گروه‌های تکفیری و مسئله فلسطین

فعالیت‌ها و اقدامات جریان تکفیری داعش و سایر جریانها، در خدمت به برنامه اسراییلی خلاصه می‌شود. جنگ با دولت‌های عربی، ایجاد رعب و انتشار ناامنی همگی از جمله اقدامات جریانهای تکفیری به شمار می‌آید. از سوی دیگر
پنجشنبه، 14 مرداد 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
گروه‌های تکفیری و مسئله فلسطین
 گروه‌های تکفیری و مسئله فلسطین

 

نویسنده: راغده محمد المصری (1)




 

چکیده

فعالیت‌ها و اقدامات جریان تکفیری داعش و سایر جریانها، در خدمت به برنامه اسراییلی خلاصه می‌شود. جنگ با دولت‌های عربی، ایجاد رعب و انتشار ناامنی همگی از جمله اقدامات جریانهای تکفیری به شمار می‌آید. از سوی دیگر اسرائیل همواره درصدد ناآرام ساختن دولتهای عربی مخالف خویش، ساخت خاورمیانه جدید، و تقسیم و تجزیه کشورهای عربی بوده است. بر این اساس اقدامات داعش همگی همسو با خواست و سیاست اسرائیل است.

مقدمه:

جهان اسلام از اینکه به شاخه‌های فکری تندی تقسیم شده است رنج می‌برد، خطرناک‌ترین شاخه فکری، جنبش عقیده‌ای است که طرف مقابل را در صورت مخالفت و تعارض با او تکفیر می‌کند و سعی در تشکیل بنیانی خاص برای خود است. طرز تفکر این فرقه با نظام فکری صهیونیزم که بر تمیز قومی تأکید دارد شبیه است زیرا صهیونیست‌ها به این اعتبار که قوم اختیار شده و گزینش شده از سوی خداوند هستند دست به خشونت و ترور می‌زنند. جریان‌های تکفیری دست از جنایت به نام عمل دین دست‌بردار نیستند؛ همان‌طور که دشمن صهیونیست نیز این حق را به خود در ارتکاب کشتارهای وحشیانه می‌دهد.
این اعمال تروریستی با قوانین قرآن که دعوت آن بر اساس گفت و گو و صلح جوامع و قبایل و اقوام است تعارض دارد، قرآنی که اساس تفاضل و برتری را در تقوا بیان کرده است: «وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ».
این تعارف و آشنایی بین امت‌ها که از سوی اسلام اعلام شده بر اساس وحدت بین انسانیت است بر اختلاف قائم شده است نه بر تماثل و تطابق رأی، اختلاف یک حقیقت انسانی طبیعی است و خداوند متعال انسان‌ها را به صورتی خلق کرد که از نظر اجتماعی و فرهنگی و لغوی با یکدیگر تفاوت دارند و این خود نشانه‌ای از نشانه‌های خداوند و شاخصه‌ای از شاخصه‌های ابداعی و شگفت‌انگیز در بین خلق است: «وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآیَاتٍ لِّلْعَالِمِینَ» (2)
پس همان‌طور که در قرآن آمده بر اساس امت واحده خلق شده‌اند: «كَانَ النَّاسُ إِلاَّ أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُواْ» (3) «وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلاَ یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ».
اسلام با هرگونه خشونت و دشمنی فردی و گروهی که شامل تهدید، اذیت و قتل به غیر حق گردد مخالف است، خداوند در قرآن می‌فرماید: «قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالإِثْمَ وَالْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَأَن تُشْرِكُواْ بِاللّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَن تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ». خشونت به هر شکلی که باشد نوعی از فساد فی الارض محسوب می‎‌شود که خداوند در قرآن کریم از آن نهی کرده است «وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ».
دین اسلام هم‌چنین بدرفتاری و ظلم به دیگران با قساوت و بی‌رحمی را رد می‌کند پس تمامی اعمال عنف و خشونت که در جوامع رخ می‌دهد و دیگران را مورد هدف قرار می‌دهد، مخالف دین رحمت است: «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ».
برای تحقیق در مورد این پدیده تکفیری که سعی در انتشار در بین امت و همچون ویروسی سرطانی در حال انتقال از کشوری به کشور دیگر است و سعی در تحریف و تغییر مسیر سیاسی امت در مواجهه با دشمن حقیقی دارد و خدا نکند که آنان در هدف خود موفق شود، نیاز به شناخت عللی و عواملی است که منجرّ به ظهور جریان‌های تکفیری شده است.

استعمار و مداخله‌ی خارجی:

