درمان کودکان مبتلا به مشکل شنیداری

کودکانی با نقایص حافظه شنیداری، پس از مدرسه به زمان آرامش، بازی و شرکت کردن در فعالیت هایی نیاز دارند که به ناکامی منجر نمی شود و سخت نیست. ورزش کردن، مشارکت در سایر فعالیتهای غیردرسی، باعث افزایش عزت...
شنبه، 9 شهريور 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
درمان کودکان مبتلا به مشکل شنیداری

روش درمانی برای کودکان مبتلا به مشکل حافظه شنیداری

ممکن است نیاز باشد تا معلم کلاس با یک متخصص برای ارائه اطلاعات، دستورالعملها و داستانهای جدید به روشی متفاوت همکاری کند. در نتیجه، کودک شما از پا در نمی آید. این تغییرات باید شامل IEP کودک شما باشد .
 
راه‌های بسیاری وجود دارد که از طریق آن یک درمانگر یا معلم می تواند به بچه کمک کند تا قابلیت خود را برای گوش کردن و به خاطر آوردن آنچه می شنود، بهبود بخشد. اغلب، تمرکز روی آموزش کودک برای به کار بردن تصویرسازی یا زیر لب گویی است که به حافظه کمک می کند. ممکن است متخصص به کودک آموزش دهد چطور از یک بحث کلاسی یادداشت برداری کند تا نکات مهم را به خاطر آورد. به علاوه، تأکید دیگر ممکن است روی آموزش رفتارهای شنیداری خوب باشد؛ مانند حفظ تماس چشمی با معلم، بی حرکت نگه داشتن بدن و تقاضا برای توضیح مجدد و آشکارسازی نقاط ابهام. در این زمان، به کمبود مطالعه در مورد روش قدیمی تکرار و اهمیت آن در به خاطر آوردن لغات، اعداد، جمله ها و یا دستورالعمل های طولانی تر، بر می خوریم. تجربه من نشان می دهد این روش بدون اینکه به بچه آموزش دهیم چگونه آن را بهتر انجام دهد، سود کمی خواهد داشت.
 

والدین چگونه می توانند، به یک کودک مبتلا به مشکل حافظه شنیداری کمک کنند؟

اگر مشخص شد کودک شما چنین مشکلی دارد، باید در مورد روش صحبت کردن با او، دقت کنید. سعی کنید کارهای زیر را انجام دهید :
 
• قبل از ادامه صحبت، توجه کودک و تماس چشمی او را جلب کنید (کودک به من نگاه کن، می خواهم یه چیزی به تو بگم). مطمئن شوید هنگام مکالمه، محیط آرام و ساکت است (تلویزیون، رادیو، ماشین لباسشویی و... را خاموش کنید).
 
• مطمئن شوید در هنگام شنیدن، از لمس کردن یا بازی کردن با اشیا بپرهیزد (با مداد روی میز نزند و...). از لغات کوتاه استفاده کنید، در هنگام صحبت کردن از دستورالعملها و یا جمله های پیچیده اجتناب کنید.
 
• آهسته صحبت و بین صحبت مکث کنید. در یک زمان یک دستورالعمل بدهید، صبر کنید تا کامل شود و سپس بعدی را بگویید.
 
• اگر کودک شما می تواند بخواند، دستورالعملها را بنویسید و برای کمک بیشتر، آنها را شماره گذاری نمایید. (مثلا: ۱- درست کردن تختخواب ۲- جمع کردن اسباب بازیها ٣- مسواک زدن).
 
کودکانی با نقایص حافظه شنیداری، پس از مدرسه به زمان آرامش، بازی و شرکت کردن در فعالیت هایی نیاز دارند که به ناکامی منجر نمی شود و سخت نیست. ورزش کردن، مشارکت در سایر فعالیتهای غیردرسی، باعث افزایش عزت نفس کودک می شود. اما این مشکل وجود دارد که: چگونه می توانید بدون در نظر گرفتن زمان قابل توجه برای چیزهایی که در اوایل کلاس از دست رفته و بدون صرف وقت زیاد پس از مدرسه، همراه با کلاس، کمک خود را به کودک ادامه دهید؟ بیشتر مدارس برای بچه ها برای کار در خانه بر اساس سطح آنها، برنامه ای را متناسب با تقریب زمانی آنها ارائه می دهند. سعی کنید این برنامه را حفظ کنید. اگر کودک شما به زمان بیشتری نیاز داشت، با معلم آموزش ویژه یا آسیب شناس گفتار و زبان در مورد این مشکل صحبت کنید.
 

