مفاهیم اساسی اندیشه دورکیم (2)

4. همبستگی اجتماعی؛ برنامه پژوهشی دورکیم و جان کلام آثار او، به سرچشمه های سامان و بیسامانی اجتماعی و نیروهایی راجع است که تنظیم و یا عدم تنظیم هیئت اجتماعی را موجب می شوند. دورکیم سه کتاب نوشته است که...
سه‌شنبه، 14 دی 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
مفاهیم اساسی اندیشه دورکیم (2)
مفاهیم اساسی اندیشه دورکیم (2)

 

نویسنده:زینب مقتدایی

 

4. همبستگی اجتماعی؛ برنامه پژوهشی دورکیم و جان کلام آثار او، به سرچشمه های سامان و بیسامانی اجتماعی و نیروهایی راجع است که تنظیم و یا عدم تنظیم هیئت اجتماعی را موجب می شوند. دورکیم سه کتاب نوشته است که هر کدام به نحوی متفاوت، بیانگر «مایه بنیادی اجماع اجتماعی» در نزد اوست. در نخستین کتاب، یعنی تقسیم کار مشکل مورد بحث این است: در جامعۀ جدید، وظایف و مشاغل بی نهایت متنوع اند؛ برای حفظ انسجام فکری و اخلاقی لازم در چنین جامعه ای که دربردارنده متخصصان بی شمار است چه باید کرد؟ دومین کتاب، یعنی خودکشی به تحلیل نمودی بیمارگون اختصاص دارد و هدف آن روشن کردن شری است که جوامع جدید و صنعتی را تهدید می کند: شر نابسامانی. صورت بنیانی حیات دینی که واپسین کتاب است، می خواهد بنیادهای اساسی نظم دینی را در سپیده دم تار یخ بشر بیابد؛ با این اعتقاد که راز اساسی جوامع بشری را در ساده ترین آن ها پیدا، و درك کند که اصلاح جوامع جدید در پرتو واقعیت تاریخی آن مستلزم چه شرایطی است. در جامعه شناسی، همبستگی اجتماعی معادل با اصطلاح social solidarity به کار رفته است. به نظر دورکیم « همبستگی اجتماعی، نوعی نظم خود بنیاد اجتماعی و اخلاقی است که در آن افراد با هم پیوند یافته و هماهنگ می باشند.
به نظر دورکیم تنها از طریق فشار اجتماعی است که می‌توان میل قوی انسان را در جهت کسب منفعت فردی و زندگی بدون اخلاق مهار کرد. این فشار و تحمیل اجتماعی در نظامی ساختاری از همبستگی اجتماعی رخ می‌دهد، بدین روال سلامت جامعه را منوط به میزان درجه همبستگی اجتماعی آن ها دانسته و بررسی این میزان را از وظایف علم جامعه‌شناسی می‌داند. همبستگی اجتماعی، می‌تواند وحدت، سلامت و یکپارچگی گروه را تعیین کند. هرجا که این همبستگی نیرومندتر باشد افراد را به سوی هم متمایل‌تر کرده و بر میزان روابط متقابل آنان می‌افزاید و برعکس هر چه میزان همبستگی کمتر باشد از تنوع روابط و برخوردهای میان افراد جامعه کاسته خواهد شد.
کتاب "درباره تقسیم کار اجتماعی"، دورکیم در مورد تأثیر تغییر ساختاری ناشی از گسترش تقسیم کار بر همبستگی اجتماعی متمرکز گردیده است و از دو نوع همبستگی مکانیکی (Mechanical Solidarity) و همبستگی ارگانیک (Organic Solidarity) نام می‌برد.بنابر این دورکیم دو شکل از همبستگی را از هم تفکیک می‌کند: همبستگی موسوم به خودبخودی یا مکانیکی، و همبستگی موسوم به اندامی یا ارگانیکی.
*همبستگی مکانیکی: همبستگی مکانیکی نوعی همبستگی است که مولکول های اجتماعی موجود در آن، چنان با هماهنگی کامل همراه مجموعه حرکت می کنند که مانند مولکول های اجسام غیرزنده، حرکت ویژه خود را ندارند. واژه مکانیکی بدین معناست که پیوند میان اجزای سازنده همبستگی، همانند انسجام موجود اجزای اجسام مادی جمادی است؛ یعنی پیوندی که میان فرد و جامعه وجود دارد، درست همانند رابطه ای است که میان شیء و شخص برقرار است. در جوامعی مکانیکی، فرد به خودش تعلق ندارد؛ بلکه به تمام معنا در حکم شیء متعلق به جامعه است. این نوع همبستگی، ارتباط مستقیم با وجدان جمعی دارد. همبستگی از راه همانندی است. هنگامی که این شکل از همبستگی بر جامعه مسلط باشد افراد جامعه چندان تفاوتی با یکدیگر ندارند. آنان که اعضای یک اجتماع واحد هستند به هم همانندند و احساسات واحدی دارند زیرا به ارزش‌های واحدی وابسته‌اند. جامعه از آن رو منسجم است که افراد آن هنوز تمایز اجتماعی پیدا نکرده‌اند. در این نوع جوامع همه یک مذهب را می پذیرند و به آن عمل می کنند. فرقه گرایی و اختلاف عقاید معمول نیست؛ زیرا جامعه تحمل آن را ندارد. همه چیز از اخلاق تا حقوق، اصول سازمان سیاسی و حتی علم، آمیخته با عقاید مذهبی قوم و قبیله است. دورکیم می‌نویسد؛ در جوامع سنتی، ساختار اجتماعی تقریباً ساده‌ای با کمترین میزان تقسیم کار وجود دارد. کلان‌ها، قبیله‌ها، روستاها و شکل‌های دیگر آنچه که دورکیم "جوامع چندبخشی" می‌نامد بر سازمان‌های اجتماعی بیرونی یا اصلا اتکا نداشتند و یا بسیار کم وابسته بودند و بیشتر به‌صورت شبکه‌های کوچک برای فراهم‌سازی نیازهای اساسی زندگی فعالیت می‌کردند. به‌طور خلاصه، مردم با ارزش‌های مشترک به همدیگر پیوند یافته بودند، همان‌چیزی که دورکیم آن را به پیروی از روسو، "وجدان جمعی" می‌نامید. وی از همبستگی موجود در این جوامع به‌عنوان همبستگی مکانیکی نام می‌برد. همچنین نخستین همبستگی در جامعه ای رواج دارد که «افکار و گرایش های مشترک اعضای جامعه از نظر کمیت و شدت از افکار و گرایش های شخصی اعضای آن بیشتر باشند. این همبستگی تنها می تواند به نسبت معکوس رشد فردیت پرورش یابد». به عبارت دیگر، همبستگی مکانیکی در جایی رواج دارد که حداقل تفاوت های فردی وجود داشته باشند و اعضای جامعه از نظر دلبستگی به خیر همگانی بسیار همسان یکدیگر باشند. «همبستگی ناشی از همانندی، زمانی به اوج خود می رسد که وجدان فردی یکایک اعضای جامعه منطبق با وجدان جمعی پرورش یابد و از هر نظر با آن یکی شود».
* همبستگی ارگانیکی: مراد از همبستگی ارگانیکی آن نوع همبستگی است که با من فردی رابطه مستقیم دارد و ناشی از تقسیم کار اجتماعی است. همبستگی ارگانیکی وقتی امکان بروز می یابد که هر فردی سپهر عملی ویژه خود و در نتیجه شخصیت خاص خود را داشته باشد.
