نويسنده: حجت الاسلام و المسلمين دکتر محمد جواد ادبي
جنبشهاي نو پديد ديني از رهگذر مفاهيم و کتب مرجع
مکاتب نو پديد ديني پس از جنگ جهاني دوم مطرح شدند و از دهه 1970 به اين سو در مطالعات تطبيقي اديان و جامعه شناسي دين بيشتر و پيشتر مورد رصد قرار گرفتند. اين مکاتب از آن جهت که ميکوشند به برخي پرسشهاي وجودشناختي و غايي بشر پاسخ دهند، ديني محسوب ميشوند اما از تقسيم بندي در زمره جريانهاي اصلاح ديني گريزانند و حتي گاهي نداي اديان الحادي را طنين انداز ميکنند. اين مکاتب ملغمهاي از حقيقت و مجاز، شهود و وهم، سايه و آفتاب هستند که «سبک سرهاي عصر جديد» را رقم ميزنند و خوي کاروان را به ترکستان چين ميبرند. مقاله حاضر بر آن است تا به مواخذ و مفاهيم درجه اولي در اين باب بپردازد که روش شناسي وسيع تري را براي مطالعه و نقد عميق اين جنبشها فراروي پژوهشگران اديان و عرفان قرار دهد تا از اين رهگذر شناخت و نقد رگههاي اين جريانها در کشور بر پايه زيرساختهاي علمي و دين پژوهي بنا گردد و پس از آن به پديدارها توجه شود.«پس خدا را به که مانند ميکنيد و کدام شبيه را با او برابر ميتوانيد کرد» (يشعياي نبي)
بسياري معتقدند که پس از اعلام "مرگ خدا" آن هم توسط ديوانه نيچه با تيغ آخته، نهضتهاي نوين ديني نشان از دورهاي دارند که اثر «انتقام الهي » است. رشد ايمانهاي نوظهور يا تجديد حيات باورهاي عتيق و ابتدايي، جامعه شناسان، دين شناسان، روان شناسان و جرم شناسان را به تکاپو انداخته که از صلح الهي آنهم در قالب حقيقت طلبي ديني سخن به ميان آورند تا اينکه تنها به انتقام فکر کنند. در اغلب دپارتمانهاي دين پژوهي و دانشگاههاي مطرح مطالعات تطبيقي اديان، نهادهايي شکل گرفته که در پي آنند تا اين مولود نامبارک را بر سر عقل بياورند يا حداقل در چيستي و چرايي آن مداقه بيشتري روا دارند!
در اين ميان مباحث نظري، جوانب معرفت شناختي، مطالعات موردي، تحليلهاي آسيب شناسانه و تعمقهاي روان شناسانه هر کدام ضلعي از منشور شناخت اين مکاتب را فرا روي ما قرار ميدهد. اما به راستي براي شناخت اين همه جنبش نوين کدام روش مطلوب تر است؟ روش بررسي تاريخي متني، تحقيق در محدوده منابع مکتوب يا روش عيني و تجربي؟ از آنجايي که اين جنبشها در کنار تجربه گرا بودنشان به رويکردي کاملاً التقاطي توجه دارند و در عين حال منادي معنويت بدون شريعت به معناي خاص و الهي آن هستند شايد ترکيبي از همه اين روشها بتواند گستره واضح تري را براي شناخت آنچه در اين جنبشها جريان دارد، فراهم آورد. البته از رهيافت عرفاني نيز نبايد فارغ بود چرا که اين مکاتب به نوعي خود را متصف به سير و سلوکي دروني و جوانحي ميدانند و جوهر همه اديان را به عنوان ره توشه خود و متکي بر ظن خود بر ميگيرند و لامحاله رازآلود و رمز بنياد ميگردند تا تنوع خود را نشان از حقيقت طلبي قلمداد کنند نه ناشي از کثرت گرايياي که به هيچ وحدتي نميانجامد از اينرو اين جنبشها خود را در کليساي اتحاد (Unification church (moonies)) يامونها، جامعه بين المللي کريشنا (International society for Krishna consciossness) جنبش علم شناسي (Scientology)، جنبشي راجنيشي (Rajneesh movement)، شهود يهوه (Yehovah's witness) اکنکار (Eckanka) کليساي شيطان (Church of satan)،مورمونها(mormons)، جنبش سائودايي (Cao dai) ويتنامي، قباله (Cabbalah)، مکتب بودايي ذن غربي (Westernzen Buddhism)، کليساي مسيح نور حقيقي شيلوه (shiloh true light church of Christ) انجمن برادران، انجمن بين المللي شيوا نندايوگا، انجمن دوستي دلفي Delphicfellowship))، مراقبه تعالي بخشي (Transcendental meditation)، تئوسوفي و صدها جنبش و مکتب موجود در حال حاضر مينمايانند. به هر روي اين جنبشها، کيشهاي مخربي هستند که هرساعت قبلهاي براي بت پرستي مدرن فراهم ميکنند و نجات و رهايي انسان را در سرسپردگي تام و تمام به خود ميدانند تا از اين رهگذر، خدا در محاق قرار گيرد و رهبر فرهمند جنبش در جاي خدا با کبر و نخوت تکيه زند و پيروان خود را به ناکجاآباد رهسپار سازد....
نگاهي دين پژوهانه به هستي شناسي و الهيات اديان جديد با پس زمينه خاستگاه فرهنگي پيدايش آنها، نشان ميدهد که اغلب اعضاي گرونده در نسل اول به اين جنبشها تعصب خاصي دارند آن هم نسبت به عقايد و آموزههايي که حول شخصيت و رهبر اصلي اين مکاتب تنيده ميشود چرا که اعضاي غير متعارف اين جنبشها، اين حق را به رهبر خود ميدهند که او در تمام امور زندگي آنها دخالت کند و از نوع پوشش و صورت گرفته تا خصوصي ترين جوانب زندگي و سيرت همه را در سر سپردگي نسبت به خود قرار دهد و هر چه آن خسرو کند، شيرين پنداشته شود حتي اگر ثمرات تلخ به بار آورد! شايد شستشوي مغزي (Brain washing) يکي از حربههايي باشد که به اين وضعيت منجر ميشود اما خرافه پرستي همراه با فشارهاي رواني بالقوه و قابل توجهاي که بر طرفداران اعمال ميشود، زمينههاي ديگري است که به اين سرسپردگي محض ميانجامد. اين جنبشها جاذبههاي گوناگوني را در قالب تنقيههاي عاطفي و لذات زودگذر در ميان جوانان و حتي نوجوانان به وجود ميآورند اما در عين حال ميکوشند به لحاظ مابعدالطبيعي نيز جهاني را براي فرد مجسم سازند که در آن قوانين طبيعي و ديني به گونهاي ديگر است و هميشه نتايج مفروض پيشيني را به بار نميآورد به همين علت است که في المثل آنتون لوي (Antonlavey) در کليساي شيطان از اين سخن ميگويد که شيطان نزديک ترين دوست کليسا است! يا پال توئيچل (Paul twitchell) در اکنکار از معنويتي سخن به ميان ميآورد که کهن ترين دين بشري است! في الجمله متافيزيک مفروض جنبشهاي نوپديد ديني، يکسره خدا يا حقيقت غايي را به کناري نمينهند اما ميان او و آدميان، مناسبات بي پايه و اساسي را پي ميافکنند که در حاق کلمه، بت پرستي مدرن همراه با باورهاي سست و ظاهر پسندانه را به منصه ظهور ميرسانند. اين جنبشها که بيشتر در فرهنگ ديني غالب در غرب بروز و ظهور يافتهاند هميشه فاصله خود را با فرهنگ معنوي حاکم حفظ ميکنند و در راه جذب هواداران جديد از هيچ سخن خرق عادتي ابا ندارند در عين حال سر منشاهاي اين مکاتب يا برآمده از اديان سنتي هستند و در دل آنها رشد کردهاند نظير مهيکاري (Mahikari) در سنت ديني شينتو، مزدازنان (Mazdaznan) در آيين زرتشتي يا شاهدان يهوه در مسيحيت و يا باز نمود سنتهاي معنوي بسيار کهن هستند که با گذشت چندين نسل هنوز هم خود را نيازمند به قرار گرفتن در بستري از اديان کلاسيک و زنده نميدانند مانند تئوسوفي و روح گرايي اما ويژگي مشترک و خاصي که بألاعم در اين دو گروه از جنبشها وجود دارد آن است که هر کدام از اين جنبشها بر اساس باورهايي فعاليت ميکنند که با آنچه فرهنگ ديني غالب بر آن مبتني است، تفاوت بنيادين دارد.
به اين جنبشهاي نوپديد و اديان بديل بايد گروه ديگري را نيز اضافه کرد و آن دين عصر جديد (New age religion) است که بيشتر بر خود انسان و فرو کاستن الوهيت به موجودي در درون انسان عطف توجه دارد. اين گروه محوري ترين شعار خود را با تکيه بر نوعي اومانيته خود بنياد اين گونه مطرح ميکنند که «خدا را فقط در درون خود بجوييد نه در بيرون از خود» از اين رو است که «معنويت کافه تريايي» بيشتر خود در دين عصر جديد نمايان ميسازد و ميکوشد به زعم خود باغبان بوستان جديد معنويت باشد. «عصر برج دلو«(Age of aguarian)» عصري است که معناگرايان دين عصر جديد در نظام اعتقادي خود به دنبال تحقق آن هستند و چشم اندازهاي هزاره گرايانه خود را با شورش بر وحي الهي متصور ميسازند به هر روي «محيطهاي فرقه اي» در کنار تعريف آموزههاي خود که ملغمهاي از صدق و کذب هستند، ادعاي حقيقت طلبي را بر طبل ميکوبند اما تنها به اشرافيت مبتذلي دست مييازند که خيال حقيقت جويي را در فضايي مجازي جست و جو ميکند چرا که باطني گري غربي به شدت متاثر از سکولاريسم و مدرنيته است و در اين تاثير و تاثر همنوايانه، دينداري ناب و خالص است که مغفول ميماند و نظام متافيزيکي مدرن ميکوشد بديل آن شود البته در اين ميان تاثير اقتصاد بازار جهان سرمايه داري را بر قلمرو معنويت مدرن نبايد از ياد برد چرا که همين بازار، «سوپرمارکتهاي معنوي» را براي مشتريان معناگرا به صورتهاي بزک کرده گونه گون عرضه ميکند و مزاج خريداران خود را با «معنويت بازار» منطبق ميسازد و در اين جاست که ديگر مفهوم خدا يافت نميشود بلکه آنچه در آيينه منعکس ميشود خودبرتري است که در جاي خدا نشسته است! جهت گيري همه جنبشهاي نو پديد ديني در جذب هوادار با توجه به اين خود برتر بيشتر به سمت جوانان بين 18 تا 25 سال و ميانسالان 35 تا 40 سال معطوف است. اکثريت هواداران اديان بديل و جديد کساني هستند که مرحله گذار را سپري ميکنند چه گذار از کودکي به دوره بلوغ يا گذار از مرحلهاي که اغلب به آن «بحران زندگي ميان سالي» تعبير ميشود. بنيان گذاران اديان جديد، در کنار توجه به تمايل جوانان، به مساله تاسيس سازماني که بتواند گروه را به آينده دراز بعد از مرگ رهبر اصلي هدايت کند، بسيار توجه ميکنند به همين دليل است که در بسياري از اين جنبشها پس از تاسيس، ايدئولوژي منسجم حقيقت کذب پي افکنده ميشود تا بتواند فرقه را دراز مدت حفظ کند و با از ميان رفتن رهبر فرهمند، فرقه از هم نپاشد. از اين رو براي مداقه بيشتر در اين نهضتها که متاسفانه پس ماندههاي آموزهاي شعائري آن چندي است در کشور ما ايران در ميان برخي از جوانان پديداراست، بايد مسير علمي نقادانه و بسيار جدي تري را پي گرفت چرا که براي مطالعه و نقد علمي و همه جانبه اديان جديد تنها نگرشي عيني و پديدارشناسانه کافي نيست بلکه توجه به روش شناسي بحث و رصد الگوها و بسترهاي الهياتي- فلسفي در اين مکاتب و جنبشها نيز به همان اندازه پر اهميت مينمايد زيرا سرزميني بزرگ با مراتعي سبز پيش روي ما است که آمادگي کامل براي کشت و باروري دارد و تنها در انتظار بذرهايي است که سمي نباشند تا درون آن کاشته شوند و اين سبزينگي را مدام نگاه دارند...
در ميان کتب مطالعاتي اديان، کمتر کتابي را خصوصاً از سال 1998 به اين سو خواهيد يافت که به مکاتب نوپديد ديني نپرداخته باشد زيرا مطالعات اديان در اين سالها به سمت بررسي جنبشهاي ديني جديدتر گرايش بيشتري از خود نشان ميدهد و ميکوشد انواع اين مکاتبات را در قالبهايي نظير متافيزيکي، اشتراکي، عصر جديد جادويي، عرفاني، هزاره اي، شرقي و غيره دسته بندي نمايد زيرا شمار اين اديان در پنجاه سال گذشته رشد بسزايي داشتهاند و بيشتر آنها اديان شهري با مرکزيت واحدي در شهر بودهاند. دايرة المعارف مريام و بستر که در سال 1999 منتشر شده است در مداخلي خود يک مدخل مجزا و طولاني را به مکاتب نوپديد ديني اختصاص داده است. اين دايرة المعارف سعي دارد به شيوهاي نظام يافته، اهميت روزافزون دين در دنياي معاصر را توضيح دهد. مقالات اين دايرة المعارف که به بيش از 3500 مقاله و مدخل بالغ ميشود به جزئيات مهمي از قبيل نهضتهاي ديني، دورههاي تاريخي و حتي ابعاد غير نوشتاري تجارب ديني ميپردازد. در عين اينکه اين دايرة المعارف از يک سونگري ديني اجتناب ميکند ميکوشد با استفاده از روشهاي گونه گون، اطلاعات دين پژوهي را به طريقي در کنار هم قرار دهد که نه تنها با تفاسير مختلف قابل تبيين باشد بلکه به اثبات واقعيتها نيز توجه خويش را معطوف دارد. اين دايرة المعارف براي مکاتب نوپديد ديني نسبت به اينکه از چه پس زمينه ديني يا فرهنگي برخوردار باشد، تقسيم بنديهايي نظير نگاه مدرن و جديد به دين که در اروپا يا ايالات متحده ظهور يافتهاند يا رويکردي شرقي به دين را مطرح ميکند و معتقد است از شاخصههاي «اديان جديد» واکنش ديني به مقتضيات دنياي متجدد است که بايد در کنار آن، به جايگاه بديل اين اديان در برابر اديان کلاسيک به خصوص در غرب نيز توجه داشت. «مريام وبستر» مسيحيت را بيش از ديگر اديان ابراهيمي در معرض هجوم اين مکاتب ميداند و معتقد است تکثرگرايي اين جنبشها در کنار معاصربودنشان موجب شده تا آموزهها و شعائر مختلفي از منابع گوناگون در اين نظامهاي اعتقادي درهم آميزند و خود را به صورت نهضتي تاثيرگذار حتي با جوانب منفي به اثبات رسانند. از جهتي ديگر اين مدخل جايگاه حجيت مند رهبران اين مکاتب را که با قدرتهاي فراطبيعي و شبه بصيرتهاي متافيزيکي آميخته شدهاند، در نفوذ اين مکاتب موثر ميداند و البته معتقد است اين مکاتب تا حدي در برابر سکولاريزم نيز قد علم کردهاند و محصول دوران مدرن و علم گرايي وسيعي هستند که خود را در دنياي متجدد به رخ ميکشند. (799lbid.p)
اين دايرة المعارف در عين اينکه تقرير ميکند بسياري از مکاتب را به سادگي نميتوان در يک تقسيم بندي واحد قرار داد اما در عين حال مکاتب نوپديد ديني را به دو قسمت غربي و شرقي تقسيم بندي ميکند. نهضتهاي مکاشفهاي و هزاره گرايانه مانند شاهدان يهوه (Yehovahs witness) و نهضتهايي که از شرق نشات ميگيرند و بر غرب تاثير ميگذارند نظير تئوسوفي و مراقبه متعالي، نهضتهايي که با گروههاي علم شناسي و بشقاب پرنده اي (ufo) پيوند ميخورند مثل افسانه تکنولوژي (Technological myth)، تيتانها و نهضتهايي که به اديان طبيعي بازگشت ميکنند و شرک جديد (neo-paganism) را پيش ميکشند در زمره نهضتهايي غربي به شمار ميآورد و محدودههاي آسياي جنوبي (هند)، آسياي شرقي (چين، تايوان، ژاپن و کره) و آسياي جنوب شرقي (فيليپين، ويتنام و اندونزي) را در زمره نهضتهاي شرقي قرار ميدهد و مصاديقي چون آريا سماج، تايپينگ تينکو (Tai-png tien-kuo)، نيلوفرسپيد (White lotus)، چن تائو (chentao)(راه راست)، تن ريکيو (Tenrikyo)، انجمن الهي (Assembly of god)، سائودايي (cao dal) و غير را مورد بحث و بررسي و نقد قرار ميدهد. تصاوير اين بخش از دايرة المعارف بيشتر به شعائر بيروني و اجتماع طرفداران اين مکاتب عطف توجه داشته است. در اين قسمت اعضاي جامعه بين المللي کريشنا که به عنوان نهضت «هار کريشنا (hare Krishna) » شناخته ميشوند در حال انجام مراسم ديني خود تصوير شدهاند و به ازدواج بيش از 2000 زوج در کليساي اتحاد به رهبري سان ميونگ مون (sun myung moon) توجه شده است. «چشم الهي » نيز در کليساي دانانگ ويتنام جزو تصاوير پاياني اين بخش است. مدخل اين دايرة المعارف پيرامون مکاتب نوپديد ديني اينگونه به پايان ميرسد که اين مکاتب با همه گوناگوني شان پاسخي به برخي چالشهاي مدرنيته هستند. مدرنيتهاي که تکثرگرايي فرهنگي را تحت تاثير پيکانهاي عنيف علم، تکنولوژي و به خصوص سکولاريزاسيون مجروح ساخته و جامعه را مجبور کرده تا از ميان سنتهاي اصلي ديني، بديلهاي معنوي جديدي را درون آورد. البته در اين نتيجه گيري به خاتمه غم بار و گاهي نکبت بار برخي از مکاتب و پيروان آنها نظير خودکشي 913 نفراز پيروان جيم جونز نيز عطف عنان صورت گرفته است. (Ibid.p 807).
فرهنگنامه اديان جهان آکسفورد که مرجعي معتبر و جامع درباره مفاهيم ديني رايج دنيا است نيز به اين مکاتب پرداخته است. اين فرهنگنامه با بيش از هشت هزار مدخل يا شناسه در تلاش است که درباره اديان، فرقهها، آيينها و مناسک، چهرهها و متون ديني، باورها، اعياد و امکنه مقدس، شرحي علمي و معتبر عرضه کند.
