وصف حضرت صادق(ع)
ای دو صد یوسف صدّیق به صدق تو گواه ای علوم همه با کوه کمالت پر کاه دو جهان زنده‌ی چشم تو به یک نیم نگاه تا زمان هست تو از گردش چرخی آگاه
دوشنبه، 21 تير 1395
ميلاد صادق آل محمد(ص)
نديده چشم فلك، رهبرى مدبر و لايق ز بعد باقر علم نبى، چو جعفر صادق طلوع كرد ز طرف افق، چو مهر درخشان براى دامن مادر، ولى حضرت خالق
دوشنبه، 21 تير 1395
من كيستم ؟
من كيستم حقيقت حق را خزانه‌ام بيرون ز مرز فكر و خيال و فسانه‌ام بنيانگذار مذهب و مسندنشين علم فيض مدام فلسفه‌ی عارفانه‌ام
دوشنبه، 21 تير 1395
شب تجلی عشق
شب تجلی عشق و عقیده است امشب شب ظهور هزاران سپیده است امشب گلی به گلشن یاسین شکفته شد که فلک نظیر چهره‌ی او را ندیده است امشب
دوشنبه، 21 تير 1395
ربیع است
ربیع است و دل بر جمال تو شایق نه بر لاله و ارغوان و شقایق ربودی تحمل ز من گل ز بلبل چو لیلی ز مجنون و عَذرا ز وامق
دوشنبه، 21 تير 1395
جلوه‌‎هاى تازه‌اى
باز طرح ديگرى گردونه گردان نهاد از بدايع جلوه‌هاى تازه‎اى كيهان نهاد ريخت طرحى نو جهان با مقدم باد صبا دشت و بستان هر طرف بينى گلى الوان نهاد
دوشنبه، 21 تير 1395
تو ممدوح خدایی
سیدی مدح تو گویم که تو ممدوح خدایی ششمین حجت حق نجل رسول دو سرایی صادق الوعدی و مصداق صداقت همه جایی مخزن علم خدا مشعل انوار هدایی
دوشنبه، 21 تير 1395
پیر بزرگ طایفه بود و کریم بود
پیر بزرگ طایفه بود و کریم بود در اعتلای نهضت جدش سهیم بود مسندنشین کرسی تدریس علم‌ها شایسته صفات حکیم و علیم بود
دوشنبه، 21 تير 1395
ای روح صداقت از دم تو
ای روح صداقت از دم تو ای گوهر علم از یم تو زیبنده‌ی تو است نام صادق الحق که تویی امام صادق
دوشنبه، 21 تير 1395
انوار صبح صادق
چون از افق برآید انوار صبح صادق در پاى سبزه بنشین با همدمى موافق شد موسم بهاران پرلاله كوهساران بستان پر از ریاحین صحرا پر از شقایق
دوشنبه، 21 تير 1395
وقتی آن بی صفت از چشم، حیا را انداخت
وقتی آن بی صفت از چشم، حیا را انداخت با عزیز دل زهرا سر دعوا انداخت.... دید از پیش بنایش به زمین خوردن نیست تازیانه زد و از پشت عبا را انداخت
يکشنبه، 20 تير 1395
مردی غروب کرد
مردی غروب کرد وقتی افق شکست خورشید دیگری جای پدر نشست او یک امام بود هرچند بی قیام او یک رسول بود جبریل شاهد است
يکشنبه، 20 تير 1395
مباد آن‌که عبای تو یک کنار بیفتد
مباد آن‌که عبای تو یک کنار بیفتد میان راه ، تن تو بی اختیار بیفتد تو را خمیده خمیده میان کوچه کشیدند که آبروی نجیبت از اعتبار بیفتد
يکشنبه، 20 تير 1395
گوشه‌ای از حرای حجره خویش
گوشه‌ای از حرای حجره‌ی خویش نیمه شب‌ها، خدا خدا می‌کرد طبق رسمی که ارث مادر بود مردم شهر را دعا می‌کرد
يکشنبه، 20 تير 1395
مادر بیا
مادر بیا که گیرد مرغ دلم بهانه گیرد بهانه تو با ذکر عاشقانه مادر بیا نظر کن کز باب خانه من از فتنه زمانه آتش کشد زبانه
يکشنبه، 20 تير 1395
غصه و غم
بسته بر شادىّ و عشرت غصه و غم راه را عقده از غم بر رخ دل بسته راه آه را بر دلم داغى گران باشد كه جانم سوخته مانم آيا با كه گويم اين غم جانكاه...
يکشنبه، 20 تير 1395
فریاد یا زهرا
چنان پیچیده در نای زمان فریاد یا زهرا که داده خرمن هستی ما برباد یا زهرا سرت بادا سلامت ای گل گلزار پیغمبر که بلبل از غم گل از نفس افتاد یا زهرا
يکشنبه، 20 تير 1395
عزاى صادق آل پيمبرست
زين ماتمى كه چشم ملايك ز خون، ترست گويا عزاى صادق آل پيمبرست يا رب چه روى داده، كزين سوگ جانگداز خلقى پريش خاطر و دل‌ها پر آذرست
يکشنبه، 20 تير 1395
صبح محشر
عالم ز آه تیره‌تر از صبح محشر است خون جگر به دیده آل پیمبر است شهر مدینه گشته عزاخانه وجود رخت سیاه بر تن زهرا و حیدر است
يکشنبه، 20 تير 1395
شرح غم
صبا بگو به فاطمه شرح غم زمانه‌ام که خون ز جور دشمنان شد دل غمگنانه‌ام چنان که درب خانه‌ات سوخت در آتش ستم آتش کینه شعله ور گشته به درب خانه‌ام
يکشنبه، 20 تير 1395