مطالعه موردی: سارا Sarah

سارا در نوامبر اولین سال مدرسه اش توجه مرا جلب کرد. او در یادگیری خواندن و هجی کردن مشکلاتی داشت. به همین دلیل، معلم کلاسش برای کمک او را به تیم ما معرفی کرد. سارا در دنبال کردن دستورالعملهایی مانند درست نگه داشتن مداد هنگام نوشتن مشکل داشت، به همین دلیل نوشته هایش سطحی و با بی دقتی انجام می شد. از آنجا که سارا یکی از کم سن ترین بچه های کلاس بود و تجربه پیش دبستانی نداشت، گروه ما تصمیم گرفت از یک روش قدیمی استفاده کند. او هر هفته سه بار، کمک خواندن ترمیمی (جبرانی) دریافت می کرد. یک سری روشها نیز به معلم کلاس گفته شده بود تا در یادگیری حروف و صداها به سارا کمک کند. برای مثال، به او گل رس داده می شد تا آن را در دستش له کند برای اینکه انگشتان او قدرت لازم برای نگهداشتن مداد را پیدا کنند، و از مداد بزرگتر با یک پاک کن خاص استفاده می کرد. معلم کلاس سعی می کرد تا دستورالعملها را به روش آسان تری بیان کند و هرجا لازم بود، آنها را توضیح می داد. پیشرفت سارا هرچند هفته برای چند ماه ثبت می شد.
 
مادر سارا روی این نکته تمرکز کرده بود. همسر او نیز همانند یک کودک مبتلا به ناتوانایی یادگیری بود و به خاطر می آورد که در سالهای اولیه مشکلاتی داشته است، شبیه مشکلاتی که سارا تازه داشت آنها را تجربه می کرد. والدین او از اینکه سارا خسته و درمانده می شد و یا نسبت به خودش حس بدی داشت، عصبی و ناراحت بودند. آنها هر روز در خانه با سارا کار می کردند تا به او در یادگیری حروف و هجی کردن کمک کنند. در ژانویه، مهارتهای خواندن و هجی کردن سارا بهتر شد. او به اوج نرسیده بود، اما یک پیشرفت کند و ثابت و دائمی داشت. هنوز هم به نظر می رسید بعضی وقتها دستورالعمل ها را فراموش می کند، اما او نزدیک یک پسر با حوصله مینشست که به سارا کمک می کرد. بنابراین، می توانست همراه با کلاس پیش برود. معلم کلاس نیز سعی می کرد اغلب او را چک کند تا مطمئن شود سارا فهمیده چه کاری باید انجام دهد.سارا  حالا خوشحال است، اگر چه به عنوان شاگرد کلاس چهارم با مشکلاتی روبروست. همانند همه افراد مبتلا به ناتواناییهای یادگیری، سارا هرگز معالجه نمی شود. هرچند او با استفاده از روشهای خاصی که برای نیازهای ویژه اش طراحی شده بود، می توانست در یادگیری موفق شود.در پایان سال، در مورد اینکه سارا در کلاس اول بماند بحث کردیم، اما به نظر میرسید عزت نفس سارا از ماندن در کلاس اول، بیشتر صدمه میدید تا درگیر شدن در کلاس دوم. علاوه بر این، دوستانی داشت که به او کمک می کردند. به همین دلیل، تصمیم بر این شد که سارا به کلاس دوم برود.
 
در کلاس دوم او ساکت و آرام بود و بندرت برای پاسخ به سؤالها داوطلب میشد. مهارتهای خواندن و هجی کردن او اندک بود. اغلب این گونه به نظر می رسید که توجه می کند، اما بعضی وقتها که معلم او را صدا می زد، قادر به پاسخ دادن به سؤال نبود. در حقیقت، معلم فهمیده بود سارا قادر نیست سؤال را به خاطر آورد. هنگامی که سؤال دوباره تکرار می شد، سارا اکثرا پاسخ درست می داد. اگرچه او یک دانش آموز عالی نبود، تا آوریل توانست کلاس دوم را تحمل کند. کم کم او به پدر و مادرش گفت در مدرسه ساعات سختی را می گذراند. او از مدرسه لذت نمی برد. در کلاس نیز به نظر می رسید بیشتر و بیشتر ناهماهنگ می شود. او اغلب عادت کرده بود چیزها دوباره برایش توضیح داده شوند و به کارهای بچه ها نگاه کند. اما در کلاس دوم همکلاسی هایش بیشتر از سارا می توانستند بخوانند و هجی کنند.
 
