ماه‌ترين
شب از نيمه گذشته، اما خواب همچنان از چشمانم گريزان است. نسيم سحري هر از گاهي مي‌وزد و اشك‌هايم را از مژه مي‌تكاند و بر صورتم جاري مي‌كند. باز...
يکشنبه، 18 فروردين 1387
گل عاطفه
در لطافت، تو گل عاطفه را مي‌ماني در نگاهت مگر آيينه شده زنداني اي كه با دست پر از مهر به هنگام نياز، درد و غم را ز دل غم‌زده‌ام مي‌راني تو...
يکشنبه، 18 فروردين 1387
كجاست فصل رهايي
در چشم بر هم زدني دريا از جاي خويش برخاست. با غرشي هولناك، قد بر افراشته و خشمگين، قيرگون و کوبنده. بناگاه بخش عظيمي از هفت كشور، هزاران خانه...
شنبه، 17 فروردين 1387
عصر روشن ايمان
و خورشيد ايمان، آرام آرام از مشرق نگاه تو درخشيد و انوار نوراني وجودت، شهاب گونه، سينه آسمان را شكافت و آغاز شد. صبح مباركي كه نويدگر حكومت...
پنجشنبه، 15 فروردين 1387
بريز آب روان
هوا گرفته، زمين زار زار مي‌گريد در ازدحام خزان يك بهار مي‌گريد وزيده در همة شهر روح حيله و مكر و شهر مضطرب و شرمسار مي‌گريد تمام كوچه پر...
دوشنبه، 12 فروردين 1387
نايب الزيارة
ميرعلي صفحه‌اي را ورق زد، بعد انگشتش را لاي كتابچة نيمه باز قرار داد. حركت نرم شتري كه بر آن سوار بود، آنهم در فضاي ساكت و خواب‌آور صحرا سرش...
دوشنبه، 12 فروردين 1387
تجديد ارادت
سلام تام و كامل و عام و شامل خداوندي و درود هميشگي و بركات پيوسته او بر حجت و خليفه خداوند و ولي او در پهنه زمين و گستره عام خلقت، فرزندزاده...
دوشنبه، 12 فروردين 1387
... شكايت كجا بريم؟
آب و جاروي مساجد و تكايا در ماه شعبان به سر نيامده و در اولين شب ماه مبارك رمضان كه همة خلق مسلمان چشم به آسمان، رؤيت هلال را چشم مي‌دارند تا...
دوشنبه، 12 فروردين 1387
تو اي تنها وارث
صبح شده بود همين كه از خانه خارج شدم براي رفتن به سر كار، از دور اميد را ديدم. مثل اينكه سر كوچه ايستاده و منتظر چيزي بود. جلوتر رفتم و سلام...
دوشنبه، 12 فروردين 1387
خداي مهربان من!
در اين هنگامه سحر كه تيرگي رو به نيستي مي‌رود و روشني جان مي‌گيرد با ذره ذره وجود خود، تو را مي‌خوانم و زيباترين ترانه هستي را به تو هديه مي‌كنم. اي...
دوشنبه، 12 فروردين 1387
حكايت بي او بودن
پيشوايان بزرگوارمان گفته‌اند، ما نيز باور آورده‌ايم كه «زمين خدا هرگز از حجت او خالي نمي‌ماند.» آنها گفته‌اند، ما نيز باور آورده‌ايم كه «اگر...
يکشنبه، 11 فروردين 1387
آگاه‏تر
ـ بحث رفته رفته بالا مي‏گرفت. مردي كه عبا از دوشش افتاده بود، از ميان كتاب‌ها سرك كشيد و گفت: ـ «آقاي فتوني! من هر چه فكر مي‏كنم و هر چقدر اين...
سه‌شنبه، 21 اسفند 1386
غزل
اي آنكه توئي جامع اوصاف حميده نه چشم چو تو ديده و نه گوش شنيده زلفين تو زنجير و دو ابروي تو شمشير اين كشته بسي دارد و آن بند كشيده
سه‌شنبه، 21 اسفند 1386
فردايي ديگر
كوچه‌هاي شهر ما ويران نمي‌ماند عزيز كار و بار عشق، بي‌سامان نمي‌ماند عزيز خواهش سر شاخه‌هاي بي‌رمق گل مي‌كند آفتاب اينگونه سرگردان نمي‌ماند...
سه‌شنبه، 21 اسفند 1386
جهان تو را مي خواهد
جهان در تپش آمدنت به لرزه درآمده است. بادها پراكنده در هر سو، ستم‌باره‌هاي خويش را بر دوش مي‌كشند. اهل زمين، ثانيه شمارها را مرتب نگاه مي‌كنند. يك...
سه‌شنبه، 21 اسفند 1386
شاه‌راه بي‌قرارها
حاج علي درب مغازه را بست و كركره را پايين كشيد و رو به آسمان كرد و خدا را شكر كرد و راه خانه را در پيش گرفت؛ در ميان راه تمام فكر و ذهنش مشغول...
سه‌شنبه، 21 اسفند 1386
رتبة قبولي
هيچ كس پيرمرد را درست نمي‌شناخت هنوز هم او را درست نمي‌شناسند. هرروز صبح با همان قيافة منظم بيرون مي‌زد. موهاي جوگندمي، ريش بلند و مرتب مشكي،...
دوشنبه، 20 اسفند 1386
شعر و ادب
بانگ سكوت اي داستان زلف تو از شب درازتر وز آفتاب، مهر رخت دلنوازتر حسرت نشين برق نگاهت، دو عالم‌اند تو، از جهان و هرچه در آن، بي‌نيازتر آن...
دوشنبه، 20 اسفند 1386
واژگانی به رنگ انتظار
در عصر غیبت نیز, فراق و انتظار از یک‌سو، و شور و مستیف چشم به راهان از سوی دیگر، دست به دست هم می‌دهند و شاعر را وادار به انتخاب زیباترین کلمات...
چهارشنبه، 15 اسفند 1386
فصل تكبير
چقدر رسم زمان سخت و دست و پاگير است هبوط در دل تقدير، حكم تقصير است صداي نبض خدا در زمان نمي‌‌‌پيچد در انزواي نفس‌گيرِ جرمِ تقدير است
چهارشنبه، 15 اسفند 1386