ادبیات چیست؟
«ادب» در لغت به معنی: «دانش، فرهنگ، معرفت، روش پسندیده و خوی خوش» آمده است (1) و علم و ادب به عنوان وسیله ای شناخته شده كه با آن «سخن درست و نادرست و خوب و بد را بشناسند. » (2)و اما «ادبیات شاخه ای از معرفت است كه در آن چندین موضوع می گنجد از جمله: دانش كتاب شناسی، فرهنگ ادبی، خلق آثار ادبی، نوشته های منثور و منظوم... » (3).
واژه «ادب» در نزد اعراب قدیم معانی گوناگونی داشت. از قرن نهم این لفظ شامل همه علوم و فنون از فلسفه و ریاضی و نجوم [ گرفته تا] علم لغت و عروض و بلاغت و نقد ادبی می شد. امروز مراد از «ادب» دو چیز است: فن نویسندگی و آثاری كه این فن در آن نمایان می شود... پس ادب را چنین تعریف می كنیم: «مجموعه آثار نگارش یافته ای است كه عقل انسانی در آن به وسیله انشا و نویسندگی نمایان می شود. » (4) و سرانجام اینكه: «حقیقت این است كه آن مفهوم و معنایی كه به سبب فقدان لفظ مناسب دیگر از آن به لفظ «ادب» تعبیر می كنند، عبارت است از مجموعه آثار مكتوبی كه بلندترین و بهترین افكار و خیالها را در عالی ترین و بهترین صورتها تعبیر كرده باشد و البته به اقتضای احوال و طبایع اقوام و افراد و هم به سبب مقتضیات و مناسبات سیاسی و اجتماعی، فنون و انواع مختلفی از این گونه آثار به وجود آمده است. » (5)
به طور كلی می توان گفت، اگرچه تحدید حدود دقیق این شاخه كاری دشوار است اما برداشت و وفاقی عام در مورد آن وجود دارد كه سبب می شود آن را با سایر شاخه های معرفتی چون جامعه شناسی و تاریخ و فلسفه و روانشناسی و حقوق و علوم سیاسی و... درنیامیزیم و كم و بیش بپذیریم كه متون ادبی ویژگی های خاص خود را دارند.
اهمیت ادب و زبان و كلام و كلمه
«وقتی یك جامعه فاسد می شود، نخستین قربانی آن زبان است. از این روی انتقاد اجتماعی با دستور زبان و احیای معنی ها آغاز می شود. » (6)(اوكتاو یوپاز)
الیاس كانه تی، نویسنده آلمانی زبان بلغاری متولد 1905 و برنده نوبل 1981، به نقل از نویسنده یك هفته پیش از جنگ جهانی دوم می نویسد: «... همه چیز تمام شده است اگر من واقعاً نویسنده بودم، می بایست بتوانم جلوی بروز جنگ را بگیرم. » (7) بعدها با اندكی جرح و تعدیل كانه تی می گوید: «موقعیتی كه در آن جنگ اجتناب ناپذیر می شود، می تواند از طریق كلمات عمدی و در كاربردهای تكراری و سوءاستفاده از كلمات ایجاد شود» و بعد می پرسد: اگر كلمات می توانند چنین كاری بكنند، چرا نتوانند از بروز جنگ جلوگیری كنند؟ (8)
اهمیت كلمه و كلام در متون مذهبی