معلم کلاس دوم سارا، دوباره او را به گروه ما معرفی کرد. این بار یک ارزیابی آموزشی کامل انجام شد تا ریشه مشکلات سارا پیدا شود. روان شناس دریافته بود که سارا نسبت به سن خودش در حد متوسط است، اما او نفهمیده بود سارا خیلی از اوقات، برای یادگیری چندین دفعه به تکرار مجدد نیاز دارد، قبل از اینکه بتواند به سؤالها پاسخ دهد. سارا نمی توانست یک گروه از اعداد را ( ۵ ، ۳۸، ۹) تکرار کند که این می توانست نشانه مشکل حافظه شنیداری باشد. او همچنین در مورد تمرینهای تصویری و یا آنهایی که در مورد وصل کردن شکلها بود، مشکل بیشتری داشت، درحالی که در بقیه آزمونها نمره سارا بالاتر از سطح خودش بود. این نوع تضاد (نمره های بالا در بعضی زمینه ها و نمره های بسیار پایین در سایر حیطه ها) همراه با عملکرد سارا در کلاس و هوش بهر طبیعی او، نشان دهنده نقص ناتوانی یادگیری بود. معلم ناتواناییهای یادگیری فهمیده بود سارا در مورد بسیاری از چیزها دانش وسیعی دارد، اگر چه در مورد دستورالعملهای شفاهی و صدای کلمات به وضوح مشکل داشت. هنگامی که او یک کلمه را میدید، آن را نمی شناخت و تنها حدس می زد کلمه چه است؛ آن هم با توجه به حروف اول آن. ارزیابی زبانی گفتاری نیز جالب بود. سارا لغات بسیاری بلد بود و به راحتی نام تصاویر مبهم را می گفت. گفتار او واضح و مناسب بود. داستانهایش پر از جزئیات بودند، اما نظم ضعیفی داشتند، اگر چه بزرگترین مشکل او حافظه شنیداری بود. زمانی که از او خواسته می شد این جمله را تکرار کند: «جان به برادرش یک سبد قهوه ای داد» او پاسخ میداد: سبد جان قهوه ای است. هنگامی که از او خواسته می شد این جمله را تکرار کند: «هر دختری یک کلاه آبی زیبا و دستکش های سفید پوشیده بود» او می گفت: «دختران کلاه داشتند و...» من فراموش کردم. در تمام جمله های طولانی تر از این، او به سادگی می گفت: فراموش کردم. زمانی که از او خواسته می شد تا دستورالعمل شفاهی را دنبال کند، او با ضعف آن را انجام می داد. نتایج مشابهی در مورد تمرینهای گوش کردن و پاسخگویی به سؤالهای آن به دست آمد.
 
بر اساس نمره های سارا، فعالیتهای کلاسی او و رفتارش در خانه این گونه تشخیص داده شد که او ناتوانی یادگیری دارد و مشکل حافظه شنیداری به عنوان اولین ضعف اوست. از آنجا که در کلاس چند نفر با مشکل گوش کردن بودند، او می توانست از کمک معلم آموزش ویژه و آسیب شناس گفتار و زبان به طور مستقیم کمک دریافت کند. هر هفته، درسهایی برای توسعه گوش کردن در کلاس داده می شد. روش ارائه اطلاعات و دستورالعملها تغییر داده شد. با اضافه کردن این خدمات و ایجاد تغییراتی در کلاس توانستیم به سارا کمک کنیم دوباره از مدرسه لذت ببرد. او حالا خوشحال است، اگر چه به عنوان شاگرد کلاس چهارم با مشکلاتی روبروست. همانند همه افراد مبتلا به ناتواناییهای یادگیری، سارا هرگز معالجه نمی شود. هرچند او با استفاده از روشهای خاصی که برای نیازهای ویژه اش طراحی شده بود، می توانست در یادگیری موفق شود.
 
منبع: مشکلات گفتاری، زبانی و شنیداری کودکان، پاتریسا هاماگوچی، نادر باقری،علی غنایی، چاپ اول، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد 1390


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط