چکیده
جریانهای سلفی تکفیری گرچه در بستر اندیشه اهل سنت نضج و نمو یافته است، اما با عنایت به رویکرد آرمان خواهانه به خلافت راشده و تمرکز نظر و عمل خود بر خروج از وضع موجود و تحول آن به عصر سلف صالح، در زمینههای اعتقادی، سیاسی و اجتماعی، فاصلههایی از اهل سنت گرفتهاند که میتواند الگوی حکومتی آنها را متمایز نماید. الگوی حکومتی مورد نظر جریان سلفی تکفیری، در ساختار و کارکرد، به شدت ریشه در گذشته و خلافت راشده دارد و حتی شیوه دست یابی به قدرت سیاسی نیز در جهاد و یا انتخاب اهل حل و عقد خلاصه شده و برخلاف الگوی حکومت در اندیشه اسلامی معاصر، در مبانی و چارچوب، از تمسک به تجارب بشری جدید به شدت استنکاف دارد و با رویکردی متحجرانه و براساس برداشتهای متعصبانه ظاهرگرایانه و با تفسیر به رأی از آیات و روایات، مدلی غیر پاسخ گو و مستبد و بر پایه قوانین شریعتی که خودشان تفسیر و تعریف میکنند، ابتنا دارد و مردم در قبال این حکومت، صرفاً تکلیف دارند و به شدت مؤلفههای مدرن به ویژه در حوزه نقش مردم در قدرت را ردّ و تقبیح میکنند.مقدمه
بررسی دقیق و منطقیِ مسئله الگوی حکومت در اندیشه سلفی تکفیری مستلزم اتخاذ یک چارچوب نظری صائبی است. با توجه به وجود تمایزات میان الگوی حکومت در اندیشه این جریانها با جریانهای اسلامی دیگر؛ به ویژه در حوزه ساختار و کارکرد نظام سیاسی، جهت تحلیل مسئله از مدل تحلیل سیستمی بهره بردیم. در این راستا، در بخش ساختار، مسائل عناصر قدرت، مرزهای قدرت و شبکه قدرت مورد بررسی قرار گرفته و در بخش کارکرد، مرکز رهبری، دامنه قدرت و جریان قدرت بحث و تبیین شده است.با عنایت به این که مفهوم کلیدیِ «سلفی تکفیری» در این مقاله، به توضیحی درباره این مفهوم اشاره میکنیم. سلفی تکفیری به گرایش گروهی از سلفیها گفته میشود که مخالفان خود را کافر میشمارند. بر اساس مبنای فکری آنان میان ایمان و عمل، تلازم وجود دارد؛ به این معنا که اگر کسی ایمان به خدا داشته باشد و مرتکب کبائر شود، از دین خارج شده و کافر شمرده میشود که اگر این کفر اکبر باشد جهاد علیهشان واجب میشود. در تاریخ اسلامی تنها گروهی که چنین عقیدهای داشتند، خوارج بودند. (2)
گفتنی است که این مقاله با رویکرد «نگاهی از درون» به تحلیل حکومت در اندیشه این جریان پرداخته است و در آن سعی شده با تمسک به آثار متفکران و رهبران جریان سلفی تکفیری، نگرش آنها به حکومت و سیاست را تبیین، تحلیل شود.
سیر تطور جریان سیاسی – مذهبی سلفی تکفیری
در بررسی سیر تکوین و توسعه اندیشه سیاسی سلفی تکفیری، یکی از تحولات مهم که نقطه جهش و بازآفرینی این تفکر در جهان اسلام محسوب میشود، الغای خلافت عثمانی در سال 1924 م. به حکم مجلس کبیر ملی ترکیه است. (3) یکی از پی آمدهای مهم الغای خلافت، شکل گیری آرمان خلافت و بازگشت به سلف صالح و خلافت راشده در جهان اهل سنت میباشد. در این جا به بررسی نقاط عطف و سیر تطور سیاسی و اعتقادی جریان سلفی تکفیری در قالب چهار نقطه عطف و مرحله، میپردازیم. شایان ذکر است که ابن تیمیه، از علمای اهل سنت در قرن هفتم هجری، را میتوان مبدأ و منشأ نظریه پردازی در باب سلفی تکفیری تلقی کرد. (4) البته رویکرد ابن تیمیه بیشتر اعتقادی بود تا سیاسی. در ادامه، محمدبن عبدالوهاب در قرن دوازدهم هجری در مقام بسط این تفکر انحرافی در جهان اسلام و اتصال آن با سیاست برآمد که محصول آن وهابیت سیاسیای است که بر بستر نظام قبیلهای آل سعود در عربستان شکل گرفت. (5) وی نیز رویکرد تکفیر اعتقادی و با تمرکز بر تکفیر شیعیان را در پیش گرفت.1. مرحله اوّل، سقوط خلافت و ظهور آرمان خلافت:
سقوط خلافت عثمانی، ظهور آرمان احیای خلافت اسلامی و بازگشت به سلف صالح را در پی داشت که متفکرانی چون رشید رضا و نیز جمعیت اخوان المسلمین در بازخیزی و بسط اندیشه سلفیه (البته با رویکرد سلفی دعوتی) نقش مؤثری داشتند. به طوری که رشید رضا با هدف احیای خلافت راشده، حتی طرحی عملیاتی را جهت احیای خلافت پیشنهادی ارائه کرد که در آن، خلیفه، مرکز خلافت (شهر موصل) و شیوه تعیین خلیفه (اهل حل و عقد و مجلس الشوری) و شرایط خلیفه (اجتهاد و قرشی) مشخص شده بود. (6) اخوان المسلمین نیز با رویکرد سلفی دعوتی در پی توجه به سلف صالح و بازگشت خلافت راشده برآمد. (7) از ویژگیهای مهم این مرحله، تأکید بر سلفیت منهای تکفیر دیگر مذاهب اسلامی، رویکرد دعوت، و جواز بهره گیری از نهادهای مدرن در نیل به اهداف مانند پارلمان و انتخابات و ... است. (8)2. مرحله دوم نشانه گذار راه جهاد تکفیری (معالم فی الطریق):
سید قطب، نقطه عطف در اندیشه سلفی تکفیری به ویژه تکفیر سیاسی به حساب میآید. (9) کتاب معالم فی الطریق وی راهنمای تحول و ورود به گفتمان سلفی تکفیری است که اساساً کیان خود را در طرد و تکفیر دیگران (به طور خاص سکولارها) جست و جو میکرد. سید قطب با طرح «جامعه جاهلی – جامعه اسلامی» و ضرورت خروج از جامعه جاهلی (که همه جوامع مسلمان و غیر مسلمان را شامل میشد) از طریق هجرت یا جهاد، در مقام ارائه راهبردی برای تأسیس جامعه اسلامی برآمد. به اعتقاد قطب، خروج از جامعه جاهلی مستلزم یک انقلاب واقعی تحت رهبری یک «پیشتاز امت» است که متأثر از «تنها نسل قرآن» یعنی صحابه میباشد. (10) در این راستا هنگامی که سه فرد مؤمن ایمان و عقیده پیدا کنند، در واقع یک جامعه اسلامی مستقل و جدای از جامعه جاهلی عملاً موجودیت پیدا میکند؛ سه نفر، ده نفر میشود و ده نفر صدنفر، و صد نفر هزار نفر، هزار نفر بیست هزار نفر میشود، و بدین ترتیب جامعه اسلامی ظهور میکند و ریشه میگیرد. در این مسیر، مبارزه دائمی است و جهاد تا روز قیامت به طول میانجامد. (11)پیامد اندیشه سید قطب پس از اعدامش در 1966 م. گرایش هوادارانش به سوی هجرت و جهاد علیه جامعه جاهلی موجود بود (12) و تشکیل دو گروه رادیکال جماعه المسلمین (الهجره و التکفیر) به رهبری احمد شکری مصطفی، (13) و جماعة الجهاد به رهبری محمد عبدالسلام فرج بود. عبدالسلام فرج، بنیان گذار و تئوریسین و رهبر جماعة الجهاد، با نگارش جزوه «الفریضه الغائبه»، شیوه قیام علیه جامعه جاهلی و اولویت جهاد علیه حکومتهای سکولار (عدو قریب) را تئوریزه کرد که نمود عینی آن، ترور انورسادات، رئیس جمهور مصر در 1980 م. به دست اعضای جماعة الجهاد بود. (14) از ویژگیهای این مرحله، ورود مفهوم «تکفیر» به حوزه عقاید سیاسی – مذهبی جریان سلفی است، که برخلاف تکفیر وهابیت که گونهای عقاید فردی مثل توسل و زیارت را شامل میشد، همه شئون زندگی اجتماعی و سیاسی نیز را شامل میشد، به طوری که حتی شکل حکومت مثل دموکراسی را هم فرامیگرفت. (15)
3. مرحله سوم، افغانستان، بستر تکوین «تنظیم القاعده» و شبکه عنکبوتی تکفیری:
تهاجم شوروی به کشور مسلمان افغانستان در سال 1358 ش. از سویی، و سرکوبی شدید جریان سلفی تکفیری در مصر و دیگر کشورهای عربی از سوی دیگر، سبب شد که به تدریج مجاهدین عرب به سوی افغانستان جهت جهاد با کفار گسیل شوند. (16) در کنار حضور پراکنده مجاهدین، حضور جماعة الجهاد (به رهبری دکتر ایمن الظواهری مصری از یاران نزدیک عبدالسلام فرج که در سال 1985 م. از زندان مصر آزاد شد) در افغانستان، با توجه به تجربه مبارزهشان، کانون تأثیرگذار گردید و حلقه اصلی یاران اسامه بن لادن را تشکیل دادند که به تدریج زمینه ساز سیطره تفکرات سلفی تکفیری بر عرب – افغانها گردید. (17) هرچند تمرکز این جریان در دهه 80 و 90 میلادی بیشتر بر عدوّ بعید (امریکا و صهیونیسم) بود که تشکیل جبهه جهانی اسلام علیه صهیونیسم در 1998 م.، و متعاقب آن انفجار سفارت خانههای امریکا در کنیا و تانزانیا در همان سال و نیز یازده سپتامبر در امریکا از پیامدهای آن میباشد. (18) استراتژی القاعده ایجاد شبکه گسترده در جهان و جهاد برای تأسیس امارتها بود که تأسیس امارت طالبان در افغانستان در 1995م. تا حدی نخستین تبلور بیرونی این اندیشه بود.4. مرحله چهارم، خلافت داعش:
تهاجم قدرتهای غربی به عراق و سقوط صدام در 2003 م.، خلأ قدرتی را در عراق موجب شد که زمینه ظهور گروههای عراقی سلفی تکفیری منبعث از القاعده را فراهم نمود. به ویژه قدرت گرفتن شیعیان در عراق به عنوان نظامی کافر و مهدورالدم از نظر تکفیریها و نیز حضور آمریکا (به عنوان عدو بعید) در عراق در این مسیر تأثیر بسیاری نهاد. در سال 2006 م. «تنظیم القاعده فی بلاد الرافدین» (جماعه التوحید و الجهاد) به رهبری ابومصعب الزرقاوی (از فرماندهان با سابقه القاعده و نماینده آن در عراق) تأسیس شد. (19)در سال 2005 م. در راستای راهبرد القاعده مبنی بر تأسیس امارت و دولتهای کوچک و حتی کوچ شونده، الدولة الاسلامیه فی العراق تشکیل گردید. با قتل امیران این دولت، ابومصعب الزرقاوی در 2006 م. و ابوعمر البغدادی در 2010 م. ابراهیم عواد ابراهیم البدری السامرایی معروف به ابوبکر البغدادی توسط مجلس الشوری به امیری دولت اسلامی عراق منصوب گردید. بغدادی علی رغم مخالفت مرکزیت القاعده، در 2013 م. حوزه عملیاتی خود را به سوریه گسترش داد و با اشغال بخشهایی از خاک سوریه، نام الدولة الاسلامیه فی العراق و الشام (داعش) را بر سازمان خود نهاد و در سال 2014 م. با تهاجم به استان نینوای عراق و اشغال موصل، اعلان خلافت اسلامی کرد و از همه مسلمانان خواست که برای بیعت با او به عراق هجرت نمایند. (20)
نکته مهم در اعلان خلافت البغدادی، تغییر در استراتژی القاعده بود که در پی تأسیس امارتها بود تا خلافت؛ به همین علت با واکنش تند سلفیهای وابسته به القاعده مواجه شد. اما با عنایت به آرمان بازگشت خلافت که از زمان سقوط خلافت عثمانی شکل گرفته بود، اعلان خلافت و نفی همه مرزهای ملی، برای برخی از جریانهای تکفیری، تحقق آن آرمان به حساب میآمد به طوری که از هواداران این جریان از اندونزی تا مغرب، به بیعت با داعش پرداختند. هر چند علمای اهل سنت و نیز جریانهای سلفی تکفیری در مقام مقابله با آن برآمدند.
ویژگیهای حکومت در اندیشه سلفی تکفیری
نگاهی به نظر و عمل سیاسی رهبران جریان سلفی تکفیری، مبیّن آن است که شباهتهای زیادی با نظام سیاسی قدیم در اهل سنت دارد. به ویژه که با عنایت به الگوی آرمانی خلافت راشدین در اندیشه این جریان، مختصات حاکم بر تجربه خلافت راشدین با حکومتهای سنتی اقتدارگرا هم خوانی دارد. با این وصف، وجوه تمایز قابل توجهی میان این دو وجود دارد. پیش از بیان ویژگیهای حکومت در اندیشه سلفی تکفیری، لازم است که به ضرورت و مشروعیت حکومت از دیدگاه این جریان بپردازیم.ضرورت تأسیس حکومت اسلامی
نگاه سلبی سلفیها به جامعه امروز و تلقی جامعه جاهلی از آن، از سویی، و به تبع، نگاه آرمانی به عصر خلفای راشدین و سلف صالح، از سوی دیگر، زمینه تأمل آنها در راههای خروج از جامعه جاهلی امروز و دست یابی به الگوهای زندگی اجتماعی و سیاسی سلف صالح و به ویژه خلافت راشده را سبب شده است. از جمله گزارههای تقریباً اجتماعی میان متفکران و رهبران جریان سلفی تکفیری، ضرورت تشکیل «الخلافة علی منهاج النبی» میباشد. البته در تاکتیکهای نیل به این آرمان، میان رهبران سلفی اختلاف نظر وجود دارد.عبدالسلام فرج از رهبران سلفی تکفیری مصری در الفریضه الغائبه در ضرورت اقامه حکومت مینویسد:
"اقامه احکام الهی بر روی زمین بر همه مسلمین واجب است و به تبع این وجوب، برپایی دولت اسلامی نیز بر مسلمین واجب است، چرا که آن واجب تمام نمیشود مگر به انجام این واجب. هم چنین زمانی که دولت اسلامی اقامه نشودمگر به قتال، پس قتال نیز واجب میشود. میان مسلمانان اجماع هست در وجوب برپایی خلافت اسلامی واعلان خلافت...؛ پس بر هر مسلمانی واجب است که تلاش جدی کند برای بازگشت خلافت. (21)"
هدف نهایی ایدئولوژی سلفی تکفیری القاعده، دست یابی به حکومتی فقهی است که ریشه در سلفی گری دارد و بر تمام جهان حکم میراند. این حکومت دینی که شکل گیری جامعه دینی، از طریق اجرای قوانین فقهی بر آن مبتنی است، مهمترین خواسته و موتور محرکه فعالیتهای القاعده به شمار میرود. (22) امارت طالبان بر افغانستان در واقع جلوه و تبلوری از حکومت مورد نظر القاعده بود. اسامه بن لادن میگوید: «ما برای جهاد در راه خداوند قادر متعال از وطن خود خارج شدهایم... هدف و میل قلبی ما نیز این بوده که در راه برپایی و تحکیم حکومت اسلامی و پیاده کردن احکام اسلامی جهاد کنیم. این هدف ماست.» (23)
به تعبیر رفاعی سرور، از متفکران سلفی تکفیری: «هدف اسلامیای که جنبش اسلامی در پی آن است عبارت است از: برپایی جامعه اسلامی مبتنی بر توحید، جهاد و برپایی دولتی که به واسطه آن خلافت اسلامی اقامه گردد. (24)
تجربه تاریخی اسلام درباره دو خلیفه نخست و نیز تأکیدات قرآن مبنی بر مشورت و شورا باعث شده است تا نظریات الیتیستی و نخبه گرایانه در دیدگاههای رهبران جریانهای سلفی تکفیری تقویت شود و جایگاهی نیز برای مشورت با اهل حل و عقد و نخبگان سلفی قائل شوند. اما این شورا و مشورت هیچ گاه قابل تعمیم به عموم مردم و گروههای دیگر نیست. لذا ظواهری تأکید دارد:
"مجاهدین نمیتوانند با زور حکومت کنند با مستقیماً قدرت را به دست گیرند. حکومت باید به اصل اسلامی شورا وفادار باشد و امر به معروف و نهی از منکر را به اجرا گذارد. هم چنین باید مبتنی بر نظر «اهل حل و عقد» باشد و نظر علما را به عنوان کارشناسان شریعت لحاظ کند. (25)"
با این وصف، حکومتی که این جریانها در پی اقامه آن هستند، علی رغم نگاه آرمانیشان به خلافت راشدین، بیشتر با خلافت نوع دوم که رشید رضا ذکر میکند یعنی «خلافت بالفعل» هم خوانی دارد. رشید رضا با تفکیک «خلافت آرمانی» (که در عصر خلفای راشدین وجود داشته) از «خلافت بالفعل» که بیشترین بخش تاریخ مسلمانان تحت حکم آن گذشته، خلافت بالفعل را به «امامة الضرورة» و «استبداد (التغلب بالقوه)» تقسیم کرده و ثابت میکند که این خلافت در شرایط خاص به عنوان ضرورت موقت، مجاز و تحمل شده است. (26) همان طور که در سخن رفاعی سرور آمده، هدف این جریانها اقامه دولت اسلامی جهت زمینه سازی برای برپایی خلافت اسلامی است و دولت اسلامی با خلافت بالفعل رشید رضا هم خوانی بیشتری دارد.
براین اساس تقریباً همه جریانهای وابسته به القاعده در کشورهای مختلف، ضمن ردّ خلافت اسلامی داعش در عراق و شام، هدف خود را تأسیس «امارت اسلامی» میدانند که نمونه آن در حکومت طالبان افغانستان بروز یافت. (27)
جهاد؛ تنها راه حل دست یابی به حکومت مشروع و ضروری
از مؤلفههای بنیادین اندیشه سیاسی سلفی تکفیری، «جهاد» به عنوان تنها راه حل گذار از جامعه جاهلی به جامعه اسلامی است. (28) به همین دلیل، جهاد اوجب واجبات و بالاترین عبادات تلقی شده است. عبدالسلام فرج مینویسد:«کسی که واقعاً میخواهد به اعلا درجه اطاعت مشغول شود و بالاترین عبادات را انجام دهد، لازم است که به جهاد در راه خدا بپردازد». (29) با توجه به نقش بسیار پررنگ جهاد در اندیشه این جریانهاست که خود «سلفی جهادی» معرفی میکنند. (30)
فرج با تقسیم دشمن اسلام به عدوِّ قریب (حکّام جهان اسلام) و عدوّ بعید (استعمار و اسرائیل)، جهاد با دشمن قریب را اولی دانسته است: «أن قتال العدو القریب أولی من قتال العدو البعید»، چرا که عامل وجود استعمار (عدو بعید) در بلاد اسلامی، حکام به ظاهر مسلمان هستند، لذا شروع جهاد با استعمار، غیرمفید و تضیع وقت خواهد بود.(31) آنان این دیدگاه خود را به نظر ابن تیمیه مستند میکند: «ویقول ابن تیمیة: کل طائفة خرجت عن شریعة من شرائع الإسلام الظاهرة المتواترة فإنه یجب قتالها باتفاق ائمة المسلمین و إن تکلمت بالشهادتین». (32)
البته این جریان تلاش دارد معنایی محدود از جهاد ارائه نماید که با مفهوم گسترده در منابع اسلامی تفاوت دارد؛ از جمله دکتر شیخ عبدالله عزّام، از رهبران و متفکران جریان سلفی، میگوید: یک فهم نادرست از کلمه جهاد در میان مسلمانان شکل گرفته که فکر میکنند جهاد هر نوع تلاش در راه خداست و آن را محدود به سحرخیز بودن و خواندن خطبه وسخنرانی و یا خدمت به خانواده و پدر و مادر کرده اند؛ در حالی که جهاد صرفاً به معنای «قتال» است. (33) و جهاد عبادتی از برترین فرائض و افضل واجبات نزد خداوند است. (34)
همان طور که اشاره شد، در اندیشه سلفی تکفیری، جهاد نقش طریقیت دارد و تنها طریق برای خروج از جهان جاهلی و نیل به حکومت و خلافت اسلامی است. از این رو رفاعی سرور، از مفتیان تکفیری، معتقد است: برپایی حکومت واجب است و به اعتبار این که برای حکومت حد نهایتی است که آن خلافت است، خلافت به عنوان ساختار سیاسی برای هدایت میباشد. لکن برپایی حکومت ابتدائاً و خلافت به عنوان غایت نهایی مستلزم قدرت و جهاد است و آن مستلزم شهادت است و غایت شهادت بهشت میباشد. (35)
الظواهری، امیر جماعة القاعده، در خصوص استراتژی القاعده در بهره گیری از جهاد مینویسد:
"راهبرد حرکت جهادی باید مبتنی بر سیطره بر بخشی از زمین در قلب جهان اسلام و برپایی دولت اسلامی در آن باشد که زمینه بازگشت خلافت راشده بر اساس منهاج نبوی را فراهم نماید. همان طور که پیروزی محقق نمیشود مگر با اشغال نظامی یک سرزمین. وی در این باره به نمونه امارت طالبان در افغانستان اشاره میکند. (36)"
مشروعیت الهی
جریان سلفی تکفیری با عنایت به این که حکومت خلفای راشدین را حکومت آرمانی خود معرفی میکند، لذا هر نظم سیاسی در قالب خلافت غیر این را برنمی تابد و به اعتقاد اینها حکومت تغلبیه موجود در کشورهای اسلامی، مرتد و کافر محسوب میشوند و حتی قیام علیهشان به عنوان دشمن قریب واجب عینی است. این برخلاف دیدگاه خلافت در نظریههای قدیم و نیز جدید اهل سنت است که در نظریههای قدیم، استیلا و تغلب را یکی از منابع مشروعیت دانسته و قیام علیه آنها را مجاز نمیدانند و یا در نظریههای جدید اهل سنت که نظامهای مدرن نظیر دموکراسی را میپذیرند.به اعتقاد آنها مشروعیت حاکمان از جانب عالم بالاست و رهبران جوامع باید خاستگاه دینی و برآمده از شرع داشته باشند. (37) مبنای مشروعیت حتی تغلب هم باشد، اما در خلافت و حکومت تکفیری حکومتهای موجود و متغلب چون به اجرای احکام اسلامی اقدام نمیکنند مشروعیت ندارند و بلکه مرتد و کافر هستند و قیام علیه شان واجب عینی است.
نکته شایان ذکر این که محور این جریانها عقیده است و بر این اساس مشروعیت فقط الهی میباشد، در نتیجه انسان در اندیشه آنها نقشی ندارد و به تبع این، به شدت با تفکراتی که انسان در آنها مبنا باشد مخالفت میکنند، نظیر دموکراسی و لوازم آن مثل انتخابات و تفکیک قوا، و اینها در حد شرک و کفر تلقی میکنند. (38)
حال، به بیان مختصات خلافت و حکومت از دیدگاه جریان سلفی تکفیری میپردازیم.
1. اقتدارگرایی
حکومت آرمانی سلفی تکفیری، خلافت راشدین است و از ویژگیهای این نوع نظام سیاسی اقتدارگرایی است که در دورههای پس از آن نیز در جهان اسلام تداوم یافت. این جریان قائل به مرجعیت سیاسی سلف هستند و میگویند که خلافت باید به شکل اولیه خود یعنی خلافت راشده ایجاد گردد. البته برخی از طیفهای این جریان خلافت راشدین را در عصر حاضر امکان پذیر نمیداند و عصر تحقق آن را پس از آن نیز در جهان اسلام تداوم یافت. این جریان قائل به مرجعیت سیاسی سلف هستند و میگویند که خلافت باید به شکل اولیه خود یعنی خلافت راشده ایجاد گردد. البته برخی از طیفهای این جریان خلافت راشدین را در عصر حاضر امکان پذیر نمیداند و عصر تحقق آن را پس از ظهور مهدی موعود میدانند؛ (بیانیه «شروط الخلافه الراشده و اثبات انها لا تکون إلا للمهدی فی آخرالزمان») لذا در پی تأسیس امارت یا دولت اسلامی نظیر امارت طالبان در افغانستان میباشند؛ نظام امارت یا دولت اسلامی شکلی از اقتدارگرایی است. در این نظام سیاسی، اقتدارگرایی چنان گسترده است که سخنی از آزادی و مشارکت سیاسی مردم مطرح نیست؛ به طوری که مظاهر مشارکت جدید همچون دموکراسی، انتخابات و تفکیک قدرت به شدت مورد طرد جریان سلفی تکفیری است و حتی آنها را مظاهر شرک و کفر تلقی کرده و تمسک به آنها را موجب کفر و شرک خوانده است: «بی شک دموکراسی کثیف و کفراست که نفوس سلیم و مؤمن از آن ابا دارند...» (39) وی هم چنین مینویسد: «دموکراسی فتنه این عصر است که الوهیت و حاکمیت مخلوق را موجب میشود».عمر عبدالحکیم (ابومصعب السوری)، از رهبران و متفکران سلفی تکفیری در کتاب دعوة المقاومه ... (از مهمترین آثار این جریان) در این خصوص مینویسد:
"جهادگرایان دموکراسی را فلسفه و نظام کافر تلقی میکنند که با دین اسلام تناقض دارد... عموم جهادیون معتقدند مسلمانان دموکرات که به پارلمان وارد میشوند و در قوه مقننه یا وزارت و حکومت که قوه مجریه است، مشغول میشوند، مرتکب عمل کفرآمیز میشوند. (40)"
این رویکرد سلبی نسبت به دموکراسی به حدی است که گروه داعش آن را توجیهی برای قتل 1500 نفر از اهل سنت وابسته به ارتش آزاد سوریه دانسته و مینویسد: «اینها کمک کنندگان به ارتش آزاد بودند که تصریح دارد به برپایی دموکراسی و این در نظر علمای خودشان هم کفر است، چرا که بر سکولاریسم ابتنا دارد». (41)
از دیدگاه رهبران این جریان، دموکراسی براساس اصل به رسمیت شناختن نظر «اکثریت» استوار است؛ یعنی هر چه را اکثریت بپذیرد، حتی کفر و باطل، قبول میکند بنابراین، دموکراسی «حقیقت» را «اکثریت» میداند که از منظر اسلام اصلی باطل است. «حقیقت» از نگاه اسلام آن است که با کتاب و سنت سازگار باشد؛ خواه یاران آن کم باشند یا زیاد. لذا هر چه با کتاب و سنت مخالف باشد، باطل است، هر چند تمام دنیا با آن موافقت کنند. (42) به عبارت دیگر، علت مخالفتشان با دموکراسی این است که حکومت بر اساس «بغیرما انزل الله» شکل میگیرد و طبق قوانین وضعی بشری یا عرفها و تقالید حکم میکنند و این کفر و شرک میباشد. (43)
البته وی در جای دیگر، این نظر خود را تا حدی تلطیف کرده و میگوید:
"مجاهدین نمیتوانند با زور حکومت کنند یا مستقیماً قدرت را به دست گیرند. حکومت باید به اصل اسلامی شورا وفادار باشد و امر به معروف و نهی از منکر را به اجرا گذارد. هم چنین باید مبتنی بر نظر اهل حل و عقد باشد و نظر علما را به عنوان کارشناسان شریعت لحاظ کند. (44)"
در همین راستا در نامهای به زرقاوی، امیر القاعده عراق، که در 9 ژوئیه 2005 منتشر شد، در خصوص ضرورت توجه به اقتضائات و مصالح سیاسی، و هشدار درباره تکرار اشتباهات طالبان، مینویسد: «جهاد در عراق بدون دست یابی به حداقلی از حمایت مردم نمیتواند موفق باشد». (45)
با این وصف، آثار و تفکرات رهبران جریان سلفی تکفیری بیانگر آن است که اندیشه این جریان بر تغلّب ابتنا دارد و اگر از توجه به نظر اهل حل و عقد یا مردم سخن گفتهاند، بنابر اقتضائات سیاسی میباشد.
2. شخص محوری
اندیشه سیاسی جریان سلفی تکفیر با تأثیرپذیری از اندیشه سیاسی قدیم اهل سنت، برای حکم رانی دو خصلت اساسی ملازم هم قائل است: شخص محوری و دانش محوری. لذا در این نظریهها علم و اجتهاد از شرایط اصلی امیر یا خلیفه معرفی شده است و با نگاهی به نظریات علمای قدیم که حاکم اسلامی را افضل قریش در علم و دین میدانستند (46) سعی کردهاند بر این دو خصلت فضل و قریشی تأکید داشته باشند؛ (47) برای مثال، خلافت داعش پس از اعلان خلافت، در پی جعل نسب قرشی و اجتهاد برای البغدادی برآمد. (48)3. وحدت قوا؛ ولایت عام
ولایت عام نیز مانند دیگر خصلتهای در نظام سیاسی قدیم اهل سنت در اندیشه جریان سلفی تکفیری نیز به وضوح مشاهده میشود. امیر یا خلیفه سلفی، مسئول تمام امور سیاسی، دینی، اجتماعی و قضایی و غیره در جامعه اسلامی محسوب میشود. البته تجربه تاریخی اسلام درباره دو خلیفه نخست و نیز تأکیدات قرآن مبنی بر مشورت شورا باعث شده است تا نظریات الیتیستی و نخبهگرایانه در اندیشه سلفیها تقویت شود و جایگاهی نیز برای مشورت با اهل حل و عقد و نخبگان سلفی قائل شوند. اما این شورا و مشورت هیچ گاه قابل تعمیم به عموم مردم و گروههای دیگر نیست. در همین راستا الدولة الاسلامیه فی العراق که بعدها به «داعش» مشهور شد، از زمان تأسیس آن در 2008 م. مجلس الشوری نیز ایجاد کرده که نظریات و ملاحظات شورای مجاهدین و رهبران جهادی – به تعبیرشان اهل حل و عقد – در آن مطرح میگردد و خلیفه داعشی نیز – طبق بیانیه این مجلس – توسط مجلس الشوری با لحاظ شرایطی که در اندیشه سیاسی اهل سنت آمده، تعیین میکند. (49)دکتر عبدالله عزّام در اعلان الجهاد ضمن اشاره به جایگاه امام و خلیفه، درباره اختیارات و وظایف خلیفه مینویسد:
"امام و خلیفه به عنوان امام نصب شده تا به حفظ دین، حمایت بلاد، سد مرزها، اقامه حدود شرعی، حفظ حقوق، صیانت از نمادهای دینی، تقسیم غنائم، اقامه شعائر اسلامی مانند نماز و حج و روزه و جمع آوری زکات و طرد مفسدان، اقدام نماید. (50)"
4. الگوی امپراتوری
در ایدئولوژی سلفی تکفیری هیچ انسانی اعم از مسلمان و غیرمسلمان، اصالتی ندارد و اصالت با ایدئولوژی سلفی و حکومت مورد نظر است و تلاش برای کسب حکومت نیز با هدف هدایت، توجیه میگردد: «و باعتبار أن للسلطة حدَّا نهایتاً... و هو الخلافة، أصبحت الخلافه هی الصیغة السیاسیة لغایة الهدایة». (51)در واقع همانطور که ایمن الظواهری در فرسان تحت رایه النبی مبنای تکوین دولت اسلامی را عقیده میداند و جهاد نیز برای تحقق عقیده و شریعت در جامعه واجب شده است. لذا حدود و ثغور دولت اسلامی از نظر تکفیریها با حوزه سکونت مسلمانان تلازم دارد. رفاعی سرور از رهبران فکری این جریان، مینویسد:
"بنیان اقامه دولت اسلامی بر دعوت و نشر عقیده است... اساساً وظیفه دولت اسلامی دفاع از عقیده است... و مبنای مشروعیت حکومت و محور و سبب وجودش همانا تبلیغ دعوت در آن است... در واقع دین مشروعیت بخش حکومت است و حکومت ابزار و وسیله دین به شمار میرود. (52)"
وی در ادامه، دولت را ابزار اساسی اقامه دین تلقی میکند. (53)
عبدالله عزام نیز در تعریف دارالاسلام، معیار آن را مستولی شدن احکام اسلامی میداند و در صورتی که به جای احکام، قوانین بشری اجرا گردد، دیگر دارالاسلام نخواهد بود. و بنابر نظر جمهور فقها از مالکی، شافعی، احمد و دو شاگرد محمد حنفیه، همانا اگر در سرزمینهایی اسلامی به غیر ما أنزل الله حکم شود، آنها جزء دارالاسلام به حساب نخواهند آمد و دارالحرب خواهند شد». (54)