سازمانها و نهادهای مبتنی بر تفاوت ها، درجه بالای تقسیم کار اجتماعی، تخصص و مهارت ها ی ویژه افراد برای کسب مقامات اجتماعی، شایسته سالاری و حد بالای فردیت و مهارت ها، از جمله شاخص های همبستگی ارگانیکی بهشمار می آیند. رابطه در این نوع جامعه، رابطه ارگا نیکی و نظام مند است؛ به گونه ای که نبود یک عضو در کارکرد جامعه خلل وارد می کند.
در این همبستگی اجماع اجتماعی نتیجه تمایز اجتماعی افراد با هم است یا از راه این تمایز بیان می‌شود. افراد دیگر همانند نیستند بلکه متفاوتند، و استقرار اجماع اجتماعی تا حدی نتیجه وجود همین تمایزهاست. برخلاف جوامع سنتی، جوامع صنعتی مدرن با ساختاری اجتماعی که روزبه‌روز پیچیده‌تر می‌شود با تقسیم دقیق‌تر کار تعریف می‌شوند. جوامع صنعتی تخصصی کردن و تقسیم‌بندی دقیق کار را ضروری می‌سازند، و به همراه آن وابستگی متقابل فزاینده‌ای پدیدار می‌گردد.که این‌گونه همبستگی فراورده تقسیم کار است. دورکیم از این همبستگی تحت عنوان همبستگی ارگانیک نام می‌برد. بر عکس همبستگی مکانیکی، همبستگی ارگانیکی نه از همانندی های افراد جامعه بلکه از تفاوت های شان پرورش می یابد. این گونه همبستگی فرآورده تقسیم کار است. هر چه کارکردهای یک جامعه تفاوت بیشتری یابند، تفاوت میان اعضای آن نیز فزونتر خواهد شد. اعضای یک جامعه تمایز یافته به راهرفت های جمعی و مشترک کمتر وابسته اند، ضمن آنکه ممکن است به وظایف و نقش های تخصصی و تمایز یافته ای که شاخص نظام های همبستگی ارگانیک اند، به شدت وابسته باشند. گرچه عناصر فردی یک چنین نظامی اشتراک کمتری دارند، اما از آن هایی که با همبستگی مکانیکی زندگی و فعالیت های تخصصی متفاوتی را پذیرفته اند، وابستگی متقابل شان بیشتر است وشبکه های همبستگی را می توان در میان آن ها بیشتر گسترش داد. درست است که در چنین نظامی می توان از نظارت های خارجی قدری خلاص شد، اما این خلاصی با درجه بالای وابستگی متقابل اعضای جامعه نه تنها منافاتی ندارد بلکه با آن هماهنگ است.
دورکیم در نخستین آثارش گفته بود که نظام های نیرومند مبتنی بر باور مشترک، مختص همبستگی مکانیکی در جوامع ابتدایی اند، ولی همبستگی ارگانیک که از تنوع فزاینده و پیشرفته تقسیم کار و نیز وابستگی متقابل هر چه بیشتر پدید می آید، برای پیوند دادن اعضای جامعه به باورهای مشترک کمتری نیاز دارد. اما او بعدها این نظرشان را تعدیل کرد و تأکید نمود که حتی نظام های برخوردار از همبستگی ارگانیک بسیار پیشرفته نیز اگر نخواهند به صورت توده ای از افراد خودبین و متجاوز به حقوق همدیگر متلاشی شوند، باید بر پایه یک ایمان مشترک یا وجدان جمعی مبتنی گردند.
نكتـه:
عاملی كه زمینه تغییر یا حركت از همبستگی مكانیكی به همبستگی ارگانیكی را ایجاد می‌كند؛ «تقسیم كار» است. به این شكل كه هرچه كاركردهای یك جامعه تفاوت بیشتری یابند، تفاوت میان اعضای آن جامعه بیشتر می‌شود، اما وابستگی بین اعضای جامعه نیز به یكدیگر بیشتر می‌گردد. این همبستگی بین افراد در نتیجه وابستگی بین آن هاست.
- عوامل همبستگی و گسستگی اجتماعی
دورکیم همبستگی اجتماعی را مبتنی بر دو عامل وجدان جمعی و تقسیم کار اجتماعی می داند که هرکدام به ترتیب پدیدآورنده همبستگی اجتماعی مکانیکی و همبستگی ارگانیکی است. عوامل مزبور در ارتباط با یکدیگر معنا و مفهوم می یابند؛ به این معنا که عوامل تهدید همبستگی مکانیکی خود از جمله عوامل تقویت همبستگی ارگانیکی هستند و برعکس؛ همچنین به صورت موجبه جزئیه، عوامل تقویت همبستگی مکانیکی، موجب تهدید و حتی عدم شکلگیری همبستگی ارگانیکی خواهند شد و برعکس.
الف) عوامل همبستگی مكانیكی
1. خودکفایی اقتصادی و سازمان قطاعی: یکی از عوامل تقویت هم بستگی اجتماعی مکانیکی، خودکفایی جوامع ابتدایی از لحاظ اقتصادی است که به دلیل خودکفایی از هم بستگی مکانیکی برخوردارند و دور از جوامع اطراف خود به سر می برند. منظور از جامعۀ چند قسمتی یا سازمان قطاعی «جامعه ای است که به گروه های اجتماعی نسبتاً مستقل و مجزا تقسیم شده که هریک به نوبه خود متشکل از افرادی است که به شدت به گروه یا قبیله ای وابسته اند؛ و حد وسط میان جوامع اشتراکی اولیه و جوامع تفکیک یافته بعدی است».
2. وجدان جمعی: «مجموعه اعتقادها و احساسات مشترك در میانگین افرادیک جامعه واحد، دستگاه معینی را تشکیل می دهد که حیات خاص خود را دارد». دورکیم معتقد است که در هریک از ما دو نوع وجدان وجود دارد: یکی وجدانی است که میان ما و تمامی قوم و قبیله ای ما مشترك است و بنابراین خود ما نیست، بلکه جامعه ای است که در ما زندگی و عمل می کند؛ و دیگری وجدان فردی است که عکس ویژگی ها ی مزبور را دارد. هنگامیکه وجدان جمعی ما دقیقاً تمامی گستره وجدان ما را دربر گیرد و در تمامی نقاط با آن منطبقباشد، همبستگی ناشی از همانندی به سرحد اعلای خود خواهد رسید. در این صورت است که فردیت ما هیچ می شود. در این حالت ما دیگر متعلق به خود نیستیم، بلکه نمودار ی از روح جمعی هستیم.
ب) عوامل تهدیدكننده همبستگی مكانیكی و تقویت كننده همبستگی ارگانیكی
عوامل تهدید همبستگی مکانیکی از جهتی عوامل تقویت همبستگی ارگانیکی به شمار می آیند؛ یعنی هرآنچه همبستگی مکانیکی را تضعیف کند، لاجرم همبستگی ارگا نیکی را تقویت خواهد کرد. ضعف وجدان جمعی و به دنبال آن از بین رفتن توارث در واگذار ی نقش ها ی اجتماعی، از بین رفتن سازمان های قطاعی جوامع ابتدایی، رشد هرچه بیشتر فردگرایی و تخصصی شدن هرچه تمامتر نقش ها و وظایف، و تقسیم کار گسترده با روش تراکم مادی و معنوی از جمله عواملی هستند که از طرفی، موجب تقویت همبستگی ارگانیکی می شوند، از سوی دیگر اسباب اضمحلال سازمان ها ی قطاعی جوامعی سنتی و تهدید همبستگی مکانیکی و تبدیل آن به همبستگی ارگانیکی را فراهم می آورند.