بذر جریان‌های تکفیر در تاریخ معاصر توسط استعمار انگلیسی در پشتیبانی از جریان‌های آزادی هند و سپس مصر کاشته شد، «رابرت در ایفوس» در کتاب خود بازی شیطان آن را ذکر کرده است که ایالات متحده چگونه اسلام بنیادگرا و تندرو را تشکیل داده است.
«رابرت درایفوس» ائتلاف استعمار انگلیسی و جریان وهابی را در مخالفت با محمدعلی پاشا تأیید می‌کند، محمدعلی پاشا کسی بود که به عنوان صاحب اولین پروژه جریان انقلابی آزادی بخش در عصر حاضر به حساب می‌آمد و شخصی بود که «الدرعیه» نخستین پایتخت وهابیون را تخریب کرد.
در اوایل قرن گذشته جریان‌های آزادی بخش ملی اسلامی مسلح در سرزمین‌های عربی ظاهر شد که بزرگان صوفی مثل عبدالکریم الخطابی تا عمر مختار تا عزالدین القسام آن را رهبری کردند، سپس اخوانی‌ها و سلفی‌ها رهبری را به دست گرفتند و در بروز این جریان‌های عوامل متعددی مؤثر بود:
اشغال منطقه به وسیله‌ی برنامه‌های استعماری که بارزترین آن:
* قرارداد «سایکس بیکو» و تقسیم منطقه و توزیع دارایی‌های دولت عثمانی و اعطای فلسطین به یهودیان از طریق قرارداد «بلفور».
* تشکیل بنیان صهیونیستی به عنوان جزئی غریب در قلب امت اسلامی برای برهم زدن وحدت مسلمانان.
* مرزبندی ناقص به طوری که هر کشور با همسایه خود تنازعی داشته باشد.
* تسلط قدرت‌های بزرگ بر بعضی نظام‌های حکومتی، پس از تلاش بسیار آنان جهت ایجاد جمعیت‌هایی تا برخلاف تاریخ و تمدن امت عربی و اسلامی عمل کنند، به خصوص دشمنی با جریان‌های اسلامی به علت عدم توافق با سیاست‌های آنان، این قدرت‌های بزرگ سیاست‌های دشمن‌ ستیزانه علیه نظام‌های اسلامی در منطقه را برنامه ریزی کردند و در مقابل آزادی و اراده و حقوق مردم ایستادند.
* پذیرش دو طرفه بین نظام‌های انقلابی و غیرانقلابی، در رسمیت مرزهای کشوری به اعتبار این که هر تحرک عربی مشترک بایستی در چارچوب مرزبندی کشوری و مؤسسات حکومتی رسمی صورت گیرد و به همین سبب، مسئله فلسطین از یک مسئله عربی- اسلامی محدود به مسئله‌ای در چارچوب کشوری و داخلی مبدل شد.
* اعمال همه گونه خشونت در فلسطین پس از اشغال سرزمین و پراکنده کردن مردم و کشتارهای دسته جمعی و شکست‌های پی در پی و نکبت‌ها و بدبختی‌ها بر امّت اسلامی و عربی، و بازی گرفتن قضایای حیاتی امّت اسلامی و توطئه بر آنان را آغاز شد برای اینکه روحیه انقلابی و وطنی نابود شود و مفاهیمی همچون وحدت، آزادی و عدالت اجتماعی با همکاری رؤسای عربی آن زمان به زائل گردد.
* وحدت بین مردم به خواسته‌ای ملّی و شرطی برای کامل کردن یک قدرت نظامی قادر به آزادی سرزمین فلسطین شد این امر پیش از شکست ارتش‌های عربی و تلاش‌های فردی در مقابله با اسرائیل و قدرت‌های استعماری و واقعه نکبت‌بار 1948 و شکست 1967 بیش از پیش احساس نیاز می‌شد.
* شکست وحدت مصری سوری و همزمانی آن با تکمیل بیشتر تجهیزات کشور قطر چه از حیث امنیتی و چه مخابراتی، و بکاربستن این امکانات در جهت قلع و قمع هرگونه تحرک فکری و فرهنگی مخالف خود و در جهت ضعیف کردن تلاشها در جهت تغییر نظامی و مردمی.
* تقسیم‌بندی جنگ با صهیونیست‌ها به چند مرحله؛ که از مراحل اولیّه آن ازاله آثار جنگ 1967 بود که در آن زمان، مقاومت فلسطین زمام رهبری آزادی عربی قدس را به عهده گرفت و در همین زمان نقش کشورهای عربی از پیشروی و همراهی کاسته شده و به نقش خنثی و بدون عمل روی آوردند.
* مطرح کردن تشکیل دولت فلسطینی در کرانه باختری و غزه به عنوان یک حل مرحله‌ای برای مسئله فلسطین، و شعار منطقه‌ای به عنوان فلسفه سیاسی و نقش طائفه‌ای به عنوان فلسفه اجتماعی و سیاسی تبلور یافت و اندیشه‌های وحدت آزادی بخش به کلی کمرنگ شد.
* ناامیدی از حکومت‌های عربی باعث ظهور گروه‌های دینی برای پرکردن فراغ سازمانی و عقائدی در برخی کشورها شد، در اوائل دهه‌ی 1970 میلادی گروه‌های اسلامی در چهار نقطه شروع به کار کردند، این گروه‌ها عبارتند از: اخوان المسلمین در مصر، وهابیت در عربستان سعودی، جنبش مودودی در پاکستان و جریان شیعی صدر در عراق، عالمان دین هم در صدد پی‌ریزی عقائد مخصوصی در جهت برون رفت از چالش‌های عالم معاصر شدند.
* در فضای استعماری جدید خاورمیانه، انگلیس و فرانسه جای خود را به آمریکا دادند بطوریکه مصالح اسرائیل با مصالح آمریکا همسو گشت، و آمریکا سعی در ایجاد یک پایگاه نظامی برای رسیدن به اهداف خود نمود و عملکرد خود را در جهت اهتمام جهان به مسئله خاورمیانه تنظیم کرد.
* احساس نیاز آمریکا برای اعاده‌ی تشکیل موازین و قدرت‌های جدید برای حفظ استقرار در منطقه بر اساس اهداف خود کرد و کارتر رئیس جمهور آن زمان آمریکا تلاش در تغییر توازن قدرت در جهت برقراری صلح نمود، و این کارها در خلال اعتراف به حقوق مردم فلسطین برای تضمین امنیت اسرائیل بود.
* پیمان کمپ دیوید در واقع، عقب‌نشینی عربی در قبال منطقه بود که در این پیمان، به اسرائیل به عنوان یک دولت، به رسمیت شناخته شد، که همین باعث ایجاد یک پایگاه استعماری در مرکز سرزمین‌های عربی شد.
* حکومت مصری آرزوهای امت عربی را نقش بر آب کرد و باعث تشدید اختلافات و تناقضات در فضای عربی شد که حضور احزاب اسلامی در فضای سیاسی در مصر و ورود در مؤسسات و سازمان‌های حکومتی و ترور انورالسادات توسط خالد اسلامبولی یکی از آن‌ها بود.