شاید صریحترین بیان در اندیشه حکومت فراگیر و فراملی سلفی تکفیری، سخن ایمن الظواهری (امیر سازمان القاعده) در فرسان تحت رأیة النبی باشد که بر تأسیس دولت اسلامی در قلب جهان اسلام و زمینه سازی برای بازگشت خلافت راشده براساس سیره نبوی – بدون لحاظ مرزبندیهای ملی – تأکید میکند. (55)
بنابراین مبنای مرزبندی سیاسی جریان سلفی تکفیری، همان عقیده است؛ به خصوص که برخی از گروههای این جریان، دایره این عقیده را بسیار محدود میبینند و تحت تأثیر سیدقطب، جامعه جاهلی یا کافر (دارالکفر یا دارالحرب) را حتی شامل جوامع مسلمان نشین که همفکر اینها نیستند میدانند. (56) اساساً دارالاسلام مورد نظر این جریان به دلیل وحدت در عقیده، مغایر با مرزبندیهای ملی است، به همین دلیل هم رشید رضا در ارائه پیشنهاد خلافت، منطقه بی طرفی را معرفی میکند که به عنوان مرکز خلافت اسلامی باشد و به تدریج همه مسلمین به آن روی آورند (57) و هم گروه داعش نیز با تبلیغات وسیع و معرفی دولت خود به عنوان خلافت اسلامی راشده، سعی در اخذ بیعت از مسلمانان دارد و در همین راستا گروههای سلفیای از اندونزی تا مغرب با او بیعت کردهاند. (58) اصولاً ساختار القاعده یک ساختار جهانی و فراتر از مرزبندیهای ملی است. (59) در این راستا داعش در نقشه سیاسیای که برای خلافت اسلامی منتشر کرده، کل سرزمینهای اسلامی از غرب چین تا اندلس را فرامیگیرد. اصولاً جهتگیری تکفیریها به ویژه داعش با نگاه به گذشته و سلف صالح است و حتی در نام گذاری مناطق و سرزمینهای اسلامی از اسامی همان مقاطع زمانی بهره برده شده است. به تغییر دکتر داود فیرحی اینها در پی احیای عصر هارون الرشید هستند. (60)
ساختار حکومت در اندیشه سلفی تکفیری
نگاهی به آثار جریانهای تکفیری مبیّن آن است که ساختار آرمانی همانا خلافت خلفای راشدین است که با ساختار خلافت قدیم نزد اهل سنت شباهت بیشتری دارد و میتوان عناصر، مرزها و شبکه قدرت مشابه گذشته در بیانیهها و کتابهایشان مشاهده کرد، هر چند تفاوتهای قابل توجهی در آنها دیده میشود که توضیح آن میآید.1. عناصر قدرت:
نگرش سلفیهای تکفیری و به طور خاص جریانهای مرتبط با القاعده، چون هدف خود را تأسیس حکومتی بر مبنای مؤلفههای خلافت خلفای راشدین معرفی میکنند، لذا در تبیین عناصر قدرت در این دیدگاهها میشود به مفاهیم خلافت قدیم دست یازید. مهمترین این عناصر و نهادها عبارت است از:الف) خلیفه:
بی شک مهمترین نهاد قدرت در این نظریات، خلیفه است. خلیفه به عنوان جانشین رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) رهبر و زعیم مسلمانان است که به تدبیر امور آنها اقدام میکند. متفکران قدیم اهل سنت شرایط و ویژگیهایی برای خلیفه برشمردهاند؛ از جمله ماوردی هفت خصلتِ عدالت، علم، سلامت حواس، سلامت اعضا، تدبیر سیاسی، شجاعت و نسب قریشی. (61)رشید رضا از رهبران فکری سلفیگری در «الخلافة أو الامامة العظمی» ویژگی «اجتهاد» را از شروط لازم خلیفه قلمداد کرده است. (62)
گروههای جهادی و تکفیری برخلاف گروههای سلفی غیرتکفیری مانند اخوان المسلمین، روشهای مدرن در نیل به حکومت اسلامی را برنمیتابند، بلکه با تمسک به راهکارهای سید قطب و دیدگاههای عبدالسلام فرج که خواهان حرکتهای انقلابی و اصلاح امور مسلمین به صورت جهادی و نه تدریجی بودند، تلاش کردهاند با اعمال انقلابی به سرعت جامعهی کافر شده را به جامعهای مسلمان تبدیل و حکومت اسلامی را با جهاد مداوم احیا کنند، (63) و به تعبیر الظواهری، «پیروزی (برپایی دولت اسلامی) محقق نمیشود مگر با اشغال نظامی یک سرزمین». وی در این باره به نمونه امارت طالبان در افغانستان اشاره میکند. (64)
آنان به طور معمول با رهبر (ولی امر) خود بیعت میکنند و عملاً نوعی خلیفهگری کوچ کننده را به نمایش میگذارند. اوج این نوع رفتار را میتوان در بیعت گروههای مختلف جهادی و تکفیری در سراسر جهان عرب با اسامه بن لادن، امیر سازمان القاعده، مشاهده کرد. (65)
البته در جهشی اعتقادی، گروه داعش (الدوله الاسلامیه فی العراق و الشام) با تصرف شهر موصل، اعلان الخلافة الراشده کرد و همه مسلمین را به بیعت با خود فراخواند، (66) در حالی که این مغایر با اندیشه جریان سلفی القاعده بود که راهبرد تأسیس امارت و دولت اسلامی برای زمینه سازی بازگشت خلافت راشده را در پیش گرفته اند. (67)
دولت داعش در بیانیههای خود مدعیاند که خلیفه خود را بر مبنای شیوه خلافت راشده و توسط اهل حل و عقد انتخاب کردهاند و فرد خلیفه یعنی ابوبکر البغدادی (ابراهیم عواد ابراهیم البدری السامرایی) تمام شروط منصوص خلیفه یعنی اجتهاد، عدالت، تدبیر و قریشی بودن را دارا است. حتی شجره نامه قریشی دقیقی را برای او جعل کردهاند:
"ابوبکر القرشی الحسینی البغدادی من أحفاد عرموش بن علی بن عیدبن بدری بن بدرالدین بن خلیل بن حسین بن عبدالله بن ابراهیم الأواه بن الشریف یحیی عزالدین بن الشریف بشیر بن ماجد بن عطیه بن یعلی بن دوید بن ماجد بن عبدالرحمن بن قاسم بن الشریف ادریس بن جعفر الزکی بن الهادی بن محمد الجوادبن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقربن علی العابدین الحسین علی بن ابی طالب و فاطمه بنت محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم. (68)"
در این کتاب سعی شده همه خصوصیات خلیفه که در آثار گذشته اهل سنت ذکر شده، برای ابوبکر البغدادی احصا نمایند؛ از جمله با اشاره به نظر ابن جماعه که ده خصلت برای خلیفه شمرده، همه این ویژگیها را برای البغدادی احصا نمودهاند:
"قال الامام بدرالدین بن جماعه فی شروط الامامه: فلأ هلیتها عشر – شروط و هی: أن یکون الامام ذکراً، حراً، بالغاً، عاقلاً، مسلماً، عدلاً، قرشیاً، عالماً، کافیاً لمایتولّاه من سیاسه الامه و مصالحها. فمتی عقدت البیعه لمن هذه صفته – و لم یکن ثمه إمام غیره انقعدت بیعته و إمامته، و لزمت طاعته فی غیر معصیه الله و رسوله. (69)"
فراتر این که در ادعایی معتقد شدند: «و لقد اجتمع فی الشیخ أبی بکر ما تفرق فی غیره: علم ینتهی إلی النبی صلی الله علیه و آله و سلم، و نسب ینتهی إلی النبی صلی الله علیه و آله و سلم؛ در ابوبکر همه خوبیها که میان دیگران پراکنده است جمع شده است: علمش که به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میرسد و نسباش که به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) منتهی میشود». (70)
هم چنین در تطبیق شرایط خلیفه بر ابوبکر البغدادی، به سوابق وی اشاره کرد و نوشتهاند: ابوبکر البغدادی در مساجد متعدد عراق به امامت جماعت و خطابه میپرداخت. همین چنین امیر برخی از گروههای جهادی در عراق، عضویت در مجلس شورای مجاهدین، ریاست کمیتههای شرعی و قضایی در دولت اسلامی عراقی و سپس امیر دولت اسلامی عراق به بیعت مجلس شورای مجاهدین و اهل حل و عقد میباشد. (71)
هرچند ایمن الظواهری، امیر شبکه القاعده، در بیانیهای، ضمن ردّ خلافت اسلامی داعش، از جایگاه خود و ابوبکر البغدادی با عنوان «امیر» یاد کرده و مینویسد: «أن الدولة الإسلامیة فی العراقِ فرع تابع لجماعة قاعدة الجهاد، و أن أمیرها و جنودها فی عنقهم بیعة لجماعة قاعدة الجهاد و أمیرها الشیخ أسامة بن لادن – رحمه الله – ثم شخصی الضعیف». (72)
ب) وزارت و وزیر:
در نظام خلافت اسلامی، وزارت عالیترین نهاد اجرایی است که از دوره عباسی تأسیس گردید. در این نظریه، نهاد وزارت به دو قسم وزارت تفویض و وزارت تنفیذ تقسیم میشود. در وزارت تفویض، خلیفه تمام یا بخشی از اختیارات خود را به وزیر واگذار میکند. اما وزارت تنفیذ کار ستادی انجام میدهد و در هیچ کاری اختیار تام ندارد و صرفاً مجری دستورهای خلیفه است. (73)به علت اینکه گروههای تکفیری سابقه حکومت داری ندارند؛ بیشتر نظراتشان برگرفته از علمای قدیم به ویژه ابن تیمیه، ابن جماعه، ابن قیم و ... میباشد و آرای آنان را در متون خود بازگو کردهاند. (74)