اين اثر که در سال 2000 از سوي انتشارات دانشگاه آکسفورد منتشر شده و سر ويراستار آن جان بوکر، استاد دانشگاه گريشام در لندن است به نهضت عصر جديد و نهضتهاي نوپديد ديني به صورت مجزا پرداخته است. اين فرهنگنامه نهضت عصر جديد را نشات گرفته از سازماندهي واحدي ميداند که به پي افکندن طرحي نو بر پايه عصر روشنگري، اشتياق نشان ميدهد و با برج دلو خود را متمايز ميسازد چرا که صورت فلکي دلو در هر 2150 سال در جايگاهي جديد خودنمايي ميکند و اين نشانهاي از ظهوري جديد است. اين دايرة المعارف اضافه ميکند که اين نهضت با نسبي گرايي و خودمختاري فردي و طرد و نفي آموزههاي اديان ابراهيمي به خصوص يهوديت و مسيحيت، بر گناه و علت غايي شر و پليدي در جهان تاکيد ميکند و فقر معرفت و آگاهي را مفروض خويش قرار ميدهد. نقد اين مدخل بر نهضت عصر جديد تا جايي پيش ميرود که جنبشهاي نوپديد ديني را نيز در برمي گيرد و آنها را بديلهاي غير ديني براي اديان ميداند که در طي قرن اخير در سطح جهان گسترده شدهاند. اين فرهنگنامه نيز به حق به اين نکته توجه ميکند که ميليونها انسان در راه پيروي از اين مکاتب، معنويتي دنياگرايانه را تجربه ميکنند تا معنويتي جوشيده از اديان اصيل و زنده در سطح جهان را، اين مدخل شعائر اين جنبشها را نشات گرفته از اديان کلاسيک و زنده جهان نظير بوديسم، هندوئيسم، مسيحيت و غيره ميداند که وفاداري خويش را ضرورتاً حفظ نکردهاند و حتي در جريان باطني گرايي و علاقه شان به مابعدالطبيعه، به ورطه شرکا جديد نيز افتادهاند.
اين دايرة المعارف در مدخل مورد نظر در يک تقسيم بندي کلي، مکاتبي که جهاني فکر ميکنند را از مکاتبي که خود را در سطح جهان موجود طرح نميکنند، جدا ميسازد و در عين حال شق سومي را مد نظر قرار ميدهد که خود را با روند تغييرات جهاني تغيير ميدهد و همراهي موافقت آميزي با مزاج جهاني شدن دارد. اين مدخل نهضتهايي نظيرهاراکريشنا، کليساي اتحاد و فرزندان خدا را در زمره مکاتب نفي کننده دنيا ميداند که بيشتر بر تجربه و معني تاکيد دارند تا بر عقلانيت و تامل و در برابر، هماورد و رقيب اين جريان که دنيا را نفي نميکند و از در تصديق با آن در ميآيد و بر متافيزيک و دينداري شخصي تاکيد ميکند را در قالب مراقبه تعالي بخش، کليساي علم شناسي و جريانهاي عمده شبه ديني در ژاپن و آفريقا مطرح ميکند و معتقد است جريان دوم اين شعار را محقق ميسازد که هدف نهايي جستجوي ديني آن نيست که خدا شناخته شود بلکه آن است که هر انساني خود، خدا شود. نهايتاً آنچه در اين مدخل بيش از بقيه مفاهيم مورد توجه است اشتراک اين مکاتب، در ابعاد هزاره گرايانه، بهره گيري از زبانها و نمادهاي معاصر و مشترک، مقدس بودن راهبران، پراکنده گزيني و التقاط (Eclecticism) و تاکيد بر اين امر است که همه اين مکاتب سطوح بالاتري از رشد معنوي را به بشر عرضه ميدارند. اين مدخل تنها به تعريف و تبيين گستره اين مکاتب عطف عنان داشته است چرا که نقد اين نهضتها نشان ميدهد رهبران اين مکاتب در طي چند نسل، تقدسي خود را از دست ميدهند و بسياري از کساني که در پي اين نهضتها ميروند- آنچنان که آمارهاي جديد نشان ميدهد- به هيچ وجه به اين سطح بالاي رشد معنوي دست پيدا نميکنند.
دامنه مکاتب و نهضتهاي نوپديد ديني شايد بيش از هر سنت ديگري در مسيحيت، بوديسم و اديان ژاپني بروز و ظهور داشته باشد اما يهوديت به عنوان ديني قومي و محدود به لحاظ کميت نژادي نيز با اين مکاتب مواجه است. شاهدان يهوه بيش از آنکه به يهوديت وابسته باشند به مسيحيت متکي هستند اما جنبش «عصر نو» در يهوديت نيز نمود يافته است. اين نمود در يهوديت به سوي صهيونيزم هم کشيده داده و آن را ماواي اصلي خويش قرار داده است چرا که يهوديت براي نجات خود آينده جهان بايد در سرزمين خاصي سکني گزيند و آنچه عهد عتيق بيان کرده را با باوري جديد همطراز سازد. فرهنگ يهوديت راتلج که در سال 2004 از سوي انتشارات راتلج منتشر شده و در آن ياکوب نسنر (Jacobneusner) از کالج بارد نيويورک و آلن جي. آوري پک (Alan avery-peck) از کالجهالي کروس ماساچوست مشارکت داشتهاند، مکاتب نوپديد ديني در يهوديت را روشي جديدي در شعائر و باورهاي يهودي ميداند که بواسطه تعامل يهوديت با فرهنگ آمريکايي در اواخر قرن بيستم از سوي جوانان بوجود آمد تا از ملال آور شدن يهوديت فاصله بگيرد و نگاه جديدي را در آن تزريق کند. اين مرجع معتبر يهودي اذعان ميکند که اين نهضتها در يهوديت با آميختن عرفان سنتي يهودي قباله (کابالا) و شعائر معتدل اديان شرقي که شمول گرايي و التقاط در آنها بيشتر است بر پايه اين باور بوجود آمد که تجربه ديني بايد معني گرايانه، شخصي و در عين حال مشارکتي باشد. اين فرهنگ ادامه ميدهد که در دهه 1960 براي اولين بار رگههاي اين جنبشها در نهضتها و راه بوجود آمد که در مکاني واقع شده بود که بسياري از ساختمانها براي زندگي مشارکتي آماده شده بودند و اين ايده بين آناني که در کنار هم زندگي ميکردند، مطرح بود که فرديت يهودي ميتواند تعامل با شعائر يهودي و متون ديني يهود را کنترل نمايد و ديگر نيازي به ربي و معلمان يهودي نيست و ديگر نبايد مناسک ديني فقط در کنيسهها انجام پذيرد بلکه کنيسهها نيز بايد در انجام شعائر از اين نهضتها پيروي کنند. اين فرهنگ فاصله گرفتن مکاتب نوپديد ديني از دين يهوديت را امري نامبارک ميانگارد که آسيب پذيري شخصي و شکنندگي يهوديان متدين را در برابر بسياري از مشکلات زندگي بالا ميبرد. در عين حال عرفان قباله را که عرفان رمز و عدد و حرف است در ايجاد اين فاصله بي تاثير نميداند. مع الوصف ميکوشد بين يهوديت اصيل، ديني که سياسي نيست و با تکيه بر تورات ميکوشد راه خود را با صهيونيزم جدا کند و اين مکاتب نوظهور، تمايز و حتي تقابلي را بيان نمايد.
شايد از متأخرترين آثار و نوشتارهاي مرجعي که در دين پژوهي تطبيقي و تاريخ اديان مورد توجه قرار گرفته است بتوان به کتاب «ايمانها و اديانها در جهان(Faiths and religions of the world) » اشاره داشت که ميکوشد نشان دهد باورهاي ديني چه زماني، چگونه و در کجا» رشد کردند و به چه سويي رهنمون هستند. اين کتاب در سال 2007 براي اولين بار توسط انتشارات ورث انگلستان به کوشش ديويد گيبونز (David Gibbons) نويسنده پرتلاشي که بيش از سي سال است به صورت عميق در تاريخ اديان فعاليت ميکند، منتشر شده است. اين کتاب در زمره گسترده ترين دايرة المعارفهاي تاريخ اديان قرار ميگيرد که گستره ايمان و اديان را در نمايي جهاني اما با کليد واژهها و توضيحاتي نه چندان طولاني به همراه تعداد بسيار زيادي از تصاوير و نمادهاي ديني به تصوير ميکشد. دقت در گستره جغرافيايي بروز و ظهور و انتشار اديان، شناخت موسسين اديان سرچشمه و زنده جهان، شناخت خط سير زماني تکامل دين و ايمان از 4000 سال قبل از ميلاد تا سال 2000 ميلادي به صورت مصور و مفصل و آشنايي با اديان زنده جهان همه و همه در نهايت اين کتاب مرجع را از آن باز نميدارد که در آخرين فصل خود به اديان جديد و بديلي، پس از اين همه اديان کلاسيک و سرچشمه نپردازد. در اين ميان 19 مکتب نوظهور ديني به صورت مجزا به همراه شناخت نمادها، رهبران مدعي، معناي واژگاني هر کدام از اين مکاتب، زمان ظهور اين جريانها و مکان پرورش آنها، خدايان و متون ديني، شاخههاي فرقه اي، آموزههاي رستگارانه، شاخصههاي تطبيقي دين پژوهي و حتي مکان خاص عبادي آنها مورد مداقه قرار گرفتهاند و به تحليل محتوايي هر کدام از اين مکاتب نوظهور در گستره معنويتهاي مدرن پرداخته شده است. در ميان اين مکاتب و پديد، جنبشي سائودامي، جنبش راهي به سوي معجزات (Acourse in miracles)، آکادمي اقتدار خود (Self – empowerment academy)، جنبش قباله، جنبش
راستا فاريانها(Rastafarians) فرقه معبد خورشيد (Order of the solar temple)، شيطان پرستي، جنبش معنويت گرايي، جنبش علم شناسي و غيره به چشم ميخورند. توضيحات مطروحه آنچنان است که نشان ميدهد اين اديان بديل به هيچ وجه نميتوانند در برابر اديان کلاسيک خود را قرار دهند بلکه تنها کوششهايي هستند در بيابانهايي بي آب و علف براي رفع عطش انسان سرگشتهاي که براي حيرانيش هنوز نتوانسته راه صحيح را بيابد. اين کتاب مرجع در اين بخش کوشيده در عين گستراندن بحث نهضتهاي نوپديد ديني کم مايگي آنها را در بياناتي کوتاه اما هدفمند مشخص سازد تا فاصله انحراف هر کدام از اين جريانها با اديان زنده جهاني مشخص شود و از اين رهگذر زمينهاي براي نقد آنها فراهم آيد....
اگر از اين منابع فوق در نمايي گذرا بگذريم و امکان نقادي علمي- ديني خود را از خلال اين منابع بررسي نماييم مهمترين منبع براي شناخت، تحليل و نقد جنبشهاي نوپديد ديني، دايرة المعارف مستقلي است که از ابتدا تا انتها به صورت تخصصي به معرفي و تا حدي نقد اين جنبشها عطف توجه داشته است و از دريچه آن ميتوان تمامي جنبشها و مکاتب نو پديد و بدعت نهاد دوران معاصر را بازشناسي کرد.
دايرة المعارف نهضتهاي ديني جديد(Encyclopedia of new religious morements)، پوشش جهاني کم نظيري را از اين پديده در سطح جهان بدست ميدهد، چرا که بيش از 300 مدخل مجزا از تمام جنبشهاي دنيا در اين اثر فراهم آمده است. اين دايره المعارف، نهضتهايي که از اديان اصلي و کلاسيک نشأت گرفتهاند را نيز به عنوان نهضتهاي نو سنتي، مورد بازشناسي قرار داده است. موضوعات کليدي، متفکران و ديدگاههاي گوناگون آنها پيرامون اين نهضتها، نهضت عصر جديد، الحاد جديد، جنبشهاي ضد فرقه اي، جنسيت و نهضتهاي جديد ديني، ديدگاه کساني چون يونگ، سوئد نبرگ (swedenborg) و گورجيف، البنپا، قطب و غيره که موجب نهضتهاي ديني جديد شدند، تئوسوفي، بهائيت، کليساي شيطان، کليساي قلب مقدس، دالايي لاما، دين طبيعي، اشو (بهگوان شره راجينش) ريکي، تنترا، سکوت، علم شناسي، يوگا، ويپاسانا، سايبابا، اتحاديه الحاد، معنويت عشق، کليساي رائيليان، ايکي گامي، قباله، گايا و بسياري ديگر از موضوعات و مکاتب و شخصيتها، مداخل اين دايرة المعارف را تشکيل ميدهند.
نقد و ارزيابي مبتکرانه(NRMS) در گونه گوني غير معمول و حيرت انگيزي که وجود دارد، آن هم با توجه به پراکندگي جغرافيايي وسيع آن در سطح جهان کاري است که «پيتر. بي. کلارک (Peter B.clark)» پروفسور بازنشسته تاريخ و جامعه شناسي دين درکينز کالج دانشگاه لندن و عضو اساتيد گروه الهيات دانشگاه آکسفورد آن را به انجام رسانده است. آخرين کتاب وي «نهضتهاي ديني جديد در چشم انداز جهاني» است که در سال 2006 همزمان با انتشار اين دايرة المعارف از سوي انتشارات راتلج، به زيور طبع آراسته شده است. يکصد و بيست استاد دين پژوه، جامعه شناس، روان شناسي و تاريخ دان از بسياري از دانشگاههاي جهان، نظير مدرسه اقتصاد لندن، دانشگاه کمبريج، دانشگاه لامپتر، دانشگاه اوپن، دانشگاه منچستر، دانشگاه سونياي توکيو، کالج فوگانگ، دانشگاه آکسفورد، دانشگاه ليدن، دانشگاه فدرال ريودوژانيرو، دانشگاههاروارد و غيره در نوشتن مداخل مشارکت مستقيم داشتهاند. علاوه بر اين، کساني چون الين بارکر (EleenBaker)، کاترين کورنيل، برايان ويلسون، پائول هلز و ديگران در يک گروه هشت نفره که خود متخصص جنبشهاي نوپديد ديني هستند، کلارک را با ويراستاري مشورتي خود ياري کردهاند. شايد بتوان گفت پس از نوع روش شناسي متفاوت و مداخل کاملاً بديع اين دايرة المعارف، آنچه اين کتاب مرجع را از نمونههاي مشابه اما نادرش جدا ميکند، منابع مطالعاتي زيادي است که در انتهاي هر مدخل تحت عنوان «منابع بيشتر براي مطالعه» به دانشجويان و پژوهشگران در زمينههاي مطالعات ديني و جامعه شناسي که مرتبط با اين جنبشها است، ميتواند ياري رساند.
کلارک ميگويد آن چه آشکارا موجب توجه گسترده به نهضتهاي ديني جديد ميشود، آن است که اين جنبشها جريانهاي ابداعي و نوظهوري هستند که ميتوانند تا حدي ناشي از خصيصه جهاني و فزاينده دنياي معاصر تلقي شوند. اين ابداع گواه عدم تثبيت بافت فرهنگي و جريان گسترده اعتقادات و شعائر ديني هستند.
وي معتقد است، فرايند جهاني شدن موقعيتي را براي تغيير مسير اديان از واقعيات اختصاصي فرهنگي و جغرافيايي نسبت به خود و ارتباط با يک منطقه فرهنگي جغرافيايي خاص نظير خاورميانه، آسيا، غرب يا آفريقا به بودن واقعي در همه جاي جهان فراهم آورده است و به طور فزايندهاي از دهه 1960، بوديزم، اسلام و هندوئيزم، کم کم به صورتي غير بومي نسبت به فرهنگ ديني جامعه غربي خود را نشان دادهاند، در حالي که اعتقادات و شعائر همبسته با اين اديان، نظير باور به تناسخ، مفهوم خداي غير متشخص، تمرينهاي يوگا و ويپاسانا يا روشن بيني و مراقبه اقليت نسبتاً بزرگي از جمعيت اروپاي غربي را در کنار کساني که هويت مسيحي خود را حفظ کردهاند، قرار داده است. کلارک اذعان ميکند گرچهاندازه گيري اين امر آسان نيست، اما در غرب تغييرات معنوي در قالب انواع باطني معنويت و در آسيا در اجتماع معطوف به معنويت، خود را نمايان ساخته است. کلارک معتقد است تلاقي تناسبات به سابقه تاريخي نظامهاي ديني و معنويتهاي گونه گون به اضافه فرايندهاي ديگري نظير مدرنيزاسيون شهرنشيني، توسعه يافتگيهاي جديد علمي و تکنولوژيکي و تغييرات قانوني، چون لغو قانون اخراج آسياييها در سال از سوي 1965 از سوي ايالات متحده، موجب ظهور و گسترش بيشتر پديدهNRMS در سطح جهان شده است. بنابراين ميتوان نتيجه گرفت در حاليکه تعداد زيادي از جنبشهاي نو پديد ديني در فرايند تبديل شدن به اديان جهاني هستند، ويژگيهاي متفاوتي را در بخشهايي از جهان در نتيجه بومي کردن به ظهور رساندهاند. براي مثال توسعه اديان جديد ژاپني، در شکلي تحول يافته در برزيل آنچنان است که بسياري از اوصاف مميزه کاتوليکي که شامل چهارچوبهايي نظيرعضويت در کليسا، شرکت در جشنها و مشابهت شعائري و آييني با مؤمنان کاتوليکي ميشود را به همراه خود دارد. البته حتي در چنين دايره المعارفي، اين امر امکان پذير نيست که همگوني و تفاوت NRMS را که در حال حاضر در جريان هستند به تمامه نشان داده شود. اگر چه آن چه در اين مجموعه وجود دارد، نمونههاي متفاوتي از NRMS است که در بخشهاي مختلف جهان به منظور نشان دادن جهاني بودن حقيقي اين پديده فراهم آمده است، اما اين درنگ وسوسه انگيز وجود دارد که توجيه سطحي و عمومي خاصي براي اين پديده گسترده، به مثابه مقاومتي در برابر تغييرات اجتماعي سريع در نظر گرفته شود. اين دايرة المعارف اطلاعات ارزشمندي را از جنبشهاي شاخص و معروف از تمام قارهها که اغلب از ايالات متحده آغاز ميشود، جمع آوري کرده تا به خواننده ايده مشخص و دقيقي را از اين جنبشها بدست دهد و با بياني سليس، غرب تا شرق را در برگيرد. در واقعيت امر، اين نهضتها بيش از آن که در مسيري راست و مستقيم قرار داشته باشند، به هزارتوي پيچ در پيچي ميمانند که در سطح جهان گسترده شدهاند. البته اين نيز ساده انگارانه خواهد بود، اگر همه نهضتها را در مجموع جهاني بدانيم.
مع الوصف و در نهايت به خاطر داشته باشيم که فضاي ديني معاصر بيش از آنکه بر فرد به عنوان منبعي فراطبيعي تاکيد کند بر حصول زمينهاي که در آن هدايت باطني صورت گيرد، تاکيد ميورزد و اينجاست که دفاع عارفانه از دين ميتواند در برابر نقاديهاي تيز اين جنبشها، افقي را به تصوير کشد که بشر گسسته از غيب را با سامان آشتي دهد و کارکردهاي اجتماعي دين اصيل را در برابر ديدگان متحير انسان ايران به اثبات برساند.
حجه الاسلام والمسلمين دکتر محمد جواد ادبي
پژوهشگر مکاتب نو پديد ديني در انگلستان
منبع مقاله :
جمعي از نويسندگان؛(1388)، کژراهه (گزارشهايي از فرقههاي نوپديد و عرفانهاي دروغين)، تهران: موسسه جام جم، چاپ اول.