نظریه جهانی شدن را چگونه بخوانیم (قسمت اول)

برای درک خاص گرایی نیاز به عام گرایی است ؛ در حالی که در وجهی تجربی تر، چنان که نمونه ژاپن طی چند قرن نشان می دهد، در برخی موارد خاص گرایی می تواند راهی به سوی نوعی عام گرایی باشد.
چهارشنبه، 28 آذر 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نظریه جهانی شدن را چگونه بخوانیم (قسمت اول)
تجزیه وتحلیل نظریۀ جهانی و تمدن
 
چکیده:
برای درک خاص گرایی نیاز به عام گرایی است ؛ در حالی که در وجهی تجربی تر، چنان که نمونه ژاپن طی چند قرن نشان می دهد، در برخی موارد خاص گرایی می تواند راهی به سوی نوعی عام گرایی باشد.
در مورد نخست طرح راهبردی من عبارت خواهد بود از اصلاح آنچه که آن را تفسیر نارسای نظریه جهانی شدن از جانب کاوالیس میدانم ..
 
تعداد کلمات: 1378 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
 
نظریه جهانی شدن را چگونه بخوانیم (قسمت اول)
نویسنده : رونالد رابرتسون
برگردان : کمال پولادی
 
در مورد کارهای من بر روی جهانی شدن، نقدها و ارزیابی های چندی منتشر شده است. احتمالا نخستین اینها کار ویتائوتاس کاوالیس در مقاله ای با عنوان «تاریخ آگاهی و تحلیل تمدنی» است  (1987 ,Kavolis) که در ضمن از من دعوت شده است که به آن پاسخ دهم. نقد کاوالیس بر روی کاری بود که بعدا تکامل یافت و اصلاح شد. با این حال مقاله کاوالیس به مسائل مهمی اشاره می کرد و دعوت از من برای پاسخگویی به آن به من فرصتی داد تا برخی از اندیشه های نخستینم در باره جهانی شدن را بیش از پیش روشن کنم. به ویژه این فرصت به من امکان داد به مسائلی بپردازم که آن را برخی سوء برداشتهای کاوالیس از چیزی می دانم که خود کاوالیس آن را «تئوری جهانی شدن» خوانده است بنابراین در این فصل من به مطالب کاوالیس در باره تئوری جهانی شدن که به من منسوب شده است، پاسخ میدهم و چشم انداز این بحث را مقایسه مهم و روشنگر کاوالیس در زمینه تاریخ آگاهی» و دیدگاه تمدنی - تحلیلی انتخاب میکنم. در مورد نخست طرح راهبردی من عبارت خواهد بود از اصلاح آنچه که آن را تفسیر نارسای نظریه جهانی شدن از جانب کاوالیس میدانم و به همین صورت توضیح چگونگی اصلاح این نظریه و معنای آن. در مورد ارتباط بین نظریه جهانی شدن و مقایسه کاوالیس در مورد تاریخ آگاهی و دیدگاههای تمدنی - تحلیلی دلمشغولی من و تأکید بر نزدیک بودن نظریه جهانی شدن با تحلیل تمدنی خواهد بود. در واقع دعوی من این خواهد بود که نظریه جهانی شدن کاری در حیطه تحلیل تمدنی است. متأسفانه من نمی توانم در این جا به تقابل بین نظریه جهانی شدن و آنچه که کاوالیس تاریخ از منظر خودآگاهی خوانده است بپردازم.