با این حال، در امارتها و دولتهایی که در افغانستان، سومالی و عراق تشکیل داده اند، وزارتهایی تأسیس کردهاند؛ از جمله در بیانیه مجلس الشورای داعش بر تعیین شیخ مجاهد ابوعبدالله حسنی قرشی به عنوان وزیر اول و نائب خلیفه اشاره شده است و یا دولت داعش قبل از اعلان خلافت، ابوحمزه به عنوان وزیر جنگ منسوب شده بود. (75)
در خلافت داعش، برای هر ولایتی (مانند ولایت موصل، رقه، تکریت، دیرالزور و ...) یک امیری از سوی خلیفه منسوب شده است که جانشین خلیفه در آن محسوب میشود و همه امور سیاسی، نظامی، امنیتی و شرعی را بر عهده دارد. (76)
با عنایت به محوریت عقیده در ایدئولوژی سلفی تکفیری، یکی از وزارتهایی که در این دولتها تشکیل شده، «وزارت امور شرعی» است که شامل بخشهای قضایی و امر به معروف و نهی از منکر و ارشاد و جذب افراد به داعش و دعوت و پی گیری رسانهای، اجرای احکام دینی میباشد. (77)
2. مرزهای قدرت
گروههای سلفی جهادی تکفیری به نمایندگی القاعده، عمده تمرکز خود را بر مفهوم امت اسلامی و دارالاسلام معطوف داشتهاند. اساساً در ذات فکری گروههایی همچون القاعده چیزی به عنوان تکثر در عرصههای مختلف جایگاهی ندارد؛ خواه این تکثر در عرصه ذهن و بیان باشد یا در صحنه دیانت یا دولت ملت. مفاهیم به کار رفته در اعلامیهها و مصاحبهها رهبران القاعده بیش از آن که به ملت و قومیت تأکید کند، مفاهیمی کلی و عام نگرند و متأثر از مفهوم امت گرایانه، جهان اسلام و جمیع مسلمانان را خطاب قرار میدهند. (78)دکتر عبدالله عزام درباره مرزهای قدرت، ضمن مبنا قرار دادن عقیده، در تعریف این مرزها معتقد است:
"اگر دار، دارالاسلام باشد ولی بر آن مردمی مستولی شوند که شریعت الهی را تعطیل کرده و در آن قوانین دیگری که بر اساس هواهای بشری تدوین شده، اجرا گردد و یا ترکیبی از شریعت الهی با قوانین بشری به منصه اجرا گذاشته شود، در این صورت این دار، دارالاسلام نخواهد بود... جمهور فقها میگویند که این دارالحرب است و این نظر مالک و شافعی و احمد حنبل و دو شاگرد ابوحنیفه (امام محمد و امام ابویوسف) است؛ چرا که آنها معتقدند: این دار با اجرای احکام شرک در آن به دارالحرب تبدیل میشود، زیرا ظهور اسلام به واسطه احکامش است و زمانی که این احکام زائل شود، دارالاسلام باقی نمیمانند. (79)"
عبدالسلام فرج، بنیانگذار جماعه الجهاد، با طرح این سئوال که آیا ما در دولت اسلامی زندگی میکنیم یا نه، در تبیین شرایط دولت اسلامی و دارالاسلام مینویسد:
"از شروط دولت اسلامی، سیطره احکام اسلامی است... امام محمد و امام ابویوسف صاحبی ابوحنیفه فتوا دادهاند که حکم دار، تابع احکامی است که در آن سیطره دارد؛ لذا اگر احکامی که سیطره دارند احکام اسلامی باشند آن دارالاسلام است و اگر احکامی که سیطره دارند احکام کفر باشند دارالکفر میباشند. (80)"
عبدالسلام فرج در ادامه با اشاره به فتوای ابن تیمیه، چنین نتیجه میگیرد: «هر فرقهای که از شریعتی از شرایع مبیّن و متواتر اسلام خارج شود، ائمه مسلمین اتفاق نظر دارند که قتال با او واجب است». (81)
رفاعی سرور، از متفکران سلفی، معتقد است: «إن حقیقة دولة الدعوة لا تنجلی إلا فی التجربة الإسلامیة؛ لأن دار الإسلام هی الدار التی تعلوها أحکام الإسلام، و عندما لا تعلوها أحکام الإسلام لا تکون إسلامیة، و تصیر خارج نطاق التجربة». (82)
3. شبکه قدرت:
شبکه قدرت در رویکردهای جریانهای تکفیری گرچه تا حدی شبیه نظریه خلافت قدیم نزد اهل سنت است، اما تفاوتهای معتنابهی نیز دارد؛ از جمله افراد جامعه در این نظام سیاسی به سه قسم تقسیم میشود: 1. مسلمانان، 2. غیر مسلمانان، 3. مرتدان یا منافقان و یا مشرکان نظیر شیعیان و سکولارها. (83)برخی از رهبران این جریان و به طور خاص القاعده «مسلمانان» - قسم اول از سه گروه جامعه را به پنج گروه تقسیم میکنند:
1. عامه:
آنها اکثریتی ساکت و حاضر، اما در اصل غایباند. اینها برای تبلیغات و بازیهای سیاسی طعمهای مناسب هستند.2. علما و نخبگان:
3. اخوان:
آنان دست به تجارت با خون شهدا زده و بزرگی خود را بر جمجمههای مخلصان بنا نهادهاند. دست از سلاح و زره برداشته، به جهاد جواب «نه» گفته ... و دروغ بافتهاند. دین آنها دو رنگی است، پای بند اصول ثابتی نیستند و سخنانشان از پایگاه شریعت برخوردار نیست.4. مجاهدان:
آنها مخلصان اهل سنت و عصاره بهترینهای این سرزمین هستند. در یک کلام میتوان آنان را منتسب به اصل عقاید اهل سنت و مذهب سلفی دانست. این گروه با دو ویژگی زیر از «مجاهدین مهاجر» متمایز میشوند: اول، بیشتر آنها دچار فقر تجربه و مهارت، به خصوص در زمینه کار گروهی و سازمانی هستند... دوم، با آن که مینها کاشته، موشکها شلیک و خمپارهها پرتاب میشوند، آنها هم چنان خواهان سلامت و بازگشت به آغوش همسران خود بدون کوچکترین خراشی هستند.5. مجاهدان مهاجر (همان سلفیان رادیکال):
آنان مسلمانان واقعی هستند که تعدادشان بسیار اندک است. (84)بر این اساس تنها گروه پنجم هستند که به عنوان حامیان فعال سیاسی در دولت فعال میباشند و به تعبیر دقیقتر اهل حل و عقد محسوب میشوند؛ لذا تنها این گروه در تعیین خلیفه داعش حضور داشتند و معتقدند این همان رویه خلفای راشدین است. (85) اما مجاهدان نیز حامیان فعال به حساب میآیند و گروه عامه اهل سنت را به عنوان حامیان منفعل میتوان برشمرد.
قسم سوم، یعنی مرتدان یا مشرکان که همان مسلمانان شیعه و سکولارها هستند، را نیز میتوان از فعالان سیاسی به حساب آورد، اما در بُعد مخالف و معارض نظام دولت و خلافت تکفیری، چرا که ماهیت نظام سیاسی و رویکرد سیاسی دو گروه شیعه و سکولارها با نظام خلافت اختلاف بنیادی دارد و اینها درصدد تغییر این نظام میباشند. به همین علت نظام خلافت تکفیری به ویژه شیعیان را حتی به عنوان شهروندان معمولی نیز قبول نداشته و آنها را مهدورالدم میداند که باید به علت شرکتشان کشته شوند. (86) به طوری که محمدبن عبدالوهاب در یکی از کتابهایش بیش از 25 بار مسلمان غیر وهابی (که عمدتاً ناظر بر شیعیان است) را مشرک، کافر، بت پرست، مرتد، منکر توحید و .... خوانده است. (87)
در این میان، غیرمسلمانان و نیز زنان هیچ نقشی در این شبکه قدرت ندارند، همان طور که در عصر خلفای راشدین، به عنوان الگوی آرمانی این جریانها، غیر مسلمانان و زنان در هیچ منصب سیاسی و حکومتی حضور نداشتند و اصولاً در آثار اهل سنت از گذشته تا کنون برای زنان نقشی قائل نشدهاند به طوری که در گزاره «همه مردم مدینه از کوچک و بزرگ با خلفا بیعت میکردند»، هرگز زنان را جزء همه مردم، الناس، اهالی مدینه یا اهل حل و عقد یا صحابه قصد و اراده نکردهاند. (88)
کارکرد حکومت در اندیشه سلفی تکفیری
مراد از کارکردهای حکومت وظایف و کمکی است که فعالیت هر جزء و بخش از نظام خلافت، به فعالیت مجموعه و کل آن نظام سیاسی میکند. در کارکرد حکومت سه مفهوم اصلی را میتوان مشاهده کرد: نهاد رهبری و تصمیم گیری، دامنه و گستره قدرت حکومت، و شیوه و جهت جریان قدرت.1. رهبری و مرکز تصمیم گیری:
نگاهی به آثار مکتوب و بیانیههای جریانهای تکفیری مبیّن آن است که نقش اصلی در تصمیم گیری، رهبری و صدور دستورهای مختلف شخص «امیر» (در دولت یا امارت مانند طالبان و یا شبکه القاعده) یا «خلیفه» (در خلافت داعش) میباشد. نقش تصمیم گیری امیر بعضاً به حوزه خصوصی مانند ازدواج هم سرایت میکرد؛ نظیر نقش شکری مصطفی (رهبری و امیر جماعه المسلمین مشهور به التکفیر و الهجره) در تعیین شوهر یا همسر و نیز طلاق برای اعضای جامعه اسلامی در هجرت که در کوههای اطراف قاهره تشکیل داده بود. (89) در واقع جایگاه امیر یا خلیفه جایگاه خلیفه در اندیشه قدیم اهل سنت است؛ به طوری که تمام قدرت در دستان امیر یا خلیفه متمرکز بوده و همه عزل و نصبها از او سرچشمه میگیرد.البته در کنار جایگاه امیر یا خلیفه، مجلس الشوری دولة العراق الاسلامیة یا شورای مجاهدین نیز نقش قابل توجهی در اتخاذ تصمیمات دارد، از تعیین خلیفه یا امیر تا ارائه مشورت در انتخاب فرماندهان، (90) که به نظر میرسد گاهی به سمت نوعی نخبه گرایی سوق پیدا میکنند و قدرت مطلق در دستان خلیفه قرار نمیگیرد.