دورکیم فواید اقتصادی تقسیم کار بهنجار را در مقایسه با آثار اخلاقی آن، ناچیز و نقش حقیقی آن را ایجاد همبستگی میان ناهمانندهای مکمل هم می داند. تقسیم کار زمانی بهنجار است که مقررات اخلاقی صحیحی راهنمای کنش متقابل افراد باشد و دستیابی به پایگاه ها ی اجتماعی، عادلانه صورت گیرد. تقسیم کار هنگامی اخلاقی است که افراد با خویشتن داری با هم برخورد کنند و از تعهدات خود در مقابل یکدیگر و کل جامعه آگاه باشند؛ زمانی که افراد از فرصت هایی برابر برای دستیابی به پایگاه های اجتماعی برخوردار باشند و این پایگاه ها متناسب با توانایی ها و علایق فردی اشخاص باشد.
دورکیم تراکم مادی و معنوی را مکانیزم اصلی همبستگی ارگانیکی می داند و بلکه تر اکم مادی را عامل اصلی و علت العلل تراکم معنوی و با واسطه تمدن بشری (از طریق تقسیم کار) به شمار می آورد. او چنان به این قاعده اعتقاد دارد که از آن به «قانون جاذبه اجتماعی»، در مقابل قانون جاذبه نیوتنی یاد می کند.
ج) عوامل تهدید همبستگی ارگانیكی
حالت های استثنایی تقسیم کار که دورکیم آن ها را موارد بیمارگون تقسیم کار می داند، از جمله عوامل تهدیدکننده همبستگی ارگانیکی بهشمار می آیند و عبارت اند از تقسیم کار آنومیک و اجباری. اولی زمانی تحقق می یابد که انتقال جامعه از همبستگی مکانیکی به هم بستگی ارگا نیکی سریع است و وضعیتی از کلیت یا تضعیف ارزش ها و عدم وابستگی به جمع به وجود می آید.پس نبود قواعد اخلاقی موجب آنومی در جامعه می شود. اعمال قواعد نامناسب و ناعادلانه به تقسیم کار اجباری می انجامد که در آن یک طبقه، از منزلت و پایگاه خود بر ای استثمار دیگران استفاده می کند.
- روش مطالعه همبستگی اجتماعی
اما روش مطالعه این همبستگی اجتماعی چیست؟ دورکیم بر استفاده از روش علوم آماری در بررسی واقعیت‌ها اجتماعی اصرار و تأکید خاص دارد. لذا با وجود اینکه همبستگی اجتماعی یک پدیده کاملاً اخلاقی و معنوی است و به خودی خود قابل مشاهده و بررسی مستقیم نمی‌باشد، لازم است آن را از طریق امور بیرونی و قابل دسترسی که تبلور مفهوم همبستگی اجتماعی می‌باشند و در واقع شکل عینی شده این امر درونی به شمار می‌روند، مورد مطالعه قرار داد. دورکیم قواعد حقوقی را حالت بالفعل و عینی شده همبستگی اجتماعی می‌داند. دورکیم احکام حقوقی را بر اساس ضمانت اجرایی که دارند به دو دسته عمده تقسیم می‌کند. چنانچه ضمانت اجرای قانونی، مبتنی بر مجازات و تنبیه متخلف باشد به گونه‌ای که رنج یا زیانی را بر او تحمیل نماید آن قانون در زمره قوانین و احکام جزایی یا به عبارتی قوانین کیفری جای دارد، که دورکیم عنوان قوانین تنبیهی را به آن اطلاق می‌کند. در صورتی که ضمانت اجرای قانونی لزوماً حاوی رنج و مشقت متخلف نباشد بلکه تنها بر اصلاح و برپاداری نظم اولیه و حالت طبیعی پیش از ارتکاب جرم تأکید شود یعنی برقراری دوباره روابط مختل شده به وضعیت عادی، در دسته دوم یعنی احکام ترمیمی جای می‌گیرد. دورکیم سعی دارد با توجه به میزان اهمیت و درجه تفوق هر یک از دو نوع قوانین فوق، به تبیین انواع همبستگی اجتماعی بپردازد.