ظهور محور مقاومت

با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در سال 1979 فلسطین، متحد جدیدی پیدا کرد که نقش بارزی در مبارزه با اشغال‌گران داشت. در این زمان بود که مسئله فلسطین از چارچوب عربی وارد دایره وسیع اسلامی شد.
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران معادلات منطقه را تغییر داد، زیرا توازن استراتژیک در جهان توسط دو بلوک شرق و غرب بود، و اکنون رقیب خطرناکی برایشان تشکیل شد که آن‌‎ها را تهدید به نابودی برنامه اسرائیلی- آمریکایی در منطقه کرد.
پیروزی انقلاب اسلامی، بشارت بوجود آمدن فصل جدیدی از مقاومت را می‌داد که از مفاهیم و مضامین جهانی انقلاب اسلامی فهمیده می‌شد که در ارزش‌های انسانی تجلی پیدا می‌کرد و شعارهایش در جنگ با ظلم و فساد و یاری مستضعفان در جهان بود و به هیچ یک از بلوک شرق و غرب وابسته نبوده و شعار این انقلاب نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی بود.
این انقلاب، فقط ضد حکومت شاه نبود، بلکه فریادی برای حق و عدالت برای تمام مردم مستضعف جهان بود، چرا که امام راحل همیشه در بیاناتش آنان را مورد خطاب قرار می‌داد تا راه را برای مبارزه با قدرت‌های استکباری و در رأس آن‌ها آمریکا که متحد رژیم صهیونیستی بودند هموار سازد. ایشان آمریکا را شیطان بزرگ می‌خواند و خطر اساسی را در رژیم صهیونیستی می‌دید و امام خمینی (رحمة‌الله) آن را غده سرطانی اعلام کرد زیرا که این رژیم سرزمین فلسطینیان را اشغال کرد و مردمش را فراری داد برای اینکه سرنیزه‌ای استعمار غربی باشد تا شناس‌نامه حقیقی منطقه را تغییر دهد و زمینه‌ها را برای ایجاد اسرائیل کبیر از نیل تا فرات مهیا سازد و مسلمانان را از سرزمین‌هایشان اخراج و یا تحت سیطره خود قرار دهد. بر طبق گفته خودشان، «سرزمین بدون مردم، برای مردم بدون سرزمین» است.
افتتاح سفارت فلسطین پس از بستن سفارت اسرائیل در تهران به دستور امام خمینی و سپس در روز تاریخی 1979/3/26 تظاهرات بزرگی در ایران در محکوم کردن پیمان کمپ دیوید به دستور امام به پا شد و امام در رابطه با این پیمان ننگین، بیانیه‌ای صادر کردند و در آن تظاهرات، مردان انقلابی، چفیه‌های فلسطینی را به نشانه همراهی با مردم فلسطین به گردن انداختند و در محکوم کردن مواضع مصر در پیمان کمپ دیوید سفارت مصر را به مدت چند ساعت اشغال کردند.
امام، مسئله فلسطین را محور اساسی برای جهان اسلام دانست، زیرا استکبار جهانی از این طریق می‌خواست تمام برنامه‌های اسلامی را به هرگونه‌ای که باشد با شکست مواجه سازد. مخالفت با رژیم صهیونیستی و ایستادن در کنار مردم فلسطین در بیانات ایشان قبل از پیروزی انقلاب مشهود است که به سال 1963 برمی‌گردد. اهتمام امام خمینی به مسئله فلسطین تا بعد از پیروزی انقلاب ادامه داشت تا جایی که آخرین جمعه ماه رمضان را روز جهانی قدس اعلام کرد که با استقبال جوامع اسلامی روبه رو شد.
در مبارزات عربی- اسرائیلی نظریه مقاومت بروز کرد که در طرح اسلامی اصیل بروز نمود و جنگ با ارتش اشغالگر را در لبنان رهبری کرد. شکست پروژه اسرائیلی- که با توافق آمریکا همراه بود- سبب شد لبنان به عنوان دومین کشور در سال 1982 با اسرائیل معاهده‌ی صلح امضا کند، ولی این توافق به سرعت توسط انقلاب مردمی زبانه این انقلاب از مسجد شروع می‌گردد و به جهت ارتباطی که با پیروزی انقلاب اسلامی داشت و تجربه مقاومت اسلامی جنوب لبنان و زنده شدن روح انقلابی در داخل فلسطین به شکست انجامید.
مقاومت اسلامی در لبنان که تاریخ تاریکی داشت بر اساس ایمان به خدا و اعتماد به نفس و با الهام از انقلاب اسلامی ایران به وجود آمد. از ایران اسلامی هنگام جنگ، شعار «جنگ جنگ تا پیروزی و پیش به سوی قدس» به گوش می‌رسید و این صدا، در فضای بیت‌المقدس شنیده می‌شد.
مقاومت اسلامی در لبنان باعث شعله‌ور شدن روحیه جهادی در فلسطین اشغالی شد و جوان مسلمان فلسطینی که از تجربه‌های قدرت‌های سیاسی عربی و فلسطینی شکست خورده و خسته شده بود روحیه‌ی جهادی جدیدی پیدا کرد و انتفاضه با سنگ فلسطین را آغاز کرد. این انتفاضه به کابوسی برای اشغالگران تبدیل شد و تصمیم‎‌گیری سیاسی به دست مردم افتاد و رهبران سیاسی شکست خوردند.
دستاورد انقلاب اسلامی ایران در شکست رژیم صهیونیستی توسط مقاومت اسلامی در سال 2000 عملی شد و بطلان مقوله ضعف لبنان را ثابت کرد؛ به طوری که توانست بنیه‌ی روحی را با فرهنگ مقاومت که با پیروزی سال 2006 تجلی پیدا می‌کرد را دوباره بسازد، پیروزی‌های مقاومت بشارت طلوع آزادی تازه‌ای را متبلور ساخت که رهبر حزب الله در قول مشهورش بیان کرد: «دوره شکست خوردن، گذشته است و دوره پیروزی فرا رسیده است»؛ پس از آن که خاورمیانه جدید که کوندلیزا رایس- وزیر اسبق امور خارجه آمریکا- خبر ولادتش را داده بود در نطفه سقط شد.
پیروزی سال 2006 مقاومت اسلامی لبنان نمونه مختلف دیگر از پیروزی علیه هیمنه و سلطه آمریکایی اسرائیلی بود که قوام آن در منطقه و در لبنان و فلسطین و عراق شکست خورده بود و فریاد پیروزی مستضعفان به گوش تمامی آزادی‌خواهان و جریان‌های آزادی‌بخش که در برابر نظام‌های وحشی به پا خاسته بودند رسید. از خلال گفت و گوی جهانی برای پشتیبانی مقاومت در اونسکو 2006 ظاهر شد و به فرهنگ پیروزی و مقاومت به گوش تمامی جهانیان رسانده شد.
مقاومت اسلامی در لبنان، فلسطین و عراق به وسیله فرهنگ مقاومت مردمی توانست روحیه جوان مسلمان را از نو بسازد. رسانه‌های خبری مستقل نیز نقشی اساسی در رساندن صورت وحشیانه و مجرمانه استکبار داشتند و ثبات و مقاومت در برابر این قدرت‌های استکباری را برای جهانیان به نمایش گذاشتند به طوری که مردم مسلمان در تمام دنیا از لحظه لحظه جریان‌های جنگ باخبر می‌شدند و از پیروزی‌های آنان روحیه‌شان قوی‌تر شد.
مقاومت غزه در سال 2008 نیز نمونه‌ای دیگر از ایستادگی و پیروزی مسلمانان را علیه ظلم و ستم اسرائیلی- آمریکایی که در لبنان و فلسطین و عراق شکست خورده بود، به نمایش گذاشت.
این چنین بود که فرهنگ پیروزی و ایستادگی، تاریخ منطقه را پس از گام برداشتن در راه مقاومت تغییر داد و تأثیر خود را در سطح جهانی بر جریان‌های آزادی بخش گذاشت و مقاومت را تبدیل به یک فرهنگ مردمی و جهانی حاوی مضامین انسانی کرد. این فرهنگ ثابت کرد که مواجهه با دشمن صهیونیستی و پیروزی بر او، با ایمان و اراده امکان‌پذیر است، و تمام سیاست‌های فریب‌کارانه‌ی غرب را نقش بر آب کرده است، و ثابت نمود که ملت‌ها تصمیم‌گیرنده‌ی اصلی هستند و این امر را که اوضاع منطقه باید به وسیله‌ی حکام سیاسی اداره شود رد کرد. این انقلاب، دگرگونی مبارکی بود که باعث پدیدآمدن فرهنگ پیروزی و مقاومت برای محو تمامی مظاهر ظلم و سلطه و مقدمات برپایی دولت عدالت شد.
ایستادگی غزه در سال 2008 نمونه‌ای دیگر از مقاومت در مقابل زورگویی‌های اسرائیل و آمریکا بود که در لبنان، فلسطین و عراق نیز شکست خورده بودند.
تشکیل کنفرانس کشورهای عدم تعهد در سال 2012 با مشارکت 125 کشور در تهران تأثیر زیادی در خنثی سازی نقشه‌های اسرائیلی- آمریکایی داشت و علت ضروری بودن تشکیل نظام جهانی بر اساس عدالت و محبت را اثبات و تأکید کرد.
این چنین برای ما روشن می‌شود که فرهنگ مقاومت تأثیر بسیار زیادی در بیداری ملت‌ها برای رسیدن آنان به وحدت و یکپارچگی از جهت آزادی سرزمین و دور کردن سایه اقتصادی و سیاسی دارد تا ملت‌ها بتوانند به جایگاه طبیعی خود که سرمایه‌ای از تمدن و فرهنگ است برگردند و از ثروت و قدرت سرزمین خود کمال استفاده را ببرند تا یکی از بزرگ‌ترین قطب‌های سیاسی در جهان شوند. همان‌طور که فرهنگ پیروزی و ایستادگی توانست تاریخ منطقه را پس از مبارزات بسیار عوض کند و حضور خود را به اثبات برساند.