2. دامنه قدرت:
ایدئولوژی جریانهای تکفیری نظیر القاعده بیشتر مصروف جهاد و تشکیل خلافت اسلامی شده است؛ لذا در این ایدئولوژی هیچ انسانی اعم از مسلمان و غیر مسلمان، اصالتی ندارد و اصالت با ایدئولوژی سلفی و حکومت است؛ یعنی خلافت اسلامی بر بنیاد شریعت استوار است و حکومت حالت ابزاری دارد. (91) بر این اساس، گستره قدرت حکومت بسیار فراگیر بوده و محدود به حوزه عمومی نمیباشد و حوزه خصوصی را نیز شامل میگردد، چرا که در این نظام اساساً میان حوزه عمومی و خصوصی تفکیک روشنی انجام نشده است. (92)از آثار و بیانیههای رهبران این جریانها به دست میآید که حدود اختیارات خلیفه یا امیر در امور امت به صورت مطلق بوده و از حفظ دین، اجرای شریعت، احکام قضایی، امنیت، حفظ ثغور، جهاد با معاندان و کافران تا جمع آوری مالیات و خراج و تعیین مقامات نظامی و اقتصادی و مذهبی را شامل میگردد. (93)
عبدالله عزّام، از رهبران اولیه و از متفکران جریان تکفیری، ویژگیها و حوزه اختیارات دولت اسلامی با استناد به ماوردی، این جماعه و ابویعلی فراء، ده مورد شمرده و مینویسد:
"1. حفظ دین بر اساس اصولی که سلف امت در آن اجماع داشتند؛ 2. اجرای احکام و اقامه عدل میان مردم و اجرای احکام؛ 3. سوم، ایجاد امنیت داخلی؛ 4. اقامه حدود تا محارم الهی از هتک مصون بمانند؛ 5. حفظ ثغور و امنیت خارجی؛ 6. جمع آوری فیء و صدقات و آنچه شرع واجب کرده است؛ 7. تقسیم بیت المال میان مستحقین؛ 9. تعیین مقامات؛ 10. اشراف بر امور و نظارت ولایی بر امور سیاسی و دینی. (94)"
در میان برخی از گروههای این جریان، به ولایت امیر یا خلیفه در حوزه خصوصی تصریح و تأکید شده است؛ نظیر نقش شکری مصطفی (رهبر جماعت التکفیر و الهجره) در تعیین شوهر یا همسر و نیز طلاق برای اعضای جامعه اسلامی در هجرت، (95) و جهاد النکاح در میان گروه جبهه النصره و داعش که بر اساس صلاح دید امیر ولایت یا جهاد، ازدواجها و طلاقها انجام میشود. (96)
3. جریان قدرت:
همان طور که در نظریههای قدیم خلافت ذکر شده و در نظر و عمل جریانهای تکفیری نیز مشاهده میگردد، حکومت نه به عنوان ابزاری برای تحقق اراده مؤمنان بلکه ابزاری برای اجرای شریعت و نظارت و کنترل اعمال مردم واجب شده است. لذا مجرای رسمیای برای ارزیابی تصمیمات حکومت و انتقال بازخوردها به مرکز تصمیم گیری توجیه پذیر نمیباشد. (97) اصولاً این جریانها ساز و کارهایی چون انتخابات و رأی اکثریت و دموکراسی که همه در راستای اعمال اراده مردم میباشد، به شدت ردّ کرده و آن را کفر و ارتداد میدانند. (98) عمر عبدالحکیم (ابومصعب السوری) درباره دموکراسی معتقد است: «یعتبر الجهادیون الدیمقراطیة، فلسفة و نظاماً کفریاً یتناقض مع دین الإسلام جملة و تفصیلاً». همان طور که ابوبصیر طرطوسی از مفتیان سلفی تکفیری، نیز مینویسد:"و کذلک الدیمقراطیة... فتنة هذا العصر... التی تُکرس الوهیة المخلوق و حاکمیتة ... و ترد له خاصیة الحکم و التشریع من دون الله... و تُعلی إرادته و حکمه علی إرادته و حکم الله تعالی... هی کفر بواح و مروق من الدین، فمن اعتقد بها بمفهومها هذا، و المعمول به فی بلاد الغرب و غیرها من الأمصار... أو دعا إلیها، أو حکم بها ... فهو کافر مرتد مهما زعم بلسانه أنه من المسلمین. (99)"
سلفیهای تکفیری معتقدند تشکیلات و احزاب سیاسی چون به گسترش فعالیت عناصر غیر دینی یاری میرسانند مورد تأیید اسلام نیستند و با آن به شدت مخالفت میکنند. همچنین آزادی عقیده از آن جا که میتواند به ارتداد و الحاد بینجامد باطل است و نیز آزادی بیان چون به ناسزاگویی به خدا و قوانین الهی میانجامد مورد تأیید نیست. (100)
براساس اندیشه رهبران فکری این جریان نظیر سید قطب و عبدالسلام فرج و الظواهری، اینان خواهان حرکتهای انقلابی و اصلاح امور مسلمین به صورت جهادی و نه تدریجی هستند. آنان به طور معمول با رهبر (ولی امر) خود بیعت میکنند و عملاً نوعی خلیفه گری کوچ کشده را به نمایش میگذارند. (101) اوج این نوع رفتار را میتوان در بیعت گروههای مختلف جهادی و تکفیری در سراسر جهان عرب با اسامه بن لادن، رهبر سازمان القاعده، مشاهده کرد. (102)
تحزب و رقابت سیاسی:
یکی از مباحث مهمی که در قالب حکومت و حکومت داری، اندیشه سیاسی گروههای اسلام گرای سلفی را به خود مشغول کرده، مسئله تحزب و کثرت گرایی در جامعه اسلامی در قالب حکومت اسلامی است. اساساً ذات و بن مایه دیدگاههای سلفی گرا چندان تفاهم و توافقی با حضور و نقش آفرینی احزاب در حکومت اسلامی ندارد. گروههای سلفی جهادی تکفیری به طور خاص القاعده، عمده تمرکز خود را بر مفهوم امت اسلامی و دارالاسلام معطوف داشتهاند. اساساً در اندیشه گروههایی همچون القاعده مفهومی به عنوان تکثّر جایگاهی ندارد؛ خواه این تکثر در عرصه ذهن و بیان باشد یا در صحنه دیانت یا دولت ملت. مفاهیم به کار رفته در اعلامیهها و مصاحبههای رهبران القاعده بیش از آن که به ملت و قومیت تأکید کند، مفاهیمی کلی و عام نگرند و متأثر از مفهوم امت گرایانه، جهان اسلام و جمیع مسلمانان را خطاب قرار میدهند. (103)این جریانها نظام دموکراسی را ردّ کرده و آن را از مظاهر شرک قلمداد میکنند؛ چرا که دموکراسی بر اساس آزادی تشکیل گروهها، احزاب سیاسی و نهادهای گوناگون با هر فکر و عقیدهای استوار است و این از نظر شرعی، بنابه برخی دلایل، باطل است؛ از جمله که احزاب و گروهها با تمام عقاید و افکار شرک آمیزشان به راحتی به رسمیت شناخته میشوند و میتوانند امور بیهوده و باطل را در کشور و میان بندگان رواج دهند. این مسئله کاملاً با متون دینی مغایر است؛ زیرا امور کفرآمیز را باید انکار کرد و درصدد تغییر آن برآمد، نه این به آن اعتراف کرد... بنابراین به رسمیت شناختن احزاب کافر، به مثابه راضی بودن به کفر است، و رضایت دادن به کفر عین کفر است... . (104)
سید قطب، یکی از نظریه پردازان مهم سلفی، اساساً با مفهوم تحزب مخالف بود و سرشت حکومتی را که بر پایه انتخابات و تحزب بنا شده باشد، با روح اسلام و شرع مغایر میدانست. گروههای جهادی و تکفیری از اساس مفهوم تحزب و کثرت گرایی را در جامعه اسلامی و حکومت داری رد میکنند. (105)
محمد عبدالسلام فرج در رساله «الفریضة الغایبة» مینویسد: «احکامی که امروز بر مسلمانان حاکم است، احکام کفر (آمیز) و قوانینی است که کافران وضع کرده؛ (106) از این رو، وی و قاطبه سلفیهای جهادی، مفاهیمی همچون تحزّب که مسلمانان را بدان سوق دادهاند خلاف شرع میدانند و نفی میکنند و اساساً نمیتوانند نفرت و انزجار خود را به این شیوه حکومت داری که بر پایه انتخابات و از طریق احزاب، حاکمیت خدا را به مردم تفویض میکند، پنهان دارند. سلفیهای جهادی و تکفیری و در رأس آنها سازمان القاعده با تفسیر خاصی که از دموکراسی و تکثّر به دست میدهند، آن را مطلقاً خلاف شرع میدانند و بدین علت با هر گونه تحزّب و آزادی بیان به شدت مخالفاند. اساساً در نظام سیاسی مد نظر القاعده، با توجه به آن که نهاد خلافت مطلوبیت خاصی دارد و قوانین نیز توسط فقها و علمای سلفی با تأسّی به احکام الهی تبیین و وضع میشوند، دیگر مجالی برای طرح احزاب یا تکثر سیاسی یا عقیدتی باقی نمیماند.
نقش و جایگاه امت و ملت در اندیشه سلفی تکفیری:
به تعبیر دقیقتر القاعده در میان نظامهای سیاسی موجود به تأسی از امپراتوریهای اموی و عباسی، هم چنان نظام مونارشی (سلطنتی) را بهترین نظام حکومتی میداند و با توجه به ویژگیهای ایدئولوژیک خود و نیز از آن جا که نتوانسته در جلب افکار عمومی مسلمانان موفق باشد با دموکراسی مخالفت میورزد. البته تجربه تاریخی اسلام درباره دو خلیفه نخست و نیز تأکیدات قرآن مبنی بر مشورت و شورا باعث شده است تا نظریات الیتیستی و نخبه گرایانه در آنها تقویت شود و جایگاهی نیز برای مشورت با اهل حل و عقد و نخبگان سلفی قائل شوند. اما این شورا و مشورت هیچ گاه قابل تعمیم به عموم مردم و گروههای دیگر نیست. لذا ظواهری تأکید دارد «مجاهدین» نمیتوانند با زور حکومت کنند یا مستقیماً قدرت را به دست گیرند. حکومت باید به اصل اسلامی شورا وفادار باشد و «امر به معروف و نهی از منکر» را به اجرا گذارد. هم چنین باید مبتنی بر نظر «اهل حل و عقد» باشد و نظر علما را به عنوان کارشناسان شریعت لحاظ کند. (107)در واقع، اسلام گرایان سلفی چندان اهمیتی به مفهوم ملت نمیدهند و همواره بر مفهوم امت در مقابل ملت گرایی و ملی گرایی تأکید میورزند. سید قطب با مذمت ملی گرایی و ناسیونالیسم عربی، آن را مفهومی وارداتی و غربی میدانست که مخدوش کننده قوام امت اسلامی است. اساساً وی قومیت گرایی و ناسیونالیسم را نشانههایی از جاهلیت تلقی میکرد. قطب با تأکید بر مفهوم امت اسلامی در برابر ملت و ملی گرایی، ایدئولوژی و اساس مرام اسلام گرایان را در قبال این دست مفاهیم مشخص کرده است و عملاً تمام اسلام گرایان سلفی، از جمله اخوان المسلمین و سلفیهای جهادی و تکفیری در عرصه نظر کمابیش با این دیدگاه موافقند. (108)
جریانهای تکفیری اساساً از آن حیث دموکراسی را ردّ میکنند که دموکراسی براساس اصل به رسمیت شناختن نظر «اکثریت» استوار است؛ یعنی هر چه را اکثریت بپذیرد، حتی کفر و باطل، قبول میکند. بنابراین ، دموکراسی «حقیقت» را «اکثریت» میداند که از منظر اسلام اصلی باطل است. «حقیقت» از نگاه اسلام آن است که با کتاب و سنت سازگار باشد؛ خواه یاران آن کم باشند یا زیاد. لذا هر چه با کتاب و سنت مخالف باشد، باطل است. هر چند تمام دنیا با آن موافقت کنند. (109)
جمع بندی
جریانهای سلفی – تکفیری در بستر اندیشه اهل سنت نضج و نمو یافته، اما با عنایت به رویکرد آرمان خواهانه به خلافت راشده و تمرکز نظر و عمل خود بر خروج از وضع موجود و تحول آن به عصر سلف صالح، در زمینههای اعتقادی، سیاسی و اجتماعی، فاصلههایی از اهل سنت گرفتهاند که میتواند الگوی حکومتی آنها را متمایز نماید. الگوی حکومتی مورد نظر جریان سلفی – تکفیری، در ساختار و کارکرد به شدت ریشه در گذشته و خلافت راشده دارد و حتی شیوه دست یابی به قدرت سیاسی نیز در جهاد و یا انتخاب اهل حل و عقد خلاصه شده و برخلاف الگوی حکومت در اندیشه اسلامی معاصر، در مبانی و چارچوب، از تمسک به تجارب بشری جدید به شدت استنکاف میکند.برای بررسی مسئله الگوی حکومت در اندیشه سلفی – تکفیری از مدل تحلیل سیستمی بهره بردیم. در این راستا، ابتدا سیری از تطور این جریان و نیز ضرورت و مشروعیت حکومت از دیدگاه آنها را تبیین کردیم و سپس در بخش ساختار، مسائل عناصر قدرت، مرزهای قدرت و شبکه قدرت را مورد بررسی قرار دادیم و در بخش کارکرد، مرکز رهبری، دامنه قدرت و جریان قدرت را بحث و تبیین نمودیم.
با عنایت به گذشته گرایی غلیظ در اندیشه تکفیری، ویژگیها و نیز ساختار و کارکرد نظام سیاسی مورد نظرشان دارای وجود تمایزی است؛ از جمله: تأکید بر عناصر قدرت قدیم مانند خلیفه و وزیر، نفی مرزهای ملی و تقسیم عقیدتی جهان به دارالاسلام و دارالکفر، فرآیند قدرت، تحدید روابط قدرت به مسلمانان و ... میباشد.
پینوشتها:
1. دانش آموخته حوزه علمیه قم و دکترای انقلاب اسلامی.
2. سیدمهدی علیزاده موسوی، تبارشناسی سلفی گری و وهابیت، ج1، ص 94.
3. حمید عنایت، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ص 115.
4. علیزاده موسوی، همان، ج1، ص 31.
5. مؤسسه مطالعات اندیشه سازان نور، وهابیت سیاسی، ص 105 و 159.
6. حمید عنایت، همان، ص 132 رک: ابومصعب سوری، دعوة المقاومة الاسلامیة العالمیة، ص 444.
7. حمید عنایت، اندیشه سیاسی در جهان عرب، ص 125؛ رک: مجید خدوری، گرایشهای سیاسی در جهان عرب.
8. حمید عنایت، همان، ص 125.
9. ایمن ظواهری، فرسان تحت رایة النبی، ص 11-12؛ حسین بن محمود، مراحل التطور الفکری لحیاة سیدقطب، ص 49؛ عبدالسلام فرج، الفریضة الغائبة، ص 12.
10. سیدقطب، معالم فی الطریق، ص 22.
11. همان، ص 105-106.
12. ایمن ظواهری، همان، ص 13.
13. ژیل کوپل، پیامبر و فرعون، ص 87-101.
14. همان، ص 233 -240، عبدالسلام فرج، الفریضة الغائبة، ص 14-18.
15. ضحی الخطیب، ضوابط التکفیر بین الامس و الیوم، ص 85 و 112 و 192.
16. ر.ک.: عبدالله عزام، اعلان الجهاد، ص 5 و همو، جهاد الشعب المسلم، ص 12.
17. عبدالله، الطویل، القاعده و خواهرانش، ص 293 و 388؛ ابوقتاده فلسطینی، حکیم الحرکة الاسلامیة، ص 3-4.
18. عبدالله طویل، القاعده و خواهرانش، ص 402-403.
19. کامران کرمی، سلفی گری و خاورمیانه عربی، ص 26-29.
20. ابوهمام بکر بن عبدالعزیز الأثری، مدی الایادی لبیعه البغدادی، ص 2-5.
21. عبدالسلام فرج، الفریضة الغائبه، ص 4.
22. رک: ایمن الظواهری، فرسان تحت رأیه النبی، ص 231-232.
23. همان، ص 174-177.
24. سرو رفاعی، التصور السیاسی للحرکة الاسلامیة، ص 198.
25. حسام افشار، کالبدشکافی تفکر وهابیت و القاعده، ص 12.
26. حمید عنایت، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ص 132.
27. ر.ک: ابوقتاده لفلسطینی، ثیاب الخلیفه، ص 3؛ طارق عبدالحلیم، الخلافة بین السنیة و العبثیة، ص 5؛ ایمن ظواهری، رسالة الشیخ د. أیمن الظواهری و جوابه علی المشایخ بشأن تنظیم «الدولة»، ص 2.
28. ابومصعب سوری، دعوة المقاومة الاسلامیة، ص 888-893 و عبدالسلام فرج، الفریضه الغائبه، ص 11.
29. عبدالسلام فرج، همان، ص 11.
30. ایمن الظواهری، فرسان تحت رایه النبی، ص 19.
31. عبدالسلام فرج، همان، ص15-16 و 19.
32. ابن تیمیه، الفتاوی الکبری، باب الجهاد، ص 281.
33. همو، خضم المعرکه، ص 1-2.
34. عبدالله عزّام، اعلان الجهاد، ص 1.
35. سرور رفاعی، التصور السیاسی للحرکه الاسلامیة، ص 82.
36. ایمن ظواهری، فرسان تحت رأیة النبی، ص 231.
37. ابومصعب سوری، دعوة المقاومة الاسلامیة، ص 1079.
38. رک: همان، ص 1021؛ طرطوسی، حکم الإسلام فی الدیمقراطیة، ص 5؛ ابومصعب زرقاوی، دیمقراطیه، ص 3.
39. طرطوسی، حکم الإسلام فی الدیمقراطیة، ص 7.
40. ابومصعب سوری، دعوة المقاومة الاسلامیة، ص 794.
41. مختار ابوزبیر، الدولة الاسلامیة باقیه، ص 5.
42. ابومصعب زرقاوی، کلمات مضیئه، ص 7-5.
43. علی خضیرالخضیر، فتوای مفتی شیخ علی بن خضیرالخضیر.
44. طارق عبدالحلیم، الخلافه بین السنیه و العبثیه، ص 1 و همو، قیام الدوله الاسلام بین الواقع و الاوهام، قسمت 8.
45. همان.
46. داود فیرحی، نظام سیاسی و دولت در اسلام، ص 53.
47. رک: مختار ابوزبیر، دولة الاسلام باقیه، ص 3-4؛ سرور رفاعی، التصور السیاسی للحرکة الاسلامیه، ص 280 و 289؛ ابومصعب سوری، دعوة المقاومة الاسلامیة، ص 793.
48. اثری، مدالأیادی لبیعة البغدادی، ص 4 و 5.
49. همان، ص 6.
50. عبدالله عزّام، اعلان الجهاد، ص 4: ر.ک: ابومصعب سوری، دعوة المقاومة الاسلامیة، ص 794-795.
51. سرور رفاعی، التصور السیاسی للحرکة الاسلامیة، ص 83.
52. همان، ص 86.
53. همان، ص 88 و 89 و 90.
54. عبدالله عزام، اعلان الجهاد، ص 5.
55. ایمن ظواهری، فرسان تحت رایة النبی، ص 231.
56. رک: سید قطب، معالم فی الطریق، ص 105-106؛ ابومصعب زرقاوی، کلمات مضئیه، ص 34؛ ابومصعب سوری، دعوة المقاومة الاسلامیة العالمیة، ص 964 و 985 و 1071.
57. حمید عنایت، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ص 132.
58. صادق رمضانی، «داعش در تونس» و سید جواد میرخلیلی، «داعش در اندونزی»، مندرج در: محمد اسماعیل نباتیان، تحلیلی بر جریان بعثی – تکفیری داعش، ص 92-97.
59. رک: ابومصعب سوری، دعوة المقاومة الاسلامیة، ص 191 و 1079؛ ابومصعب، زرقاوی، کلمات مضیئه، ص 21؛ و ایمن ظواهری، فرسان تحت رایه النبی، ص 143.
60. داود فیرحی، «داعش در پی احیای عصرهارون است»، http://www.isna.ir
61. همو، نظام سیاسی و دولت در اسلام، ص 104.
62. حمید عنایت، اندیشه سیاسی اسلام معاصر، ص 132.
63. ژیل کوپل، پیامبر و فرعون، ص 341-344.
64. ایمن ظواهری، فرسان تحت رایه النبی، ص 231.
65. عبدالله طویل، القاعده و خواهرانش، ص 391-393.
66. ر.ک: الاثری، مدالایادی لبیعه البغدادی، ص 1-2.
67. ابوقتاده فلسطینی، ثیاب الخلیفه، ص 1؛ایمن، ظواهری، رساله الشیخ د. أیمن الظواهری و جوابه علی المشایخ، ص 1-2؛ طارق عبدالحلیم، الدوله الاسلام بین الواقع و الاوهام، قسمت 8.
68. اثری، مد الأیادی لبیعة البغدادی، ص 2.
69. ابوحسن ماوردی، الاحکام السلطانیه، ص 6.