حقوق تنبیهی معرف وجدان جمعی در جوامع دارای همبستگی مکانیکی است زیرا این حقیقت که حقوق نامبرده بر پایه‌ی افزودن بر تعداد کیفرها نهاده شده نشانه‌ای است بر اینکه خود آن مظهر نیروی احساسات مشترک، گسترش آن ها و خصوصیت‌پذیری آن هاست. حقوق ترمیمی در معنای وسیع خود، شامل تمام قواعد حقوقی است که هدف آن ها ایجاد تعاون مابین افراد است. این نوع حقوق کمتر مظهر احساسات مشترک یک اجتماعند و بیشتر عبارتند از ایجاد همزیستی منظم و مقرر بین افرادی که وضع اجتماعی آن ها از هم متمایز است.
- نقد نظریه همبستگی اجتماعی
1. تعریف جرم به منزله غرامتی جهت تشفی وجدان جمعی: با این تعریف حیثیت عدالت و اقتدارکیفرها از بین خواهد رفت؛ زیرا اگر عدالت چیزی نباشد جز خراجی که به پیشداوری های یک جامعه خودکام پرداخت می شود، احترام عدالت چگونه محفوظ خواهد ماند؟ علاوه بر اینکه ماهیت جرم با توجه به فرهنگ های متفاوت، متفاوت خواهد بود و این سر از نسبیت درمی آورد که با مبنا ی عینی گرایی پوزیتیویستی دورکیم سازگاری ندارد و این خود علاوه بر اشکال بنایی، حاکی از نوعی خطا و ناسازگاری مبنایی است؛
2.کارکرد اخلاقی داشتن تقسیم کار: واقعیات پس از دورکیم در دنیای سرمایه داری نشان داد که رشد تقسیم کار منجر به دین انسانیت که در قلب وجدان جمعی مدرن قرار دارد، نشده است ؛ بلکه برعکس به خودخواهی نامحدودی انجامیده است که او از آن واهمه داشت.
منابع:
- آرون، ریمون، مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعه شناسی، باقر پرهام، انتشارات علمی و فرهنگی،1373.
- ریتزر، جورج، مبانی نظریه جامعه‌شناختی معاصر و ریشه‌های کلاسیک آن، خلیل میرزایی و علی بقایی سرابی، تهران، جامعه‌شناسان،1390.
- ریتزر، جورج، بنیان‌های جامعه‌شناختی، ترجمه تقی آزادارمکی، تهران، نشر سیمرغ،1374.
- ریتزر، جورج، نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر، محسن ثلاثی، تهران، علمی،1385.
- کوزر، لوئیس و روزنبرگ، برنارد، نظریه های بنیادی جامعه شناختی، فرهنگ ارشاد، تهران، نشر نی،1378.
- کوزر، لوئیس، زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شناسی، محسن ثلاثی، تهران، انتشارات علمی،1372.
- سیدمن، استیون،کشاکش آراء در جامعه‌شناسی، هادی جلیلی، تهران، نی،1388.
- جلایی‌پور، حمیدرضا و محمدی، جمال، نظریه‌های متأخر جامعه‌شناسی، تهران، نی،1387.
- تنهایی، حسین ابوالحسن، نظریه‌های جامعه‌شناسی (ویژه دوره‌های کارشناسی)، مشهد، مرندیز،1386.
- استونز، راب، متفکران بزرگ جامعه‌شناسی، مهرداد میردامادی، تهران، مرکز،1379.
- گیدنز،آنتونی، جامعه شناسی، منوچهر صبوری، تهران، نشر نی،1376.
- کرایب، یان، نظریه اجتماعی کلاسیک: مقدمه ای بر اندیشه مارکس، وبر، دورکیم، زیمل، شهرناز مسممی پرست، انتشارات آگاه،1382.
- جمشیدیها، غلامرضا،پیدایش نظریه های جامعه شناسی، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران،1387.
- آشفته تهرانی، امیر، جامعه و جامعه شناسی، تهران، فرهنگ گستر،1381.
- قرایی مقدم، امان الله، مبانی جامعه شناسی،تهران، ابجد،1374.

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط