با دروغ، چه اتفاقی میافتد؟
از کودکی بهمان یاد دادهاند که دروغ کاری است غیراخلاقی و یک گناه بزرگ. اگر کسی هم وقت دروغگویی ابرو بالا نمیانداخت و لبش را گاز نمیگرفت که عجب کار بدی، باز هم چیزی در وجدان ما عذاب میکشید که چرا آن چه که راست بود نگفتیم. به هر حال گاهی انسان خواسته آن چیزی را که میداند درست است را پنهان کرده و شکل دیگری از واقعیت را به زبان آورد. این همان دروغی است که دانشمندان را به فکر واداشته تا بفهمند زمان دروغگویی چه اتفاقهایی درون بدن میافتد. اول از همه این دانشمندان و محققهای گرامی به دنبال اجزای کوچک دروغ گشتهاند. ای وای! مگر دروغ هم جزء و کل دارد؟ بله! از روی برخی نشانههای بدن میتوان دروغ را تشخیص داد یا دانست کدام بخش از مغز بیشتر درگیر این ماجرای تخیل و پنهان کردن درستی میشود. نتیجه ی بسیاری از تحقیقها و مطالعهها را جمع کردهایم تا بدانید دروغ همیشه پنهان نمیماند...
1. شگفتی و پنهان کردن حقیقت
گاهی فرد دروغگو خودش هم دچار شگفت زدگی میشود از دروغی که دارد می گوید. شگفتی بیشتر وقتی ایجاد میشود که فرد حقیقتی را پنهان کند. این احساس شگفتی، در منطقه ی جلوی سر نمایان میشود. یعنی اگر فعالیت سلولهای مغزی را بتوانیم با یک دوربین خاص نگاه کنیم، میبینیم منطقه ی جلوی سر فعالیتش در حال افزایش است.
2. اضطراب وقت دروغگویی
هرچقدر هم که دروغگو حرفهای باشد، باز هم اضطرابش پنهان نشدنی است. منطقهای از کنار سَر به نام «لیمبیک» مسئول نشان دادن اضطرابِ وقت دروغ است.
3. بررسی حرف با حافظه
زمان دروغگویی، فرد مدام در حال بررسی آن چیزی است که میگوید. آیا حوادث و حرفها متضاد با آن چه که شنونده میداند نیست؟ آیا امکان لو رفتن با توجه به خاطره ی گذشته نیست؟ آیا اصلا میداند قصه را کجا و چطور با توجه به اتفاقهای گذشته تعریف کند؟ همین درگیری حافظه هنگام دروغ در منطقه پس سَر شروع به نمایان شدن میکند.
چند نکته از لو رفتن دروغها
1. 25% از مغز دروغگوهای حرفهای را ماده ی سفیدی تشکیل داده است. این ماده و این افزایش درصد باعث ارتباط بهتر بین آن چه نیست و آن چه تصور میشود، میباشد.
2. دستگاه پلی گراف، مجموعهای از علائم بدن را ثبت میکند تا بتوان دروغ را در یک فرد تشخیص داد. تعرق دست، گرمای صورت، فعالیت مغزی، ضربان قلب و... همه کمک میکنند تا دروغ آشکار شود. گاهی قاضیها، مدیرها و کسانی که برای شان مهم است که دروغ نشنوند و راست را از غلط تشخیص دهند از این دستگاه استفاده میکنند.
3. اگر دروغگو بسیار خونسرد و آرام باشد، امکان تشخیص دروغ خیلی خیلی سخت میشود. 50 تا 90 درصد دروغها در بین آنهایی که بسیار خونسرد و آرام هستند، شناسایی نخواهد شد؛ البته حفظ خونسردی زمان دروغ به همین سادگیها هم نیست.
چشمها دروغ نمیگویند
میگویند چشمها دریچه ی دل انسان هستند. غم، شادی، نگرانی، آرامش و حتی دروغ هم درون آنها انعکاس مییابد. با بررسیهای مختلف موقع دروغگویی افراد مجموعهای از حرکات چشم شناسایی شدهاند که خیلی زود دروغگو را رسوا میکند.
1. وقتی چشمها بالا و سمت چپ هستند: فرد در حال ساخت یک تصویر خیالی است. مثلا یک گاو صورتی در ذهنش میسازد.
2. وقتی چشمها به سمت چپ مایل هستند: فرد در حال ساخت یک صدای خیالی است. مثلا یک صدای نازک که در دنیایش اتفاق نیفتاده را تصور میکند.
3. وقتی چشمها به سمت پایین و چپ هستند: فرد در حال ساخت یک احساس یا مزه ی خیالی است. مثلا طعم یک بطری آتش خاموش کن چطوری است؟
4. وقتی چشمها بالا و راست میروند: فرد در حال یادآوری یک تصویر است. مثلا درِ اولین خانهای که در آن زندگی میکند چه رنگی است؟
5. وقتی چشمها مایل به راست هستند: فرد در حال یادآوری یک صدا است. مثلا صدای مادر وقتی که صبح بخیر میگوید، چگونه است؟
6. وقتی چشمها به سمت پایین و راست هستند: فرد در حال یک گفتگوی درونی است. تا به حال با خودتان صحبت کردهاید؟ این همان طوری است!
با تمام تحقیقها و بررسیهایی که شده است، باز این حالتهای چشم بین همه ثابت نیست. میتوانید با یک آزمون ببینید آیا فردی که میخواهید دروغش را مشخص کنید، از این حالتها موقع تصور و یادآوری استفاده میکند یا نه. به همین سادگی...
چه کسی دروغ میگوید؟
65% افراد معتقدند آدمها در دهه ی گذشته راستگویی کمتری پیدا کردهاند.
15% از افراد اقرار به دروغگوییشان در محل کار میکنند.
59% از افراد دروغگو درباره ی دروغ شان احساس عذاب وجدان ندارند.
پاها وقتی دروغ میگوییم سریع واکنش نشان میدهند. افت ناگهانی دما، یکی از نشانهها دروغگویی است.
اضطراب دروغگویی روی عضلههای شانه تاثیرگذار است. درد و پرش ناگهانی اما کوچک شانهها هم از نشانههای برخی دروغهاست.
بعضیها هم وقت دروغگویی به صورت و گردن شان دست میکشند.
با نگرانی دروغ، نیاز بدن به اکسیژن زیاد میشود. برای همین وقت دروغ گاهی نفس عمیق کشیده میشود.
حالت دستها نشانهای از اعتماد به نفس یا اضطراب است. دستهای بسته به هم، طوری که انگشتها در هم قلاب شوند نشانهی اعتماد به نفس، دستهای نزدیک به هم، طوری که فقط نوک انگشتها با هم تماس داشته باشند نشانهی کمبود اعتماد به نفس است.
نویسنده: سیده افروز ارزهگر
تصویرساز: معصومه کشایی