارد دل ز گيتي وفاجويي ندارد چه دارد پس که دل‌جويي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
دل جام جام، زهر غمان هر زمان کشد
دل جام جام، زهر غمان هر زمان کشد شاعر : خاقاني ناکام جان نگر که چه در کام جان کشد دل جام جام، زهر غمان هر زمان کشد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
يا تو به دم صبح سلامي نسپردي
يا تو به دم صبح سلامي نسپردي شاعر : خاقاني يا صبح‌دم از رشک سلامت نرسانيد يا تو به دم صبح سلامي نسپردي چه سود...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
خاقاني از آسمان گذشته است
خاقاني از آسمان گذشته است شاعر : خاقاني تا خاک در تو جاي دارد خاقاني از آسمان گذشته است بر فرق زمانه پاي دارد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
چون زلف يار گيرم دستم به يارب آيد
چون زلف يار گيرم دستم به يارب آيد شاعر : خاقاني چون پاي دوست بوسم جانم بر لب آيد چون زلف يار گيرم دستم به يارب آيد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390