دكتر محمد مصدق را بهتر بشناسیم
شرح زندگانی
پس از مجلس ششم برای مدتی سیاست را رها كرد و در احمدآباد زادگاه خود روزگار میگذرانید و پس از رفتن رضا شاه از ایران، در سال 1322 وكیل اول تهران در مجلس چهاردهم گردید. در انتخابات دوره پانزدهم به عنوان اعتراض به انتخابات فرمایشی در دربار متحصن شد و نتیجهای بدست نیاورد. با كشته شدن هژیر وزر وقت دربار در 13 آبان 1328 در تهران حكومت نظامی اعلام و دكتر مصدق به قولی به احمدآباد تبعید گردید. سرانجام دكتر مصدق از تهران در دوره شانزدهم به مجلس راه یافت و فكر تشیكل جبهه ملی متشكل از نیروهای ملی و آزادیخواه!! قوت گرفت و به اجرا در آمد. مصدق پس از قتل رزمآرا و استعفای علا، در اردیبهشت 1330 به نخست وزیری انتخاب گردید و برنامه ملی شدن صنعت نفت و خلع ید از شركتهای انگلیسی را با حمایت آیتالله كاشانی به اجرا گذاشت و در سازمان ملل و دادگاه لاهه برای دفاع از خلع ید انگلیسیها شركت نمود. وی در 22 تیر 1331 از مجلس هفدهم درخواست اختیارات ویژه به مفهوم تنظیم لوایح و اجرای 6 ماهه آنها قبل از ارائه به مجلس و تصویب قانونی آنها را نمود و با مخالفت شاه، از نخست وزیری استعفا كرد و احمد قوام به نخست وزیری رسید. قوام با پافشاری و مخالفت صریح آیتالله كاشانی و با قیام عمومی 30 تیر ماه 1331 مردم سرنگون گردید و بار دیگر مصدق به نخست وزیری رید. مصدق بر خلاف انتظار عمومی، مسببین حوادث 30 تیر را به مجازات نرسانده و بعضی عوامل آنها را در صدر امور نگهداشت و مجددا خواهان اختیارات از مجلس شد كه با مخالفت مجلس مواجه و لذا آن مجلس را با مجلس سنا منحل اعلام كرد و به توصیههای آیتالله كاشانی گوش فرا نداد. با انحلال مجلسین ، شاه امكان یافت كه سپهبد زاهدی را به نخست وزیری انتخاب نماید. آمریكا و انگلیس ابتدا در 25 مرداد اقدام به كودتا نمودند و با عدم موفقیت آن، مجددا در ت اریخ 28 مرداد 1332 اقدام به كودتا كردند و بخاطر عدم توجه مصدق به اخطار آیتالله كاشانی و هشدار وی از انجام كودتا، كودتاگران موفق به بركناری مصدق و بازگرداندن شاه گردیدند مصدق روز 9 مرداد خود را به دولت كودتای زاهدی تسلیم نمود و به سه سال زندان!! محكوم شد كه پس از طی این دوره به احمدآباد تبعید گردید او در بهمن ماه 1345 در سن 84 سالگی در احمدآباد درگذشت و در همانجا مدفون گردید.
* همیشه به اعلیحضرت وفادار بودهام
«... نظر خود را به عرض ملوكانه رسانیدم. فرمود خوب است اول من چمدان خود را ببندم و بروم بعد شما این كار را تقبل كنید. به عرض رسید: وقتی اعلیحضرت اعتماد دارندكه من در رأس دولت باشم چگونه اعتماد ندارند كه وزارت جنگ را كه جزئی از دولت است تصدی نمایم؟ بنابراین خوب است مرا از تصدی ریاست دولت معذور بدارند و به هر نحو كه مقتضی میدانند عمل فرمایند.
پس از مذاكرات زیاد چنین قرار شد گر تا ساعت هشت آن روز خبری از طرف اعلیحضرت نرسید من استعفای خود را بفرستم(1) والا به كار ادامه دهم. موقع مرخصی از من خواستند اگر وقایعی رخ داد آنچه را كه در خیر شاه لازم است خودداری نكنم. عرض شد كه من به پدر شما در دوره ششم قسم نخوردم ولی به شما كه مرا از زندان پدر خود نجات دادید در دوره چهاردهم قسم خوردهام و بدون قسم نیز همیشه به اعلیحضرت وفادار بودهام[!!]. ساعت هشت رسید. چون خبری از اعلیحضرت نرسید استعفای خود را با ذكر علت فرستادم و بر طبق اطلاعات بعدی، همان روز هم با قوام داخل مذاكره شدند كه نتیجه مذاكرات منجر به وقایع سیام تیر گردید ...».
متن استعفای دكتر مصدق، باین شرح است:
«پیشگاه مبارك اعلیحضرت همایون شاهنشاهی، چون در نتیجه تجربیاتی كه در دولت سابق به دست آمده پیشرفت كار در این موقع حساس ایجاب میكند كه پست وزارت جنگ را فدوی شخصا عهدهدار شود و اینكار مورد تصویب شاهانه واقع نشد، البته بهتر است كه دولت آینده را كسی تشكیل دهد كه كاملا مورد اعتماد باشد و بتواند منویات شاهانه را اجرا كند. با وضع فعلی ممكن نیست مبارزهای را كه ملت ایران شروع كرده است پیرزمندانه خاتمه داد. فدوی ـ دكتر مصدق ـ 25 تیر ماه 1331».
استعفای دكتر مصدق در آن شرایط به ضرر ملت ایران بود. دكتر مصدق كه بارها رد هر دو مجلس به نمایندگان و سناتورهای مخالف گفته بود كه هیچ حادثهای حتی ضرب و شتم وزرا و توهین به شخص وی و وزرایش او را از ادامه خدمت باز نمیدارد، اینك با استعفای خود در حقیقت «سنگر» را خالی كرده بود. دكتر مصدق خود با صراحت به این اشتباه اعتراف كرده و مینویسد:
«.... اكنون اعتراف میكنم كه ارجع به استعفا خطای بزرگی مرتكب شدم. چنانچه قوامالسلطنه آن اعلامیه كذایی را نمیداد. (2) و با مخالفت صریح مردم مواجه نمیشد.(3) و دولت خود را تشكیل میداد و قبل از اینكه دادگاه (4) اعلام رأی كند دولتین ایران و انگلیس روی این نظر كه اختلاف در صلاح دولتین نیست دعوای خود را از دیوان لاهه پس میگرفتند و كار به نفع دولت انگلیس تمام میشد زحمات هیأت نمایندگی ایران به هدر میرفت ...
* پیشوای بزرگ جمعیت نهضت آزادی
21 اردیبهشت 1340
جناب آقای دكتر محمد مصدق پیشوای نهضت ملی ایران
با استحضاری كه از وفاداری و ایمان مداوم مردم نسبت به اصول نهضت ملی ایران دارید و علاقه و انتظاری كه در دلهای فرزندان وطن به احیای آزادی و تأمین استقلال كشور عزیز وجود دارد و با توجه به تحولات اخیر جهانی، عدهای از افراد مؤمن مبارز كه در طول 8 سال اختناق از ادامه راه پیشوای محبوب و تعقیب خواستههای مردم آرام ننشسته بودند، در صدد بر آمدند با توكل به عنایت خداوندی و به سرمایه شرف وغیرت و همت مردم آزاده ایران، جمعیتی بنام «نهضت آزادی ایران» تشكیل دهند. یقین دارم از پشتیبانی و راهنماییهای پیشوای بزرگ خود پیوسته برخوردار خواهیم بود. با تقدیم صمیمیترین درود و سلام دوستان و ارادتمندان.
از طرف مؤسسین نهضت آزادی ایران، مهندس مهدی بازرگان
پاسخ مصدق به نامه مهدی بازرگان كه متضمن تصویب شعار و تشكیل این جمعیت است.
احمدآباد 25 اردیبهشت ماه 1340
جناب آقای مهندس مهدی بازرگان
قربانت شوم. مرقومه محترم مورخ 21 جاری، مبشرتشكیل جمعیتی بنام «نهضت آزادی ایران» عز وصول ارزانی بخشید و موجب نهایت امتنان گردید. تبریكات صمیمانه خود را تقدیم میكنم و تردید ندارم كه این جمعیت تحت رهبری شخص شخیص جنابعالی موفق به خدمات بزرگی نسبت به مملكت خواهد شد و بنده توفیق جنابعالی و همكاران محترمتان را در این راه از خداوند مسئلت دارم. (4) دكتر محمد مصدق
* حكمیت به سبك روشنفكری!!
تاجر كرمانشاهی دكتر مصدق را حكم قرار داد. آلمانی كنسول دانمارك را حكم داد و این دو نفر مرا سر حكم قرار دادند. بحث دو سه ماه طول كشید. عیالم هم خشنود بود كه چیزی عاید ما خواهد شد.(5) دكتر مصدق میآمد، گاهی خانه دكتر مصدق میرفتیم. آخرش تمام شد. برای من واضح شد تاجر كرمانشاهی حق دارد. به مصدقالسلطنه میگفتم حكم بدهیم. مصدق میگفت تأمل بفرمایید. او نمیخواست آن آلمانی را برنجاند[!!] . آخر یك روز گفتم فردا حكم را میدهم. گفت خواهش دارم كمی صبر كنید. آن مرد كرمانشاهی را خواست. وقتی آمد او را توی اطاقی گذاشت.
آن آلمانی را هم صدا كرد [و به او] گفت پنج هزار تومان پول بیاور. ده هزار توامن هم میخواست میداد. آلمانی پنج هزار تومان آورد. مصدق تاجر كرمانشاهی را آورد گفت این پول را بگیرد و حلال كن [!!] . آن بیچاره كه حقش را از بین برده بود گریه كرد. ولی خوب مجبور شد قبول بكند. بعد گفت حق حكمیت چه باید بدهیم؟ دكتر مصدق گفت من چیزی نمیخواهم. آن آلمانی از خدا میخواست. من هم با این وضع نمیتوانستم چیزی بگیرم. آن بیچاره تاجر كرمانشاهی چهار پنج روز بعد آمد منزل ما و یك صندوق خربزه آورد. اصرار كرد حق حكمیت از او بگیرم. گفتم برادر ببر اینها را ،ما كه ظلم كردیم.
* خانم دوپا را توی یك كفش كرده، مردم چكارهاند!!
سه شنبه 9 مهرماه 1330
ساعت چهار بعدازظهر به دعوت آقای دكتر مصدق برای مذاكره در باب مقدمات مسافرت، به منزل ایشان رفتم. ضمن شور درباره افرادی كه باید در این سفر همراه باشند آقای دكتر مصدق گفت متین دفتری به علت كسالت از سنا تقاضای مرخصی میكند و عازم آمریكاست چطور است او را هم جزء هیأت به حساب بیاوریم؟ با توجه به سوابق آن شخص و اسنادی كه سه ماه پیش، خودم به آقای دكتر مصدق ارائه داده بودم از این پیشنهادی كه خردم و اظهار مخالفت كردم.(6) آقای دكتر مصدق بر طبق رویه همیشگی موضوع صحبت را تغییر داد و به مسائل دیگر پرداختیم. هنگامی كه در خصوص بودجه مسافرت مطالعه میكردیم مجددا گفت: دكتر متین دفتری با خرج خودش به آمریكا میآید و اگر او را جزء هیات ببریم خرج یك نفر صرفهجویی میشود گفتم: «اگر بخواهید اینطور صرفهجویی كنید یقینا افراد زیادی هستند كه برای تبرئه خود و داشتن افتخار عضویت این هیأت حاضرند مخارج تمام هیأت را بپردازند».
باز هم موضوع صحبت تغییر كرد و پس از مدتی دوباره عضویت آقای دكتر متین دفتری مطرح شد. گفتم :« آخر مردم در این باره چه خواهند گفت؟» جواب داد: «مردم چكار به این كارها دارند؟» و اضافه كرد: «آقای دكتر شما گرفتاریهای مرا نمیدانید. متین داماد سوگلی خانم است و خانم دوپا را توی یك كفش كرده كه او جزء هیأت باشد و اگر او را نبرم خانم این چند تا شوید باقی مانده را (اشاره به موهای سر خود) میكند».
گفتم: «به هر صورت من مخالفم ولی جنابعالی مختار هستید».
به نظرم آمد كه او از پیشنهاد همراهی آقای دكتر متین دفتری (7) منصرف شده باشد.
* علیه آمریكا مصاحبهای به عمل نیاورید!!
شخص دكتر مصدق فریب سیمای مزورانه هندرسن سفیر آمریكا را خورده بود كه آمریكا نسبت به ایران حسن نیت دارد و از این جهت توسط سفیر كبیر ایران (الهیار صالح) دستور داد كه در آمریكا علیه دولت آمریكا مصاحبهای به عمل نیاورم و پای آمریكا را در وقایعع سیام تیر ماه به میان نكشم و روی این خوشبینی، دستش نیز برای گرفتن كمك مالی همواره به سوی آمریكا دراز بود.(8)
به هرحال دكتر مصدق نه تنها توجهی به گزارشهای اللهیار صالح و نگارنده ننمود بلكه صالح را توبیخ هم كرده بود كه این مطالب آنقدر اهمیت ندارد كه تلگراف رمز میكنید باید به كوریه دیپلماتیك ارسال دارید. قطعا این سوابق در آرشیو وزارت خارجه ضبط است.
* شرط آمریكا برای مذاكره!!
سفیر امریكا پس از انجام این ملاقاتها، به واشنگتن گزارش داد كه آیتالله كاشانی (یك عنصر خطرناك) و مانع سازش بین دولت ایران و امریكاست.
سفیر امریكا پس از مراجعت به تهران پیشنهادات تازهای برای حل مسئله نفت همراه با خود آورده بود، ولی به این شرط حاضر به مذاكره شد كه آیتالله كاشانی مطلقا در جریان این مذاكرات قرار نگیرد و دكتر مصدق برای حل مسئله نفت این پیشنهاد سفیر آمریكا را پذیرفت و از جریان مذاكرات خود با سفیر آمریكا هیچ گونه اطلاعی در اختیار آیتالله كاشانی و نیزدیكانش قرار نداد.
استتار مذاكرات نفت، آیتالله كاشانی را نسبت به این جریان ظنین و بدگمان ساخت از طرف دیگر بعضی انتصابات دولت، مانند انتصاب سرتیپ دفتری به ریاست اداره مرزبانی و پلیس گمرك، آیتآلله كاشانی را ناراضی كرد و بالاخره موقعی كه دكتر مصدق تقاضای یكسال اختیارات تازه از مجلس كرد، آیتالله كاشانی به شدت عصبانی شد و گفت دكتر مصدق میخواهد با این وسیله مجلس را زا كار بیندازد.
پی نوشت ها:
1ـ رویه دكتر مصدق این بود كه تا به مشكلی بر میخورد كه احساس میكرد به وجهه ملی او ممكن است لطمه بخورد بلافاصله استعفا میكرد و بدینوسیله منتقدین خود را در فشار قرار میداد و هم وجهه خود را حفظ میكرد و البته این نقطه ضعف او برای مخالفان مخصوصا عوامل استكبار روشن و موجب بهرهبرداری و پیروزی آنان در 28 مرداد 1332 گردید.
2ـ بعد از استعفای مصدق، قوامالسلطنه به نخست وزیری برگزیده شد وی كه با اعتراض مردم و آیتالله كاشانی و طرفداران مصدق روبرو بود طی یك اعلامیه شدیداللحن در واقع به مخالفان خود اعلان جنگ نمود، كه خود موجب گسترش و شدت اعتراضات مردمی شد. به خصوص عكسالعمل آیتالله كاشانی ، رحمهالله علیه و اعلامیه وی در مخالفت و لزوم جهاد با قوام، موجبات ناكامی شاه و حامیان وی را فراهم آورد والا استعفای نسنجیده و عجولانه و طبق عادت مصدق كار دست مردم میداد، هر چند كه این استعفا كار دست مردم هم داد و نقطه شروعی بر تفرقه مخالفان شاه و آغازی برای نفوذ استعمار انگلیس و آمریكا در نهضت گردید. قسمتی از متن اعلامیه قوامالسطنه كه در 27 تیر ماه 1331 صادر شد چنین است:
«.... وای به حال كسانیكه در اقدامات مصلحانه من اخلال نمایند و در راهی كه در پیش دارم مانع بتراشند یا نظم عومی را بر هم بزنند. اینگونه آشوبگران با شدیدترین عكسالعمل از طرف من روبرو خواهد شد و چنان كه در گذشته نشان دادهام بدون ملاحظه از احدی و بدون توجه به مقام و موقعیت مخالفین كیفر اعمالشان را در كنارشان میگذارم حتی ممكن است تا جایی بروم كه با تصویب اكثریت پارلمان دست به تشكیل محاكم انقلابی زده روزی صدها تبهكار را از هر طبقه به موجب حكم خشك و بیشفقت قانون قرین تیرهروزی سازم. به عموم اخطار میكنم كه دوره عصیان سپری شده و روز اطاعت از اوامر و نواهی حكومت فرا رسیده است، كشتیبان را سیاسی دیگر آمد ...»
2ـ مخالفت صریح مردم كه مصدق از آن نام میبرد در سایه حضور روحانیت علیالخصوص آیتالله كاشانی است كه متأسفانه با وجود حمایت صریح معظمله از مصدق و آگاهی بر این امر كه پشتیبانی عمومی مردم از وی بخاطر حمایت آیتآلله كاشانی است چنانچه در اعلامیهای كه قسمتهایی از آن ذكر خواهد گردید مشاهده میشود حتی حاضر نمیشود از این مسأله نامی ببرد و این نیست جز عناد ملیگراها و روشنفكران با حضور اسلام و روحانیت در سیاست و حكومت و شئون جامعه.
قسمتهایی از اعلامیه آیتالله كاشانی به شرح ذیل است:
«..... سیاستی كه قرون متمادی دولتهای مزدور را بر سر كار آورد بالاخره حكومت دكتر مصدق را كه بزرگترین سد راه جنایت خود میدانست بركنار و درصدد بر آمد عنصری را كه در دامن دیكتاتوری و استبداد پرورش یافته و تارخی حیات سیاسی او پر از خیانت و ظلم وجور است و بارها امتحان خود را داده و دادگاه ملی حكم مرگ و قطع حیات سیاسی او را صادر كرده است برای سومین بار بر مسند خدمتگزاران واقعی گمارد. من نمیخواهم كه درباره عدم صلاحیت احمد قوام بیش از این سخنی گفته باشم اما اعلامیه ایشان در نخستین روز این زمامداری بخوبی نشان میدهد كه چگونه بیگانگان در صددند كه به وسیله ایشان تیشه به ریشه دین و آزادی و استقلال مملكت زده و بار دیگر زنجیر اسارت را به گردن مسلمانان بیندازند ...».
«... من صریحا میگویم كه بر عموم برادران مسلمان لازم است كه در راه این جهاد اكبر كمر همت بربسته و برای آخرین مرتبه به صاحبان سیاست استعمار ثابت كنند كه تلاش آنها در به دست آوردن قدرت و سیطره گذشته محال است و ملت مسلمان ایران به هیج یك از بیگانگان اجازه نخواهد داد كه به دست مزدوران آزمایش شده، استقلال آنها پایمال و نام با عظمت و پرافتخاری كه ملت ایران در اثر مبارزه مقدس خود بدست آورده است مبدل به مذلت و سرشكستگی شود ...».
3ـ از آنجا كه اختلافات ایران و انگلیس بر سر مسأله نفت به دیوان داوری لاهه ارجاع شده و دكتر مصدق در این دادگاه مدارك حقانیت ایران را در خلع ید از شركت انگلیسی نفت ارائه داده بود، استعفای نسنجیده مصدق میتوانست احقاق حق ملت و حاصل مبارزات وی را بینتیجه نماید، اگر قوام میتوانست دولت خود را تشكیل و بر اوضاع مسلط گردد. قوام به بركت حضور آیتالله كاشانی و اعلامیه وی و تبعیت مردم از رهبر روحانی خود، ناكام ماند و دادگاه لاهه به كار خود ادامه داد.
4ـ چنانچه در نامه تشكیل جمعیت «نهضت آزادی ایران» و پاسخ دكتر مصدق ملاحظه میشود هدف نهضت كه از عناصر جبهه ملی ایران و عمدتا روشنفكران و تحصیل كردهها تشكیل میشد «آزادی و استقلال كشور» بوده است و از اسلام كه ماهیت حكومت و جهتگیری آزادی و استقلال را تعیین میكند خبری نیست. همین جمعیت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و طرح «جمهوری اسلامی ایران» خواهان «جمهوری دموكراتیك» میشود كه با عكسالعمل هوشیارانه حضرت امام (ره) و حمایت مردم در رفراندوم 12 فروردین 1358 این طرح خنثی میشود. به هر حال این جناح باصطلاح متدین از جبهه ملی هرگز به اسلام به عنوان محتوی و رسم حكومت ننگریستند و تا آخر خواهان حفظ نظام شاهنشاهی بودند. نهایت آرزوی آنان آزادی و استقلالی همانند كشورهای غربی بوده است!! دقت شود در كاربرد كلمات پیشوا و پیشوای بزرگ و سرمایه حركت این جمعیت یعنی شرف و غیرت و همت مردم! و صد البته به ایمان نیازی نداشتهاند چنانچه دكتر محمد مصدق خود را بینیاز از روحانیت و شخص آیتالله كاشانی دانست و در كوتاهترین مدت با یك كودتا سرنگون گردید و نخواست بپذیرد كه حضور مردم در صحنه به سبب اسلام و ارادت و اطاعت از روحانیت است نه ملیت.
5ـ به گفته تقیزاده، وقتی برای مجلس دوره ششم رأی نیاورد مدت هفت ماه بیكار بود و از نظر عایدی در وضع سختی قرار داشت.
6ـ دكتر حسین مكی در صفحات قبل كتاب توضیح میدهد كه در جلسه خصوصی كه در واشنگتن در آبانماه 1330 با حضور مستر ژرژ مكگی از آمریكا و آقایان صالح و دكتر شایگان اعضای هیأت و آقای دكتر غلامحسین مصدق و دكتر محمد مصدق. تشكیل شده بود با وجود آقای محسن اسدی مترجم رسمی هیأت و سایر اعضا كه انگلیسی خوب میدانستند، دكتر مصدق از متین دفتری كه فرانسه دان قابلی بود ولی انگلیسی را كمتر از بقیه میدانست استفاده كرد كه موجب تعجب همگان شد در این جلسه قرار شد 125 میلیون دلار طی 6 ماه به ایران كمك شود. در برگشت به قاهره میروند و در هتل سمیرامیس موقع استراحت در روزنامههای مصر میخوانند كه مستر ژرژ مكگی از معاونت وزارت خارجه معزول و به سمت سفیر كبیر آمریكا در تركیه تعیین شده است و از 125 میلیون دلار وام خبری نشد. و از آنجا این مسأله مطرح شد كه چه كسی مذاكرات هیأت را لو داده است كه انگلیسیها از آن باخبر شده و آمریكا را تحت فشار قرار میدهند كه آن را لغو كند و اینطور میشود و در تسخیرخانه سدان و كشف جاسوسیهای اداره انتشارات و تبلیغات شركت سابق نفت و خیانتهای وحشتناك آقای دكتر فلاح رییس اداره استخدام آن شركت به چندین گزارش و تلگراف متبادله بین آبادان و تهران و لندن برخورد میكنند كه حاكی از فعالیت مخرب و جاسوسانه آقای دكتر متین دفتری بود كه در هیأت اعزامی خلع ید به آبادان عضویت داشت. این اسناد توسط دكتر حسین مكی همراه ترجمه فارسی مستقیما به اطلاع دكتر مصدق میرسد.
7ـ دكتر حسین مكی در همین كتاب در ادامه مطلب توضیح میدهد كه هنگام عزیمت هیأت در فرودگاه تصادفا چمدانهای دكتر متین دفتری را میبیند و از یكی از آشنایان علت را جویا میشود و میشنود كه او از طرف مجلس سنا انتخاب شده است. تعجب او افزون میگردد و در میان بدرقه كنندگان یكی از سناتورها را میبیند و از او ماجرا را سؤال میكند و او میگوید: رییس مجلس سنا به تقاضای آقای دكتر مصدق جلسه فوقالعاده را بعد از غروب پنجشنبه 11 مهرماه 1330 تشكیل داد و چون آقای دكتر مصدق خواسته بود آقایان بیات و دكتر متین دفتری را انتخاب كنیم، سناتورها هم ضمن انتخاب آنان، آقایان عباس مسعودی و بوشهری را اضافه كردند!!
8ـ آمریكا كه تازه میخواست وارد صحنه سیاسی ایران شده و مطامع استعماری و منافع نامشروع خود را در سفره ایران پهن كند، از همین خامی و سادگی استفاده كرد و با بهرهگیری از تجربه كسب شده در میدان سیام تیرماه 1331 طرح كودتای 28 مرداد 1332 را تنظیم و موفق به ساقط كردن دكتر مصدق و بازگرداندن شاه به قدرت میگردد. آمریكا كه به خوبی نقطه قوت نهضت را كه رهبری آیتالله كاشانی و حمایت دینی مردم از دستورات وی و نقطه ضعف آن را كه سادهنگری رهبران جبهه ملی و در رأس آنان دكتر مصدق بود را درك كرده بود، ضمن یك طرح پیچیده ، آیتالله كاشانی را توسط رهبران جبهه ملی از صحنه نهضت كنار میگذارد و بدینوسیله حمایت مردمی از نهضت را خنثی میكند و سپس با ارتكاب اشتباه مجدد مصدق در استعفا از نخست وزیری و حضور چند صد نفر از اشرار موفق به فتح تهران و انجام كودتا میگردد.