ادبیات، زبان و كلام مورد توجه همه دینها و مكتب های آسمانی بوده است. از ادیان قدیمی و مذاهب نیمه آسمانی گرفته تا كامل ترین و آخرین دین، هركدام به نوعی و به صراحت از اهمیت كلام سخن رانده اند. در ادیان آفریقایی گفته می شود كه «ماآنگلا»:- آفریدگار همه اشیا- كلام و كلمه را از پیكر خود می آفریند و وسیله ای است برای آفرینش سایر پدیده ها؛ «ماآنگلا» سه قدرت را در ما به ودیعه نهاده است: توانایی، اراده و دانش... اما اینها ایستا هستند تا آنكه سخن به میان می آید و آنها را به حركت وامی دارد... در مرحله اول تبدیل به اندیشه و در مرحله دوم «صوت» و در مرحله سوم «كلمات» می شوند... سخن انسانی كه تصویر و پژواكی از سخن ماآنگلاست، نیروهای پنهانی را به حركت درمی آورد. آنها توسط سخن فعال و برانگیخته می شوند، درست همان طور كه یك انسان با شنیدن نام خود برمی خیزد و یا به طرف صدا رو برمی گرداند، سخن می تواند صلح بیافریند، همچنان كه می تواند برهم زننده صلح باشد. یك ضرب المثل مالایی می گوید: آنچه چیزی را سامان می دهد، چیست؟«سخن»... (9) سپس نویسنده می گوید، كلام موزونی را كه آفریقائیان در هنگام بافتن پارچه و یا در هنگام آهنگری و سایر كارها بر زبان می آورند، یادگار و در عین حال نمادی از همان تجسد كار در سخن است و بدین وسیله سخن به آنها نیرو و حرارت و پشتكار می دهد. در دین «بودا» نیز كلمه، جایگاه ممتازی دارد. «بودا» یعنی «بیدار»، می خواهد راهی به سوی بیداری به ما نشان دهد. راهی با هشت نكته: «اولین نكته شناخت درست است. شناخت نادرست زاده مفهوم سازی یا به جزمیات باور داشتن است. دومین نكته خیال درست نام دارد... سومین وجه، «گفتار درست» است. در سانسكریت این واژه «VAC» است و بیان، كلام یا لوگوس معنا می دهد و بر ارتباط كامل دلالت دارد. » (10)
انجیل یوحنا با این جمله ها آغاز می شود: در ابتدا كلمه بود و كلمه نزد خدا بود و كلمه خدا بود. ژان استریو نترمیر (شاعر آمریكایی متولد 1886) با اقتباس و تضمین از این جمله ها شعر زیر را سروده است:
در آغاز كلمه بود
اما كلمه می بایست شنیده شود
خاموشی می بایست شكسته شود
كلمه می بایست ادا گردد
... .
پیش از آنكه حوا جدا شود
از پهلوی چپ آدم
كلمه می بایست ادا گردد
... .
همانگونه كه حقیقت همواره حقیقی است
و امروز نیز چیره است، كلمه نیز به گفتن می آید. (11)
در تعالیم بعضی از ارباب كلیسا، تمام مخلوقات مصداق كلمه اند: «پدر، كه به وجود نیامده و تغییرناپذیر است، روح القدس كه به وسیله پدر و به واسطه مسیح (كلمه) به وجود آمده است و كلمه (لوگوس) كه مدام از پدر صادر می شود... بنابراین «كلمه» واسطه میان خدای غیرمخلوق و اشیای مخلوق است. » (12)
در دین زرتشت نیز كلام از موقعیت ویژه ای برخوردار است. یكی از سه دستور اساسی این دین گفتار نیك، پندار نیك، كردار نیك، را كلمه تشكیل می دهد.
بخش اعظم اوستا به صورت شعر و سرود آمده است. (13) در «بندهش» كتاب آفرینش و شرح جهان زرتشتی، نبرد میان قدرت نیكی و بدی یعنی اهوره مزدا و انگره مینو، از سوی اهوره مزدا و با به زبان آوردن واژه های مقدس نیایش (اهونا و ایئریا) آغاز می شود:
«او كلامی را كه بیست و یك واژه دارد، بر زبان آورد...
در پایان كه همه نیایش خوانده شد، او (انگره مینو) درمانده شد... » (14)
در داستان آفرینش بیشتر دینهای فرهنگی بزرگ، كلمه به صورت همبسته با بالاترین ایزد آفرینش می آید یا به سان ابزاری كه خداوند به كار می برد... (15) در این كلمه مصدر و مادر هستی، اندیشه و كردار است. به قول كاسیرر: كلمه به صورت نوعی نیروی آغازین درمی آید كه سراسر هستی و عمل از آن سرچشمه می گیرد. (16)
در اسلام كلمه و كلام ضمن اینكه مشتركاتی با سایر ادیان دارد، در عین حال اهمیتی بیش از آنها می یابد. «قرآن» حتی از حیث شكل و ظاهر و بكارگیری آرایه های لفظی و معنوی و سجع و فنون مختلف ادبی، در اوج زیبایی و استواری است و از این دیدگاه نیز خود معجزه ای به شمار می رود. از حیث باطن و معنا نیز دست كم به باور شیعیان دارای رموز و بواطن پیچیده و تو در تویی است كه بیشتر تأمل برانگیز و شایان تحسین است. به قول مولوی:
هست قرآن حالهای انبیا *** ماهیان بحر پاك كبریا
حرف قرآن را مدان كه ظاهر است *** زیر ظاهر، باطنی هم قاهر است
به اعتقاد شیعیان و به استناد حدیثی از پیامبراسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) قرآن دارای هفت باطن است كه فقط ابدال حق و صالحان و شایستگان به آن راه توانند برد. (17) به قول حافظ:
او را به چشم پاك توان دید چون هلال *** هردیده جای جلوه آن ماه پاره نیست
در قرآن آمده است كه «موسی (علیه السلام)» برای توفیق در رسالتش از پروردگار مدد می جوید و از او چنین درخواست می كند:
«رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی» (18)
«گاهی از این آیات معنی موسع گرفته اند و گفته اند: معنای «عقده» به معنای مشكل است. مشكل موسی، مشكل هر كسی است كه سرنوشتش نبوت است؛ آن مشكل، مشكل زبان است. برای آنكه مشكل من موسی، حل شود باید زبان داشته باشم تا بتوانم «قول» خود را به مردم تفهیم كنم. » (19) بزرگترین فرقه بندی ها در اسلام و به ویژه در سده های نخستین بر سر «كلام خدا» و فهم آن و به طور كلی پیرامون زبان شناسی و فروع آن درگرفت. از «خوارج» گرفته كه با هر نوع تفسیر و تأویل و یا به زبان امروزین با هرمنوتیك، مخالف بودند و فقط ظاهر قرآن را ملاك می دانستند و همچنین معتقدان به ازلی بودن قرآن (قدیم) كه كم و بیش همین عقیده را داشتند تا اهل باطن و شیعیان كه به تفسیر و تأویل قرآن عقیده داشتند (معتقدان به مخلوق بودن قرآن كه معتزله نیز در همین شاخه جای می گیرند. ) (20)
زبان شناسی اسلامی سبب پیدایی دو گروه عمده و یا دو دسته بندی دیگر شد: یكی مكتب بصره نام داشت كه بیشتر موافق طبع اهل سنت بود و دیگری مكتب كوفه كه به مواضع شیعیان نزدیك می شد. (21) همچنین فرقه هایی چون غنوسیان اسلامی كه حروف الفبا را به عنوان اساس آفرینش و مبین تجسد كلام الهی می دانستند، بر همین محور به وجود آمدند و نیز علم «جفر» (علم حروف) كه تقریباً مشابه غنوسی گری است و همچنین «میزان» همگی مباحثی زبان شناسانه به حساب می آیند و در سده سوم اسلامی مجادلاتی را برانگیختند. (22) قویترین گروهی كه میراث دار این مباحث محسوب می شوند، متكلمان اند. «علم كلام دو محور عمده داشت: 1- آیا كلام خدا قدیم است یا حادث 2- قوی ترین ابزار علمی، تكلم و مناظره و مباحثه است. متكلمان به جز خدا همه ماسوی را حادث می دانند: موارد استدلال متكلمان آیاتی است كه مشتمل است بر كلمه جعل، خلقت، صنع، ابداع و ابداء و امثال اینها» (23).
ناصرخسرو قبادیانی از جمله وارثان این خط فكری است كه می كوشد رابطه میان «كلمه» (سخن یا امر) و عقل را با اساس خلقت روشن كند. (24) به عقیده او، جهان براساس «فرمان» در كار است و فرمان بر دو گونه است: به گفتار و به كردار: «فرمان به گفتار شریف تر از فرمان به كردار است و از آن «باری» به گفتار است. به یك كلمه «كن» كه سبب «بودش» عالم است... كلمه، هست نخستین است و باری سبحانه از هست و نه هست برتر است. میان «كلمه» و هویت باری میانجی نیست. «امر» و ذات حق باهمند. » (25)
از دیدگاه علوم سیاسی به یك برداشت دیگر نیز اشاره می شود و آن این است كه گفت و شنود قرآنی و به بیان دیگر گفتمان الهی در اسلام فراهم آورنده بستر آزادی و دموكراسی است:«... در متون دینی وحیانی رابطه انسان و خدا چون رابطه دو شخص است، نه رابطه دو شیئی، خدا سخنگو است و انسان شنونده سخن خداست... این مسئله خیلی مهم است كه در پاره ای از ادیان وحیانی چنین آمده است كه در آغاز «كلمه» بود... در همه اینها جوهر اصلی ارتباط خدا و انسان، گفت و شنود است. » (26)
در قرآن نزدیك به 2000 مرتبه گفت و گو آمده است. (27)
مباحث كلامی از یك بعد دیگر نیز مورد توجه قرار گرفته اند و آن تحریف كلمات است، شاید در نزد عالمان سیاست این جنبه مهم تر از جنبه اول باشد، زیرا آثاری بس ناگوار و زیانبار دارد.
پینوشتها:
1. حسن عمید، فرهنگ فارسی عمید، تهران، امیركبیر، چاپ اول، 1363، ص92.
2. حسن عمید، فرهنگ فارسی عمید، تهران، امیركبیر، چاپ اول، 1363، ص92.
3. Philip Bttbock Gove,Webster"s Third New international Dictionary,Massachuests,U. S. A,1981,P. 1321
4. صادق آیینه وند، ادبیات انقلاب در شیعه، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1359، ص13.
5. عبدالحسین زرین كوب، نقد ادبی، تهران، امیركبیر، چاپ سوم، 1361، جلد اول، ص6.
6. ده شاعر نامدار قرن بیستم، ترجمه حشمت جزنی با مقدمه رضا براهنی، تهران، مرغ آمین، 1373، ص214.
7. ژان بلوت، «جنگ واژه ها» پیام یونسكو، ترجمه به فارسی، شهریور 1367، ص 25.
8. ژان بلوت، «جنگ واژه ها» پیام یونسكو، ترجمه به فارسی، شهریور 1367، ص25.
9. آمادئو همپاته یا «آفریقا قدرت سخن»، ترجمه مصطفی اسلامیه، پیام یونسكو، مهرماه 1372، ص20-21.
10. چوگیام، تورپا، اسطوره آزادی، ترجمه شیوا رویگریان، تهران، سنایی، چاپ اول، 1370، ص111-113.
11. ژان استریو نترمیر «كلمه كه می آفریند»، فصلنامه هستی، 1374، مقدمه.
12. جوان. اُ. گریدی، مسیحیت و بدعتها، ترجمه عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، قم، طه، چاپ اول، 1377، ص96.
13. حسین رزمجو، شعر كهن فارسی در ترازوی نقد اخلاق اسلامی، آستان قدس رضوی، جلد اول، 1377، ص96.
14. ارنست كاسیرر، زبان و اسطوره، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، نقره، چاپ اول، 1367، ص101.
15. همان كتاب، ص 99.
16. همان، ص98.
17. هانری كربن، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبایی، تهران، كویر، چاپ اول، 1373، ص19.
18. قرآن مجید، سوره طه، آیات 26-29.
19. رضا براهنی، بحران رهبری نقد ادبی و رساله حافظ، تهران، ویستار، چاپ اول، 1357، ص319.
20. حمید عنایت، نهادها و اندیشه های سیاسی در ایران و اسلام، جزوه درسی دانشكده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه تهران، سال تحصیلی 52-53، ص100-117.
21. هانری كربن، همان كتاب، ص 204.
22. همان كتاب ص 186به بعد.
23. سیداحمد صفایی، علم كلام، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ ششم، 1374، (پاورقی) ص34.
24. ظاهراً ناصر خسرو به آیه 117 سوره بقره (... یقول له كن فیكون) استناد می كند. شیخ محمود شبستری (687-720ه. ق) در گلشن راز با اشاره به همین آیه می گوید: «توانایی كه در یك طرفه العین ز كاف و نون پدید آورد كونین».
25. شاهرخ مسكوب، چند گفتار در فرهنگ ایران، تهران، زنده رود با همكاری چشم و چراغ، چاپ اول، 1371، ص129-130.
26. محمد مجتهدشبستری، ایمان و آزادی، تهران،طرح نو، چاپ اول،1376، ص 27 و 28.
27. بهاءالدین خرمشاهی، «گفت و گو در قرآن» روزنامه ایران، پنجشنبه 22 آذرماه 1380، ص 9.
امینی، علی اكبر، (1390)، گفتمان ادبیات سیاسی ایران در آستانه دو انقلاب، تهران: نشر اطلاعات، چاپ دوم