 آیا داشتن یک تئوری عام که بر جهان به عنوان یک کل دلالت داشته باشد، به خودی خود معنایش به کم بها دادن به تمایزهای تمدنی (یا تمایزهای ملی است؟ من معتقدم که وسوسه دادن پاسخ مثبت به این پرسش ناشی از مشتبه کردن اصل تعمیم نظری با یکسانپنداری جزئیات تجربی است. و اما با توجه به بحث حاضر مهم تر آنکه من میخواهم بگویم که تئوری جهانی شدن از جهتی مبتنی بر التزام پیش تئوریک به ناهمگنی جهان است و این که در هر حال خود این تئوری به واسطه تحقیقات تجربی به تأیید تنوع تمدنی و ملی منتهی می شود. التزام پیش تئوریک نظریه جهانی شدن متضمن این نظر است که یک جهان کاملا همگن پویایی و ظرفیت حیاتی چندانی ندارد
نظریه جهانی شدن را چگونه بخوانیم
به نظر میرسد خرده گیری عمده کاوالیس بر نظریه جهانی شدن متوجه این مطلب باشد که گویا نظریۂ مزبور در این مسیر قرار میگیرد که به گونه ای از علوم اجتماعی عام» تعبیر شود. این نظریه در حالی که از دیدگاه کاوالیس این امتیاز را دارد که جهان را فاقد اخلاق نمی بیند و نوعی دلمشغولی در باره ارزشها دارد، اما «بر نوعی اصول مفروضه دورکهایمی دایر بر حرکت محتوم به سمت نوعی حرم ارزشی عام مبتنی است که در آن مفهوم بشریت به عنوان یک کل در هر جا در پژواکی خاص مندرج خواهد شد. ظاهرا نظر کاوالیس به خلاف این نظر در وجه عمده این است که تمدنها از یکدیگر متمایزند و مهم تر اینکه از واقعیت متمایز بودن هر تمدن باید تحلیلگر دفاع کند، یا در واقع بدان ارج نهد: «اگر ما به متمایز بودن تمدنها) توجه وافی نکنیم، از مطالعات تمدنی به نوعی «علم اجتماعی عام در خواهیم غلتید». من معتقدم که این سخن به طور خطرناکی به خلط مبحث نزدیک است، زیرا چگونه میتوان ارزیابی «عام گرایانه» موارد خاص را منکر شد؟ به بیان دیگر، آیا داشتن یک تئوری عام که بر جهان به عنوان یک کل دلالت داشته باشد، به خودی خود معنایش به کم بها دادن به تمایزهای تمدنی (یا تمایزهای ملی است؟ من معتقدم که وسوسه دادن پاسخ مثبت به این پرسش ناشی از مشتبه کردن اصل تعمیم نظری با یکسانپنداری جزئیات تجربی است. و اما با توجه به بحث حاضر مهم تر آنکه من میخواهم بگویم که تئوری جهانی شدن از جهتی مبتنی بر التزام پیش تئوریک به ناهمگنی جهان است و این که در هر حال خود این تئوری به واسطه تحقیقات تجربی به تأیید تنوع تمدنی و ملی منتهی می شود. التزام پیش تئوریک نظریه جهانی شدن متضمن این نظر است که یک جهان کاملا همگن پویایی و ظرفیت حیاتی چندانی ندارد(شاید جز به صورت ناهمگنی فرابشری)، در حالی که خود تئوری جهانی شدن استدلال می کند که فرایند جهانی شدن (تبدیل جهان به مکان واحد) تمدنها و جوامع را ملزم میکند تا به طور فزاینده ای در قبال آنچه که میتوان آن را تکلیف جهانی آنها خواند (از حیث کمک منحصر به فردشان در قلمروی فرهنگی - جغرافیایی و اخلاقی - جغرافیایی) به صراحت موضعگیری کنند. خلاصۂ کلام آنکه جهانی شدن متضمن عام شدن خاص گرایی است، و نه فقط خاص شدن عام گرایی.

   بیشتر بخوانید :  عوامل جهانی شدن و ارتباط آن با فرایند توسعه

  در حالی که فرایند اخیر متضمن مطرح شدن «حقایق» عام است، فرایند پیشین مستلزم ترغیب جهانی هویتهای خاص است. در این خصوص تشخیص این موضوع بسیار مهم است که دلمشغولی معاصر به یکتایی تمدنی و ملی، چنان که در مضمون حرکاتی چون هویت، سنت و بومی گری متجلی شده است، اساسا به ایده هایی متکی است که به گونه ای جهانی منتشر شده است. هویت، سنت و مطالبه بومی گرایی فقط در شرایط طرح چنین مفاهیمی، یعنی در عرصه جهانی دارای معناست. علاوه بر این یکتایی را نمی توان صرفا به عنوان یک چیز ذاتی تلقی کرد. یکتایی، هم اساسا به انتشار اندیشه «عام» مطلوب بودن یکتایی متکی است، که این وجه تجربی آن است، و هم مستلزم بهره گیری از معیارهای معین توسط دانشوران، که این وجه تحلیلی قضیه است. اگر هر یک از این دو یا هر دوی آنها وجهی از «علوم اجتماعی عام» را تشکیل میدهند، چه ایرادی بر آن وارد است؛ ولی من نمیتوانم به طور قطع این را بگویم. دلیلش این است که اولا نمیدانم چرا کوشش کاوالیس در مقایسه تمدنها بر حسب میزان برد نظری - عملی آنها (رویکردی که من آن را به ویژه در کتاب اخیر ساهلین جالب می یابم)، نباید چیزی در حد یک مطالعه در «علوم اجتماعی عام» به شمار آورد؟ ثانیا گویا کاوالیس عقیده دارد که نظریه جهانی شدن به طور خطرناکی به سمت «عام گرایی نشانه شناسانه» میل کرده است (گو اینکه سخنش در این مورد به خوبی روشن نیست. البته نظریه جهانی شدن با برخی نظریات پست مدرنیستی مبنی بر تلاقی «همه چیز با همه چیز» اشتراکاتی دارد. خلاصه آنکه جهانی شدن، به عنوان قالب درهم فشرده شدن جهان معاصر و پایه یک دانش تأویلی جدید در نگریستن به تاریخ جهان، مستلزم نسبی کردن همه صورت بندی های اجتماعی - فرهنگی است. این مسئله بسیاری از همکاران تابع مد روز ما را به استقبال از تعبد نیچهای وسوسه میکند. به ویژه هنگامی که در زمینه تجربی «ارزشگذاری ارزشها دقیقا باید مسیری را طی کند که کاوالیس می پسندد: ثبت واقعیت برجسته شدن فزاینده تمایزات جامعه ای (ملی) و تمدنی. اما در وضعیت کنونی نمی توان بدون «عام گرا بودن» به معنایی خاص این کار را انجام داد.

برای درک خاص گرایی نیاز به عام گرایی است ؛ در حالی که در وجهی تجربی تر، چنان که نمونه ژاپن طی چند قرن نشان می دهد، در برخی موارد خاص گرایی می تواند راهی به سوی نوعی عام گرایی باشد.
ممکن است قضیه این باشد که در مورد دو مقاله ای که کاوالیس ذکر می کند(1985 ,Robertson and Lechner ; Robertson and Chirico) خواننده بتواند مدعی شود که تئوری «جهانی شدن» به سر زندگی مستمر پنج تمدن زنده دنیا (آسیای شرقی، تمدن بودایی آسیای جنوب شرقی، هندی، اسلامی و غربی) کم بها داده است، هر چند من فکر میکنم حتا این قضاوت نیز تا حد زیادی غیر منصفانه باشد. در هر حال کاوالیس اذعان می کند که کسی نمیداند» این کم بها دادن «چقدر ضرورت دارد» - که من باید به او اطمینان دهم که به لحاظ نظری هیچ ضرورتی ندارد. من در مواردی چند تأکید کرده ام که در دنیایی که به طور فزاینده جهانی می شود، و از خصوصیات آن نزول تاریخی و استثنایی پیوندهای تمدنی، ملی و اینگونه پیوندها و آگاهی گسترده به این امر است، در عین حال جهشی در خودآگاهی تمدنی، ملی و قومی دیده می شود. علاوه بر این، تأکید من در این خصوص صرفا از باب لفاظی نبود. درست بر خلاف این تصور، مسئله تأکید بر ناهمگنی و گوناگونی در شرایط جهانی شدن فزاینده جزء لاینفکی از تئوری جهانی شدن است. با این حال تئوری جهانی شدن در برابر تلاش برخی «تمدن گرایان» که میخواهند به هر بهایی در وجه تحلیلی به طرح مسئله خلوص» یا در واقع «وجه ذاتی» سنت های تمدنی بپردازند، به شدت مقاومت میکند. نمی توان از ارائه یک تئوری در باره جهان به مثابه یک کل (دست کم به صورت طرح گونه) سر باز زد از ترس اینکه مبادا بالا بردن سطح تعمیم در حد جهان بشریت را تا سرحد یک کل همگن و بالقوه هماهنگ بالا ببرد.

ادامه دارد..
 
منبع:
جهانی شدن (تئوری اجتماعی وفرهنگ جهانی) ، رونالد رابرتسون ، ترجمه کمال پولادی، نشر ثالث چاپ چهارم (1393)

   بیشتر بخوانید :
   جهانی شدن و گفتمان‌ها‌ی هویت ملی
   جستاری نظری پیرامون جهانی شدن
   جهانی شدن از منظر تهدیدها و فرصت ها
   اقتصادهای پندارینِ جهانی شدن

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.