آشنايي با هادي خرسندي از رجال بهایی عصر پهلوي
، بهايي كينهورز
وي كار مطبوعاتي و نويسندگي را از سال 1340، در سن هجده سالگي آغاز نمود و در مطبوعات مختلف مقاله نوشت. مطبوعاتي كه در آن مقاله و طنز مينوشت عبارتند از:
توفيق، تهران مصور، كاريكاتور، جلب سياحان، اطلاعات و جهانگردي، روزنامه اطلاعات. وي در سال 1344 به عضويت سنديكاي نويسندگان و روزنامهنگاران و خبرنگاران درآمد و در سال 1354 سفري به امريكا داشت و سپس مدتي در لندن ماند.
وي دو برادر به نامهاي «منصور» و كمالالدين داشت كه اولي تكنسين برق و دومي رئيس كارگزيني شركت شيميكو بودند.
هادي بيش از هفت سال نداشت كه پدرش درگذشت (1329) و او برادر بزرگ خانواده بود. او توانست در اوايل دهه 1340 به استخدام وزارت اطلاعات و جهانگردي درآيد.
خرسندي در مصاحبهاي با مجله سپيدوسياه كارش را اين گونه شرح ميدهد: كار روزنامهنويسي را از نشرياتي آغاز كردم كه دو نسخه آن حدود هفتصد، هشتصد خواننده داشت. ولي متأسفانه هر بار فقط در يك نسخه منتشر ميشد.
اين نشريه روزنامه ديواري دبيرستان ذوقي بود. در سال چهل و يك كه كلاس پنجم دبيرستان بودم وارد روزنامه توفيق شدم و به عنوان كاريكاتوريست مشغول كار گشتم. منتهي به من گفتند اگر وقت كردي، ضمن كاريكاتور كشيدن، شعر هم بگو و مطلب فكاهي بنويس. من هم قبول كردم و بالاخره كار به آنجا كشيد كه من از بس شعر ميگفتم و مطلب مينوشتم ديگر فرصت كاريكاتور كشيدن پيدا نكردم. حدود چهار سال با توفيق كار كردم كه آقايان «منوچهر محجوبي» و لطيفي نشريه فكاهي سياسي كشكاسه را به صورت ضميمه مجله تهران مصور منتشر ميكردند و من هم در آنجا مشغول كار شدم. حالا كاري به اين نداريم كه اين ضميمه چگونه گل كرده بود. كمكم بزرگتر شد و بالاخره به صورت ماهنامه سياسي مستقل درآمد و آخر هم جوانمرگ شد. بعد از تعطيلي آن در اواخر سال 1346 من كموبيش همكاري خود را با مجله تهران مصور ادامه دادم. با باز كردن دو صفحه «پارازيت» شروع كردم به كار. در اواخر 1347 كه آقاي «دولو» خبر دادند كه ميخواهند مجله كاريكاتور را دوباره منتشر كنند، به سراغ ايشان رفتم، در اين فاصله مقداري كار تلويزيوني و تئاتر و غيره هم انجام دادم و با يكي دو مجله ديگر هم همكاري ميكردم. در حال حاضر با تهران مصور، كاريكاتور، و اخيراً روزنامه اطلاعات همكاري دارم. قبل از اينها مدتي هم در كتابفروشي كار ميكردم. و مدتي هم به عنوان مصحح روزنامه اطلاعات و مجله تهران مصور و ماهنامة نگين بودهام. هماكنون هم كارمند پيماني سازمان جلب سياحان در قسمت چاپ، معاون منوچهر محجوبي هستم. ضمناً هر چند وقت يك بار با مجله سپيد و سياه مختصري همكاري دارم.(1)
بهائي بودن هادي خرسندي
هادي در لندن
در لندن با ستار لقايي، منوچهر محجوبي، اسماعيل نوري علاء، شكوه ميرزازادگي، عليرضا نوريزاده، حسن عرب... دوستي و همكاري دارد.
او در بدو ورود با كمك «كيهان چاپ لندن» از سوي دكتر مصباحزاده مورد حمايت قرار گرفت. ابتدا مجله «طاغوت» را منتشر نمود. بعد از چندي «اصغرآقا» را.
در كنار فعاليت مطبوعاتي چند اثر شعر، نثر در «هجو» و «طنز» انتشار داد ـ كه عمدتاً عليه مقدسات اسلامي بود. با همكاري پرويز صياد در كارهاي نمايشي و تأتر نيز فعاليت نمود. ارتباط گسترده با نويسندگان و اهل قلم «ضدانقلاب» در اروپا و امريكا ـ وي را به عنوان يك نويسنده سرشناس! و «امضاكننده اعلاميه» عليه جمهوري اسلامي و انقلاب اسلامي درآورد. به عنوان نمونه در جريان مرگ سعيدي سيرجاني در 4 مورد، با چهار تيپ از نويسندگان اعلاميه مشترك داد! آن هم با كساني چون، سيدمحمود طباطبائي قمي، محمد عاصمي، پرويز قاضي سعيدي، عليرضا نوريزاده، نادر نادرپور، نسيم خاكسار، پرويز قليچخاني، ماشأالله آجوداني، علياصغر حاج سيدجوادي، اسماعيل خويي، رضا مظلومان، منوچهر گنجي و مهشيد اميرشاهي.
هادي در كنار اين گونه كارها در جلسات «شب شعر» در پاريس، لندن، واشنگتن، لوسآنجلس.. شركت ميكند. همكاري با مجله توفيق براي او توفيق شهرت را بدنبال داشت.
پينوشتها:
1. مجله سپيدوسياه، 13/1/1345، ص 43.