بیداری ملت‌ها

بهار عربی، انقلاب ملت‌ها یا بیداری اسامی متنوعی هستند که همه آن‌ها در نتیجه یکی هستند و آن، سقوط نظام‌های تابع استکبار آمریکایی اسراییلی و تغییر اساسی در برنامه خاورمیانه جدید می‌باشد.
* انقلاب‌های بهار عربی آمریکا را بر آن داشت تا از وقایع پیش آمده استفاده کند و زمام امور را به دست گیرد و با ابزارهایی که در منطقه دارد جریان مقاومت را با استفاده از قوانین جهانی به اشکال و روش‌های متفاوت که در ذیل به آنها می‌پردازیم، سرکوب کند:
* استفاده آمریکا از قدرت و خشونت برای تحت فرمان گرفتن ملت‌ها بر اساس آنچه در معادلات داخلی و خارجی رخ می‌دهد، به شکلی که جریان‌های آزادی‌بخش در هر کشور را متهم به تروریست کرد.
* دخالت آمریکا و دیگر قدرت‌های استکباری در مسائل داخلی کشورهای ضعیف به بهانه کمک اقتصادی یا نظامی و یا به بهانه برقراری امنیت و استقرار جهانی و یا به بهانه حمایت از اقلیت‌های دینی و قومی.
* اختلال در موازین و محاسبات آمریکا باعث شد که آمریکا در مقابل حرکت‌های نظامی جریان‌های ملی بایستد و با آن‌ها مقابله کند تا نتوانند حکومت ملی تشکیل دهند، به همین خاطر آن‌ها را متهم به تروریست کرد تا بتواند با آن‌ها مقابله و سرزمین‌شان را اشغال سازد؛ این اعمال به ویژه پیش از انفجار برج‌های تجاری شدت بیشتری یافت.
* بکارگیری قدرت برای زمین‌گیر کردن ملت‌ها و تغییر نظر مردم به منظور تغییر حکومت‌ها بر اساس مصالح آمریکایی و غربی، و هر جریانی که مخالف مصالح آمریکا و غرب عمل کرد.
* بکارگیری خشونت برای گسترش اهداف خود مثل اشغال افغانستان و عراق به دست آمریکا و یا جنگ 2006 علیه لبنان به بهانه رواج دمکراسی و آزادی در آن کشورها.
* ایجاد جنگ نرم و تهاجم فرهنگی غرب علیه امت اسلامی، به منظور از بین بردن فرهنگ‌های اسلامی و بومی که این کار خود یک تروریسم فکری به حساب می‌آید که از طریق استفاده از وسایل ارتباط جمعی و رسانه‌ای دولت‌های پیشرفته انجام می‌شود. این جنگ خود مصادره حقوق ملت‌ها محسوب می‌شود، زیرا این ملت‌ها وسایل دفاعی بر جلوگیری از ورود این سموم مهلک را ندارد. این کار نشان می‌دهد که هدف از این سعی و تلاش قدرت‌های استکباری تسلط بر فکر همه امت‌ها است، و امت مشخصی را هدف قرار نمی‌دهد بلکه یک برنامه‌ی تنظیم شده از سوی یک قطب قدرتمند برای نابودی ملت‌های ضعیف است.
از شعارهای انقلاب اسلامی ایران، این بیان ماندگار امام خمینی (رحمة‌الله) است که فرمود: «این عصر، عصر ملت‌هاست»، لذا شاهدیم که حرکت‌های مردمی در منطقه باعث تغییرات جدیدی شد و تأثیرات میدانی بسیاری در تشکیل انقلاب‌های کشورهای دیگر داشت.
سپس جریان‌های مقاومت که از درون ملت رشد کرده بود تشکیل شد، که بارزترین آن در لبنان بود که نیروهای رزمنده و مردم با یکدیگر متحد شدند. یا جنبش‌های مردمی در تونس، مصر، لیبی و یمن و بحرین و ... که در خیابان‌ها سرازیر شدند تا نشان دهند که تصمیم نهایی به دست ملت‌هاست و به ذلت تن نمی‌دهند.
فرآیندهای تغییری که منطقه شاهد آن بود، در نتیجه چند علت بود، که روحیه انقلابی فردی را قوی ساخت و به مردم روحیه انقلابی بخشید که می‌توان به برخی از آن‌ها اشاره کرد:
پیروزی ثابت می‌کرد که می‌توان از یأس به امید تحول پیدا کرد، به ویژه اگر به شکل مثبتی برای آن سرمایه‌گذاری شود. برای تحقق این امر حرکت انقلابی به برخی شروط اساسی سیاسی و قانونی نیازمند است:
* تأسیس مؤسسه‌هایی با برنامه از پیش تعیین شده؛
* داشتن هدف انقلابی و آزادی‌بخش؛
* همراهی ملت.
برای ایجاد انقلاب و جمع کردن انقلابیون برای یک هدف، بایستی شروط فوق مهیا باشد و اگر نباشد فعالیت‌ها بدون هدف و بی‌ثمر خواهد بود و هر چه هم دست اندرکاران از طریق رسانه به آن رنگ انقلابی بدهند به نتیجه‌ای نخواهند رسید.
برخی از کشورها که در آن حرکت‌های مردمی ایجاد شد، با نداشتن برنامه مشخص و اهداف تغییر و آزادی‌بخش تأثیر منفی بر مسئله فلسطین گذاشتند.
اما در حکومت‌‎هایی که شاهد تغییری نبودند مشغول فریب مردم خود شدند و اوضاع داخلی را از نظر جریان‌های سیاسی به شدت مورد نظر داشتند خصوصاً اینکه حرکت مردمی، نظام‌های استبدادگر را ترسانیده بود و این امر باعث شد تا این حکومت‌ها و به تبع آن مردم از مسئله فلسطین دور شوند، به همین خاطر کشورهای عربی حکومت فلسطینی را فقط از نظر مالی پشتیبانی کردند تا مسئولیت قضیه فلسطینی را به خودشان بسپارد و دخالت نکنند.
اوضاع عربی کنونی بسیار به هم ریخته است و هیچ وحدتی بین آنان وجود ندارد، کشورها فاقد هرگونه دیدگاه همسو از لحاظ تصمیمات سیاسی در محافل جهانی هستند. پشتیبانی از مسئله فلسطین در محافل جهانی به شرط خطر نداشتن آن برای نظام‌های عربی تابع غرب است؛ لذا دیپلماسی عربی در محافل جهانی در رابطه با مسئله فلسطین کاملاً ساکت است.

رشد و انتشار فکر تکفیری

اندیشه تکفیری در آغوش اخوان المسلمین رشد یافت و سپس از آن جا به بیرون انتشار پیدا کرد، همان گونه که داعش از القاعده خارج شد و اکنون به تنهایی عمل می‌کند و سرمنشأ فکر تندرو سلفی و به حکومت رسیدن اخوان بر نقشه سیاسی نظام استبدادی موجود بود. البته که در رشد و انتشار این گروه‌ها و جریان‌ها دستگاه‌های اطلاعاتی محلی، اقلیمی و جهانی هم سهیم هستند.
اخوان المسلمین نزدیک به نیم قرن است که نتوانسته وجود فرهنگی و سیاسی خود را در عرصه جهانی ثابت کند؛ همانگونه که وهابیان و سلفی‌ها نیز نتوانستند جوانان مسلمان عربی را به خود جذب نمایند.
سقوط حکومت بن علی در تونس صدمه روحی شدیدی بر قدرت‌های جهانی بود و مقدمه‌ای بود برای شروع انقلاب مصر که عزل حسنی مبارک رئیس قدرتمند آن، امری حتمی بود.
قدرت‌های استکباری از اخوان المسلمین برای دور زدن انقلاب پشتیبانی کردند، لکن به سرعت حکومتشان ساقط شد و انقلاب‌ها از کشوری به کشور دیگر ادامه پیدا کرد و این اراده‌ی تغییر در نزد ملت‌ها بود که قدرت و سیادت خود را بر سرزمین اعمال می‌کرد.
دستگاه‌های اطلاعاتی همواره برای شکست انقلاب‌ها به هر طریق ممکن تلاش کردند و به این نتیجه رسیدند که اگر جدایی ملت از خواسته و هدف خود یعنی آزادی ممکن نیست پس باید برای نابودی اراده ملت و خواسته آنان، ملت را باید نابود کنیم.
از زمانی که بهار عربی آغاز شد، روابط غرب با جریان سلفی جهادی بیشتر شد، به شکلی که آمریکا و شرکای غربی آن از جریان‌های تکفیری در سوریه حمایت کردند، اما در یمن و پاکستان آن‌ها را بمباران می‌کردند و وجود آنان در کشورهای مالی و آفریقای مرکزی را بهانه‌ای برای دخالت در آن کشورها قرار دادند و از آن حمایت می‌کردند. سپس در لیبی و افغانستان با آنان می‌جنگیدند، دستگاه‌های اطلاعاتی نقش اداره تمامی گروه‌های جهادی را به عهده گرفتند و داعش آخرین ابتکار آنان بود.
جبهه النصرة نیز گروه دیگری از جریان‌های تکفیری بود که تشکیل شد و سپس صدها و بلکه هزاران نفر از اطراف جهان به آن پیوستند. این تشکل پس از تشکیل جیش الحر (ارتش آزاد سوریه) برای گسترش ناامنی در سوریه تشکیل شد و جوانان مسلمانی که برخی از آن‌ها اروپایی و مسیحی‌الاصل بودند و تحت تأثیر اندیشه تکفیری قرار گرفته بودند به آن‌ها پیوستند. فرار بسیاری از عناصر جهادی از زندان ابوغریب عراق و الحاق آنان به جبهه النصره به همراه نیروی خارجی و محلی باعث تشکیل تنظیم دولت اسلامی در عراق و شام (داعش) شد و به خاطر این که داعش از نظر مالی و نظامی و نیرو حمایت خارجی می‌شد جذب نیروهای جیش الحر به آن با سرعت بیشتری انجام شد.
داعش نه فقط در سوریه بلکه در عراق نیز وارد شد و استان موصل را در ضمن انقلاب عشائر عراقی اشغال کرد و به چاه‌ها و خطوط صادرات نفت تسلط پیدا کرد و شرایط را برای دخالت نظامی و سیاسی آمریکا در غیاب روسیه که سرگرم موضوع اوکراین بود مهیا کرد.
حاکمان عربستان و کشورهای خلیج فارس و ترکیه، که شرکای آمریکا بودند و هستند، تکفیری‌ها را از کشور خود اخراج می‌کنندو آنان را به عراق و سوریه و لبنان و عموم سرزمین‌های عربی مأمور می‌کنند.

