جبرييل
جبرئيل ارتباط دهنده بين خداوند و پيامبران بوده است؛ يعني پيام هاي آسماني خدا را به آن ها مي رسانده است. او تمام آيه هاي قرآن را به صورت وحي بر...
شنبه، 3 دی 1390
چرا خانه ها خوابيده اند
ميني بوس نرم و روان، در دل كوهستان پيش مي رفت؛ درست مثل يك جويبار كوچك كه از ميانه ي يك كوه بلند، به طرف پايين سرازير مي شود. ما ــ يعني من و...
شنبه، 3 دی 1390
آرزوي فروردين
فروردين و ارديبهشت و خرداد منتظر قصه ي آن شب مادرشان بودند. مامان بهار لحاف سبز گل دار را روي بچّه هايش كشيد و گفت: «خب، شكوفه هاي گُلم! امشب...
شنبه، 3 دی 1390
به دقت و بدون ميكروسكوپ نگاه كنيد
مي خواهيم با دقّت نگاه كنيم و آزمايش كنيم. بيش تر دانشمندان براي دقّت بيش تر با ميكروسكوپ نگاه مي كنند. حالا مي خواهيم با يك تكّه كاغذ ساده اين...
شنبه، 3 دی 1390
هديه ي نعيمان
با شنيدن صداي مرد نعيمان خوش حال شد. پيش مرد عسل فروش رفت و گفت: «من همه ي عسل هايت را مي خرم؛ امّا بايد پولش را بعداً بگيري؟» مرد عسل فروش قبول...
شنبه، 3 دی 1390
سارا
سارا توي اتاقش نشسته بود و نقّاشي مي كشيد. او مي خواست يك جنگل بزرگ و سرسبز بكشد. مامان توي اتاق آمد و گفت: «دخترم يك خبر خوب دارم، مطمئنّم از...
شنبه، 3 دی 1390
اردك كبريتي
1.لوازم كار را آماده كنيد. 2.مطابق الگو براي اردك بال، دُم و سر ببريد. 3.روي كبريت را با كاغذ رنگي بپوشانيد و برايش بال بچسبانيد. 4.سر و دم آن...
شنبه، 3 دی 1390
خنده ي ستاره ها
احمد نقّاشي را كه كشيد. با خوش حالي از جايش بلند شد و دويد طرف بابا. بابا به پشتي تكيه داده بود و مثل هميشه به ديوار نگاه مي كرد. خنده از لب...
شنبه، 3 دی 1390
گنج پدربزرگ
حسن توپش را محکم توي سينه ديوار شوت کرد و دويد طرف پدربزرگ، کنار باغچه، نفس نفس زد و گفت:«بابابزرگ چي مي کاري؟» پدربزرگ لبخندي زد و گفت: « يک...
شنبه، 3 دی 1390
سبزه به شکل عروسک
1. تخم شاهي را در ظرفي بريزيد و خيس کنيد. 2. شکافي را بر روي توپ ايجاد کنيد و ظرف مايع ظرفشويي را به آن وصل کنيد. 3. ظرف را داخل جوراب کنيد...
شنبه، 3 دی 1390
مامان بزرگ قورباغه
مامان بزرگ قورباغه، پيرترين قورباغه برکه بود. او با بچّه ها و نوه هايش در آنجا زندگي مي کرد. کسي نمي دانست او چند سال دارد. پنجاه، صد، صد و پنجاه...
شنبه، 3 دی 1390
مؤذن کوچک
با او در مسجد فاطميه منطقه آزادشهر مشهد آشنا شدم. با سن کمش بين همه ي نماز گزارها اذان گفت و بعد فهميدم مکبّر هم هست و حتي در پخش چايي و قند...
چهارشنبه، 30 آذر 1390
گله ي گوسفند
تا به حال چوپان يک گله بوده ايد؟ چوپاني يکي از شغل هاي مهم است. بسياري از پيامبران چوپاني کرده اند. چوپان از گوسفندها نگهداري مي کند تا گوسفندها...
چهارشنبه، 30 آذر 1390
کلاغ، نابغه ي پرندگان
پرنده ها جانوران زيبا و رنگارنگي هستند که در همه جاي دنيا زندگي مي کنند؛ دهکده ها، جنگل ها، دشت ها، استپ ها، کوه ها و... بعضي خوش آب و رنگ اند...
چهارشنبه، 30 آذر 1390
ساعت پَر
با يک بال کوچک و يک بال بزرگ پرواز مي کند. بالهاي او مثلاً عقربه هاي ساعت اند. او با بال هايش زمان را نشان مي دهد. عددها ساکت و بي حرکت دور او...
چهارشنبه، 30 آذر 1390
براي شادي پيامبر
آدم هاي بزرگ دشمن هاي بزرگ دارند. اي خداي ياريگر، امام عزيزمان دوستان زيادي دارد؛ امام کساني هستند که با او دشمن اند. دشمنان، هميشه خود را براي...
چهارشنبه، 30 آذر 1390
ياس کوچولو
ياس کوچولو خيلي دوست داشت جشن تولد بگيرد. او هر روز دعا مي کرد که موقع جشن تولدش، يک عالم پري و فرشته بيايند. روز تولدش که شد، ياس توي اتاقش...
سه‌شنبه، 29 آذر 1390
روباه رفته ماهيگيري
روباه روي ساحل مي دود تا قلاب را بگيرد. حتماً ماهي بزرگي شکار کرده. روباه روي سنگ ها مي رود و به سختي قلابش را مي گيرد. فکر مي کند ناهار ماهي...
سه‌شنبه، 29 آذر 1390
ني ني دايناسور مهربان
يکي بود يکي نبود، غير از خدا هيچ کس نبود. يک دايناسورکوچولو بود که پدر و مادرش او را « ني ني» صدا مي زدند. مادرش به او مي گفت:« ني ني مامان.»...
سه‌شنبه، 29 آذر 1390
تاثيرات شگفت انگيز هنر بر كودكان
با اين كه هنر هميشه جنبه تفريح جانبي داشته، ‌اما در حقيقت نقشي كليدي در يادگيري و پيشرفت كودكان دارد. شايد تعجب كنيد اگر بشنويد كه مثلاً ‌همين...
دوشنبه، 28 آذر 1390