70. اثری، مد الایادی لبیعه البغدادی، ص 5.
71. همان.
72. http://www.almaqreze.net
73. داود فیرحی، نظام سیاسی و دولت در اسلام، ص 105.
74. ر.ک: سید قطب، معالم فی الطریق؛ عبدالسلام فرج، الفریضه الغائبه، ص 1: ایمن ظواهری، فرسان تحت رایه النبی، ص 5-6؛ ابومصعب سوری، دعوه المقاومة الاسلامیة، ص 793.
75. ر.ک: ابوحمزه المهاجر، زادالمجاهد.
76. مشرق نیوز، نگاهی به ساختار گروهک تروریستی داعش. Mashreghnews.ir
77. «بیانیه دیوان القضاء» وب سایت جهاد علیه بنیاد سکولاریسم.
78. ابوهمام بکربن عبدالعزیز اثری، مد الایادی لبیعة البغدادی، ص 1؛ ابومصعب سوری، دعوة المقاومة الاسلامیة، ص 794-794.
79. عبدالله، عزام، اعلان الجهاد، ص 5.
80. عبدالسلام فرج، الفریضة الغائبه، ص 5.
81. همان، ص 6.
82. رفاعی، سرور، التصور السیاسی للحرکة الاسلامیه، ص 95.
83. ر.ک: عبدالله طویل، القاعده و خواهرانش، عبدالقدوس بدرالدین مناصره، دولة الخلافة الإسلامیة و ابوبصیر رضی الله عنه؛ ابومصعب سوری، عوة المقاومة الاسلامیة، ص 628 و 964 و 985.
84. ابومصعب زرقاوی، کلمات مضیئه، ص 69.
85. رک: الاثری، مدی الایادی لبیعة البغدادی.
86. رک: ابومصعب زرقاوی، کلمات مضیئه، ص 495؛ منبر التوحید و الجهاد، حکم الشیعه الروافض؛ احمد موثقی، جنبشهای اسلامی معاصر، ص 161-170.
87. رک: احمد موثقی، همان، ص 161-170.
88. رک: فیرحی، نظام سیاسی اسلام، ص 123.
89. ژیل کوپل، پیامبر و فرعون، ص 97-99.
90. رک: الاثری، مد الایادی لبیعه البغدادی، ص 6.
91. سرور رفاعی، التصور السیاسی للحرکه الاسلامیه، ص 65 و 88.
92. ر.ک: همان؛ ابومصعب السوری، دعوة المقاومة الاسلامیة، ص 794-796؛ ایمن، ظواهری، فرسان تحت رایة النبی، ص 6.
93. ابومصعب زرقاوی، کلمات مضیئه، ص 21-23.
94. عبدالله عزام، اعلان الجهاد، ص 8.
95. ژیل کوپل، پیامبر و فرعون، ص 97-99.
96. «نگاهی به ساختار گروهک تروریستی داعش»، مشرق نیوز. Mashreghnews.ir
97. ایمن ظواهری، فرسان تحت رایة النبی، ص 231 -232.
98. عمر عبدالحکیم ابومصعب سوری، دعوة المقاومة الاسلامیة، ص 794 و 1021 و 1078 -1080؛ سرور رفاعی، التصور السیاسی للحرکة الاسلامیه، ص 88؛ طرطوسی، دیمقراطیه قذره.
99. طرطوسی، هذه عقیدتنا و هذا الذی ندعو إلیه، ص 2.
100. ابومصعب السوری، دعوة المقاومة الاسلامیة، ص 794 و 1021 و 1078-1080؛ سرور رفاعی، التصور السیاسی للحرکه الاسلامیه، ص 88؛ الطرطوسی، حکم الدیمقراطیه فی الاسلام؛ ابومصعب زرقاوی کلمات مضیئه، ص 43.
101. سیدقطب، معالم فی الطریق، ص 98؛ عبدالسلام فرج، الفریضه الغائبه، ص 2-3؛ ایمن الظواهری، فرسان تحت رایه النبی، ص 231.
102. عبدالله الطویل، القاعده و خواهرانش، ص 403.
103. سرور رفاعی، التصور السیاسی للحرکه الاسلامیه، ص 88-89؛ ابومصعب سوری، دعوه المقاومه الاسلامیه، ص 794 و 1021؛ ابوبصیر طرطوسی، الدیمقراطیه قذره.
104. ابومصعب زرقاوی، کلمات مضیئه، ص 5-7.
105. سیدقطب، معالم فی الطریق، ص 6.
106. عبدالسلام فرج، الفریضه الغایبه، ص 5.
107. ایمن الظواهری، فرسان تحت رایه النبی، ص 98 و 168.
108. ژیل کوپل، پیامبر و فرعون، ص 53 و 7-82.
109. ابومصعب زرقاوی، کلمات مضیئه، ص 7-5.
الف) کتابها
1. ابن تیمیه، الفتاوی الکبری، برگرفته از سایت روح الاسلام.
2. ابوزبیر، مختار، دوله الاسلام باقیه، مؤسسة الکتائب، 1431 ق، [بی جا].
3. ابوقتاده فلسطینی، عمر محمود عثمان، حکم الله تعالی فی مبدلین لشریعه الرحمن، منبر التوحید و الجهاد [بی تا].
4. ـــ ، حکیم الحرکة الاسلامیة الدکتر ایمن الظواهری، منبرالتوحید و الجهاد، [بی تا].
5. ابوقتاده فلسطینی، ثیاب الخلیفه، منبر التوحید و الجهاد، 1435 ق.
6. الاثری، ابوهمام بکربن عبدالعزیز، مدالأیادی لبیعة البغدادی، 1435 ق [بی نا، بی جا].
7. حسین بن محمود، مراحل التطور الفکری فی حیاه سید قطب، دارالجبهه، للنشر و التوزیع، 1429 ق.
8. خدوری، مجید، گرایشهای سیاسی در جهان عرب، ترجمه عبدالرحمن عالم، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، تهران 1372.
9. خطیب، ضحی، ضوابط التکفیر بین الامس و الیوم، با اشراف: کمال السید، دارالبراق، بیروت 1428 ق.
10. زرقاوی، ابومصعب، کلمات مضیئه، الکتاب الجامع لخطب و کلمات الشیخ المعتز بدینه، شبکه البراق الاسلامیه، 1427 ق.
11. سرور، رفاعی، التصور السیاسی للحرکه الاسلامیه، چاپ دوم: النخبه الاعلام الجهادی، 1433 ق [بی جا].
12. سید امام الشریف، عبدالقادر عبدالعزیز، العمدة فی اعداد العدة للجهاد فی سبیل الله، [بی نا، بی جا، بی تا].
13. طرطوسی، ابوبصیر، دیمقراطیه قذره، منبرالتوحید والجهاد، [بی جا، بی تا].
14. ، هذه عقیدتنا و هذا الذی ندعو إلیه، منبر التوحید والجهاد، 1435 ق [بی جا].
15. طویل، عبدالله، القاعده و خواهرانش، ترجمه محمد علی پویشی و محمدرضا بلوردی، اندیشه سازان نور، تهران 1391.
16. الظواهری، ایمن، الولاء و البراء؛ عقیده منقوله و واقع مفقود، 1423 ق [بی جا، بی نا].
17. ـــ ، رسالة الشیخ د. أیمن الظواهری و جوابه علی المشایخ بشأن تنظیم «الدولة»، منبر التوحید و الجهاد، [بی جا، بی تا].
18. ـــ ، فرسان تحت رایه النبی، منبرالتوحید و الجهاد، [بی جا، بی تا].
19. عبدالحکیم، عمر (ابومصعب السوری)، دعوه المقاومه الاسلامیه العالمیه، [بی نا، بی جا، بی تا].
20. عبدالحلیم، طارق، الخلافة بین السنیة و العبثیة، منبر التوحید و الجهاد، 1435 ق، [بی جا].
21. ، الدولة الاسلامیة بین الواقع و الاوهام، وب سایت د. طارق عبدالحلیم: www. Tariqabdelhaleem.net 1435 ق.
22. عزّام، عبدالله، اعلان الجهاد، منبرالتوحید و الجهاد، [بی جا، بی تا].
23. ـــ ، جهاد الشعب المسلم، منبرالتوحید و الجهاد، [بی جا، بی تا].
24. ـــ ، خضم المعرکه، منبرالتوحید و الجهاد، [بی جا، بی تا].
25. عطوان، کمیل، سازمان سری القاعده، اندیشه سازان نور، تهران 1391.
26. علیزاده موسوی، سیدمهدی، تبارشناسی سلفی گری و وهابیت، آوای منجی، قم 1393.
27. عنایت، حمید، سیری در اندیشه سیاسی عرب، امیرکبیر، تهران 1363.
28. ـــ ، اندیشه سیاسی اسلام معاصر، خوارزمی، تهران 1372 ش.
29. الفوزان، صالح بن فوزان، الولاء و البراء فی الاسلام، مرکز البحث العلمی و جمیعة دارالکتاب و السنة، لواء، غزه فلسطین، [بی تا].
30. فیرحی، داود، «داعش به دنبال احیای عصر هارون الرشید است»، http://www.isna.ir
31. ـــ ، نظام سیاسی و دولت در اسلام، سمت، تهران 1382.
32. سیدقطب، معالم فی الطریق، منبر التوحید و الجهاد، 1435 ق، [بی جا].
33. کرمی چرمه، کامران، سلفی گری و خاورمیانه عربی، خبرگزاری فارس، تهران 1393.
34. کوپل، ژیل، پیامبر و فرعون، ترجمه حمید احمدی، کیهان، تهران 1382.
35. مشرق نیوز، «نگاهی به ساختار گروهک تروریستی داعش»، mashreghnews.ir
36. موثقی، احمد، جنبشهای اسلامی معاصر، سمت، تهران 1389.
37. مؤسسه مطالعات اندیشه سازان نور، وهابیت سیاسی، انتشارات اندیشه سازان نور، تهران 1391.
38. نباتیان، محمداسماعیل و معینی پور، مسعود، تحلیلی بر جریان بعثی تکفیری داعش، گزارش راهبردی شماره 5، قم، مجمع جهانی اهل بیت (علیهم السلام)
ب) مقالات
1. افشار، حسام، «کالبدشکافی تفکر وهابیت و القاعده»، بانک مقالات جهان اسلام.
2. جوکار، محمدصادق، «چیستی نوبنیادگرایی اسلامی»، وب سایت باشگاه اندیشه.
ج) سایتها
1. http://www.alboraq.info
2. http://www.almaqdese.com
3. http://www.alsunnah.info
4. http://www.jameataleman.org
5. http://www.nadyelfikr.com
6. http://www.tawhed.ws
منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی «جریانهای افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»، قم: دارالإعلام لمدرسه اهل البیت (ع)، چاپ اول.