برنامه صهیونیستی- آمریکایی

از نتایج جنگ غزه در سال 2014 این بود که ثابت کرد اسرائیل به تنهایی دشمن اساسی مسئله فلسطین نیست، بلکه دشمنان بسیارند و داعش و تکفیری‌ها جزئی از این برنامه صهیونیستی هستند.

جنگ نظامی داعش با کیست؟

داعش امروزه خطر بزرگی برای بسیاری از کشورهای عربی و غربی محسوب می‌شود و از آنچه دستگاه‌های اطلاعاتی در نظر داشتند پیشرفت بیشتری کرد و دشمن شماره یک این نظام‌ها محسوب می‌شود و رژیم صهیونیستی دیگر دشمن اول امت اسلامی به حساب نمی‌آید و داعش نقطه‌ی مرکزی مورد اهتمام جهان قرار گرفته و برای مواجهه با آن نقشه‌های استراتژیک سیاسی و نظامی ترسیم می‌شود و ائتلاف‌های منطقه‌ای و جهانی برای مواجهه با آن انجام می‌شود.
اگر خوب بنگریم می‌بینیم که تکفیری‌ها و داعش پروژه‌ای برای پنهان کردن و تحریف حقیقت است و خیانت بزرگی در حق مسئله فلسطین و مقدسات است و برنامه‌ای از پیش تنظیم شده است. اولویت داعش، مبارزه با اسرائیل نیست، - چنان که در جنگ غزه شاهد آن بودیم- بلکه اولویت آن تأسیس دولت خلافت اسلامی و ضربه زدن به وحدت جوامع عربی در مبارزه با اسرائیل است.

چرا داعش با اسرائیل جنگ نمی‌کند؟

جریان‌های تروریستی، مسئله انتقال مجروحان خود را که در جنگ با ارتش سوریه و در منطقه نزدیک جولان مجرح شدند و به بیمارستان‌های اسراییلی چگونه تفسیر می‌کنند.
جواب این سؤال را وزیر دفاع اسراییل «موشه یعلون» در مورد موضع اسراییل از داعش که محور نشست‌های اقلیمی و خارجی بود این بود:
«داعش دور از ما عمل می‌کند و خطری برای مصالح ما ندارد».
سؤالی که این جا پیش می‌آید این است که چرا داعش خطری برای اسراییل محسوب نمی‌شود در حالی که آمریکا- شریک شماره یک اسراییل- داعش را خطری برای مصالحش در منطقه و امنیت ملی آمریکا می‌داند.
بیشترین چیزی که هراس از آن وجود دارد رفتار زشت جریان‌های تکفیری در تخریب مساجد و مقدسات و تأثیر آن بر مسجدالاقصی است. این تخریب صهیونیست‌ها را وامی‌دارد تا در وقتی که مردم دنیا سرگرم داعش هستند مسجدالاقصی را خراب کند و مسلمانان نیز که با کردار داعشی‌ها به دیدن تخریب مقدسات عادت کرده‌اند، بی‌تفاوت بمانند. وهابیت در تخریب مقدسات و مساجد بنابر سیاست‌های خود اماکن عبادت و آثار اسلامی را تخریب کرده است. عرفان العلوی متخصص باستان‌شناسی می‌گوید: در مکه مکرمه و مدینه منوره بیش از پانصد محل قدیمی و باستانی وجود داشت که از آن‌ها فقط پنج درصد باقی مانده است که مشهورترین آن‌ها خانه ام‌المؤمنین خدیجه بود و آن خانه‌ای بود که حضرت زهرا در آن به دنیا آمد و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن جا زندگی کرد. این مکان مقدس اکنون به سرویس‌های بهداشتی حرم اضافه شده است. چیزی از اماکن باستانی به جز خانه‌ای که پیامبر در آن متولد شده باقی نمانده که اکنون کتاب‌خانه‌ی به نام کتاب‌خانه مکه مکرمه در آن تأسیس شده است. وهابیون به تخریب این مکان تاریخی تهدید می‌کنند تا اثری از زندگی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیتش (علیهم السلام) باقی نماند.
دادگاه نورنبرگ، تخریب اماکن عبادتی توسط رژیم صهیونیستی را جرم دانسته و مصداق هتک حرمت به اماکن مقدسه و آثار تاریخی اسلامی در آن زمان اعلام کرد. شکی نیست که اماکن مقدسه و آثار اسلامی از مکان‌های قابل احترام در نزد عقلا و متشرعین و قانون مداران تمام بشریت است و در نزد عقلا و حکیمان شأن ویژه‌ای دارد و در نزد اسلام به صورت خاص مورد احترام است که قرآن نیز به آثار گذشتگان در آیاتش تأکید کرده است؛ از جمله، آیه زیر که می‌فرماید:
«أَوَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُوا كَیْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ كَانُوا مِن قَبْلِهِمْ كَانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَآثَارًا فِی الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَمَا كَانَ لَهُم مِّنَ اللَّهِ مِن وَاقٍ» (4)
شکی نیست که توجه قرآن برای انسان در سیر به کشورها و در عبرت‌آموزی از آثار گذشتگان محقق نمی‌شود مگر با حفظ این آثار تاریخی عمرانی و عبادتی.
بی‌حرمتی به اماکن دینی و تخریب بناها یا نبش قبر، زاییده جریان‌های تکفیری نیست، بلکه از تعالیم وهابیت جسارت عمدی به آثار اسلامی نشئت گرفته است که از جمله آن‌ها: تخریب قبور ائمه بقیع، تخریب خانه‌های صحابه پیامبر، تغییر شکل موضع رمی جمرات و غیره.
کمیسیون تحقیق انگلیس در مورد ملکیت دیوار غربی بیت‌المقدس در سال 1931 حکمی را صادر کرد که مضمون آن بدین شرح است:
"ملکیت دیوار غربی تنها از آن مسلمانان است و فقط برای آنان است به این خاطر که جزئی جدانشدنی از حیاط حرم شریف که از املاک مورد وقف است محسوب می‌شود و مسلمانان مالک پیاده‌روی روبروی دیوار و محله «بحاره مغاربه» مقابل دیوار می‌باشند، چون بر حسب احکام شرعی از طرف افراد خیر وقف شده است و یهودیان می‌توانند وسایل عبادت را نزدیک آن قرار دهند."
یهودیان تصور می‌کردند که دیوار غربی بقعه‌ی هیکل سلیمان می‌باشد و ادعا داشتند که کنیست القیامة روی یک طرف آن و مسجدالأقصی روی طرف دیگر آن ساخته شده است.
بار دیگر جنگ علیه غزه آغاز شد تا فرهنگ پیروزی آشکار شود و یکی از زیباترین صحنه‌های ایستادگی و وحدت در محور مقاومت به نمایش گذاشته شد و غزه به اشکی برای هر مسلمان تبدیل شد و علی رغم اختلافات سیاسی ولی به مجرد اینکه یک تیر از اسراییل شلیک شود همه با هم متحد می‌شوند و مقاومت می‌کنند.
رسانه‌های غربی قصد جدایی بین مقاومت و مردم فلسطین داشتند و می‌خواستند مسئله فلسطین را به یک جنگ طائفی شیعه و سنی و سپس به یک جنگ همگانی بین طوائف و مذاهب تبدیل کنند، در حالی که هیچ یک از طوایف علویین یا کرد یا سنی و شیعه و مسیحی را مستثنا نمی‌کردند.
تقدیر این بود که مبارزان غزه وظیفه‌ای را که نظام‌های عربی از آن شانه خالی کرده بودند به گردن بگیرند، زیرا آن‌ها می‌دانستند که دشمن حقیقی اسراییل است و تروریسم اصلی در اشغالگری آنان پیداست و صلح حقیقی جز با نابودی اشغالگران امکان‌پذیر نیست. به خاطر همین مقاومت و نبرد بود که به طور دسته جمعی و بی‌رحمانه آن‌ها را می‌کشتند و یا در محاصره آب و غذا قرار می‌دادند. حکومت صهیونیستی این جنایت‌ها را راهی برای حل مسئله فلسطین و اعلام دولت ناسیونالیستی اسراییل می‌دانست تا راهی برای سیادت و ریاست بر منطقه بیاید.
بمباران‌های هوایی اسرائیل علیه نوار غزه دلیل قاطعی است که جریان‌های تکفیری ساخته غرب هستند.
دولت آمریکا به تأسیس (دولت اسلامی عراق و شام) اعتراف کرد که هدف از آن، تقسیم خاورمیانه است. «هیلاری کلینتون» وزیر امور خارجه سابق در خاطرات خود (اختیارهای سخت) می‌نویسد: در سوریه و عراق و لیبی وارد جنگ شدیم در حالی که همه چیز خوب بود ناگهان انقلاب مصر به پا شد و همه چیز در 72 ساعت تغییر پیدا کرد.
و اضافه کرد که در تاریخ 2013/7/5 به توافق رسیدیم که دولت اسلامی را اعلام کنیم و منتظر بودیم تا ما و اروپا آن را به رسمیت بشناسیم. وی می‌گوید: به 112 کشور در دنیا سفر کردم و با برخی کشورهای دوست، در به رسمیت شناختن دولت اسلامی در وقت اعلام آن به توافق رسیدم که ناگهان همه چیز نابود شد.
او ادامه می‌دهد:
همه چیز بدون هیچ مقدمه‌ای در جلوی چشمانمان به هم ریخت و امر عجیبی حادث شد! اول خواستیم که از گزینه نظامی استفاده کنیم لکن مصر، بسیار قوی بود و مردم مصر ارتش کشور را تنها نمی‌گذاشتند.
هنگامی که با چند عدد کشتی نیروی دریایی آمریکا نزدیک اسکندریه شدیم، زیردریایی‌های پیشرفته‌ای به نام «گرگ دریا 21» که مجهز به پیشرفته‌ترین اسلحه‌ها و رادارها بود ما را رصد می‌کردند و هنگامی که می‌خواستیم از طرف دریای سرخ نزدیک شویم هواپیماهای «میگ 21» روسی قدیمی تعجب ما را برافروخت، لکن عجیب‌تر آن که رادارهای ما آن‌ها را رصد نکرد که از کجا آمدند و به کجا رفتند، پس تصمیم گرفتیم که برگردیم و وحدت مردم و ارتش مصر بیشتر شد و چین و روسیه با این وضع مخالف بودند و تا حال نمی‌دانیم چطور با مصر و ارتش آن تعامل کنیم.
هیلاری می‌گوید: اگر با مصر می‌جنگیدیم شکست می‌خوردیم و اگر مصر را رها می‌کردیم شکست سختی متحمّل می‌شدیم، مصر مرکز جهان عرب و اسلام محسوب می‌شد و از طریق تسلط ما بر اخوان و از طریق آنچه (دولت اسلامی) نامیده می‌شود می‌توانستیم مصر را تقسیم کنیم و سپس به طرف خلیج فارس می‌رفتیم و اولین کشوری که مهیا بود کویت بود که از طریق دوستانمان از اخوان در این جا انجام می‌دادیم و سپس عربستان و امارات و بحرین و عمان و پس از آن منطقه عربی به طور کامل تقسیم می‎‌شد و سپس باقی کشورهای عربی و کشورهای مغرب عربی تقسیم می‌شدند و سیطره‌ی ما بر منافع نفتی و گذرگاه‌های دریایی آسان می‌شد و اگر اختلافی در بین آن‌ها می‌بود تغییر پیدا می‌کرد.
سیاست داعش در خدمت به برنامه اسراییلی خلاصه می‌شود، زیرا اسراییل تروریسم را برای هتک حرمت و قتل و ذبح و گروگان‌گیری و کشتار جمعی و نشر فساد استخدام کرده است تا فتنه‌ای دینی، مذهبی و قومی برانگیزد.
داعش با ارتش‌های عربی برای ایجاد ناآرامی و تشویش می‌جنگید و هدف بزرگ‌تر آن، ایجاد خاورمیانه جدید و تقسیم کشورهای عربی برای خدمت به پروژه‌ی اسراییلی آمریکایی است. هدف آن‌ها از جنگ سوریه و عراق و لبنان و غیره انتشار ناآرامی در دیگر مناطق است، و نظام‌های عقب افتاده عربی حامی و یاری دهنده آن هستند که اتفاق جامع آن‌ها در نابودی برنامه قوی عربی راه را برای برنامه صهیونیستی آمریکایی آسان نمود؛ برنامه‌ای که اساس آن دشمنی با امت عربی و آینده آنان، و ضربه زدن به محور مقاومت و حامیان مسئله فلسطین است.
امروز مراد از این ائتلاف جهانی که به دعوت آمریکا تشکیل شده و تمامی قدرت‌ها ادعای جنگ با داعش می‌کنند این است که انقلاب‌ها و اعتراض‌های مردمی، نابود شود.
از این جا نیاز به یک تجدیدنظر در دیدگاه واقع در فضای ملی و جهانی حس می‌شود تا در سایه تهدیدات شروع جنگ‌های مذهبی و طایفه‌ای و تقسیم کشورهای اقلیمی منطقه برنامه جامع واحد تنظیم شود، که در غیر این صورت، جوامع منطقه به سوی پرتگاه نزاع‌های مذهبی و طایفه‌ای و عشایری پیش خواهد رفت.

توصیه‌ها:

لازم است در موارد زیر شروع به کار کرد:
* تحقیق و پژوهش درباره تفاوت‌های اسلام ما و اسلام تکفیری‌ها. اگر این کار را نکنیم قدرتی برای مسلمانان و اعراب برای مبارزه با دشمنانشان باقی نمی‌ماند، زیرا همدیگر را به خاطر تکفیری‎‌ها و فریب خوردن از پای درمی‌آورند.
* ایجاد یک چارچوب جامع فکری و واضح که نشئت گرفته از عقیده امت باشد.
* ساخت یک گفتمان سیاسی و اسلامی متناسب با واقعیت کنونی و تمدن که شمولیت و جهانی شدن را دارا باشد.
* اشاعه فرهنگ تفاهم و انسجام و هدف‌های همسو برای تحقق عزت، امت اسلامی.
* نشر فرهنگ پیروزی در ضمن فداکاری و فعالیت و ابداع.
* ارتباط جریان‌های مردمی با واقعیت‌های رقم خورده برای تنظیم صفوف و نتیجه دادن نیروها و امکانات.
* ایجاد برنامه‌ای برای حمایت از مقاومت که به تنهایی در مقابل تکفیریون ایستاده است.
* سعی و تلاش بیشتر برای نجات ملت‌ها از دست نظام‌های استکباری که سرزمین‌های ما را تبدیل به کارخانه‌هایی برای استبداد و هتک حرمت و حقوق و مصادره آزادی قرار داده؛ به وسیله نشر فرهنگ انقلابی و فداکاری.
* تأسیس نهادهای فرهنگی، سیاسی و رسانه‌ای متخصص تا در مقابل جنگ اسراییلی- آمریکایی بایستد. همه می‌دانیم که دشمنان ما بسیار تلاش می‌کنند تا جامعه عربی و اسلامی ما را از دایره فعالیت‌های جهانی به عزلت بکشانند تا نتواند ندای جهانی و تمدن خود را به گوش جهانیان برسانند، و دشمنان تلاش‌های فراوانی می‌کنند تا تصویری مخالف حقیقت، فرهنگ و دین ما به جهانیان معرفی کنند.
* موضع‌گیری‌های به روز در برابر رخدادهایی که به سرعت اتفاق می‌افتد و حاوی خطرهای بزرگی هستند و بکارگیری روش‌های جدید و ترک روش‌های قدیمی.

پی‌نوشت‌ها:

1. استاد دانشکده علوم انسانی (لبنان) و رئیس تجمع حمایت از زنان قدس- لبنان
2. روم، آیه 22.
3. یونس، آیه 19.
4. غافر، آیه 21.

منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی جریان‌های افراطی و تکفیری از دیدگاه اسلام، قم: انتشارات دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیه السلام)، چاپ اوّل.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط