ویژگی ابداعی بودن علم

تناظر علم با نیازهای آدمی، از مداخله و مشارکت عالم در جریان علم ورزی سخن می گوید، زیرا توجه دانشمند به نیازهایش، سبب می شود تا وی با علم، برخوردی گزینشی نماید
چهارشنبه، 1 آبان 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ویژگی ابداعی بودن علم
ویژگی ابداعی بودن علم، بیانگر آن است که علم را عالم می سازد. به سخن دیگر، این دانشمند است که با فعالیت ذهنی و خیال ورزی، تلاش می کند تا از راههای مختلف به واقعیت نزدیک شود و آن را با تورهای مختلف به دام اندازد. همچنین، تناظر علم با نیازهای آدمی، از مداخله و مشارکت عالم در جریان علم ورزی سخن می گوید، زیرا توجه دانشمند به نیازهایش، سبب می شود تا وی با علم، برخوردی گزینشی نماید و تلاش کند تا از طریق علم ورزی، نیازهای خود را در مقام آدمی رفع نماید.
 
در این موضع است که خاستگاه انسان شناختی این دیدگاه به ظهور می رسد و با تاکید بر عامل بودن انسان در فرایند شناخت، بر نقش سازه های برساخته عالمان در مواجهه آنها با واقعیت تاکید می ورزد و آدمی را آئینه منفعل واقعیت نمیداند. این دیدگاه، در مقابل، معتقد است عالمان با صورت بندی سازه هایی در تکوین معرفت دخالت می کنند و نقشی فعال در این عرصه ایفا می نمایند. به سخن دیگر، در یک سو، واقعیتی قرار دارد که دغدغه عالم، شناخت آن است و در سویی دیگر، عالمی قرار دارد که قرار گرفتن آن در زمینه تاریخی- اجتماعی خاص، او را بر آن می دارد تا دنیا را از پشت این قاب متافیزیکی ویژه بنگرد. این پیش فرض‌های متافیزیکی در ساخت سازه ها، به کار می آیند و در نهایت، با همین سازه هاست که واقعیت - بخشی از واقعیت - به چنگ می آید.
 
دیدگاه واقع گرایی در مقام یکی از پایه‌های دیدگاه واقع گرایی سازه گرا۔ در معرفت شناسی، دیدگاهی است که بر لزوم تلائم برداشتهای ذهنی آدمی با واقعیت مستقل از وی برای دستیابی به حقیقت تاکید می ورزد. این تلائم که با نظریه مطابقت بیان می شود، خود دارای گونه های متنوعی است که بر روی پیوستاری قرار می گیرند. افراطی ترین موضع در مطابقت، مطابقت بی واسطه نظر فرد با واقعیت بیرونی است. این موضع که مورد نقدهای جدی قرار گرفته، در مراحل بعد، تعدیل شده و نسخه های تعدیل شده ای از آن به نظر قابل قبول می رسند. از جمله تارسکی با طرح دو نوع زبان - زبان شیء و فرازبان بحث مطابقت را به تطابقی زبانی میان آنها تعبیر می کند (هاجزه، ۲۰۱۰) و سعی می کند تا از ساده انگاری مطابقت شی با زبان دور شود .
 
البته مساله صدق و حقیقت و معیارهای تحقق آنها مساله مناقشه آمیز است که همچنان به عنوان مسألهای مهم در عالم فلسفه حضور دارد و پیکارهای ذهنی در مورد آن هنوز پایان نیافته است. انتخاب واقع گرایی سازه گرا به عنوان مبنای نقد در این نوشتار، که مبتنی بر مبانی نوعی واقع گرایی تعدیل شده است، به معنای یکه تازی این دیدگاه در عرصه فلسفه و شکست همه رقیبان توسط آن نیست بلکه به معنای ترجیح این دیدگاه در میان سایر نظرگاههاست که با توجه به دلایل و شواهد آن صورت گرفته است.همراهی با سازه‌ها به معنای تصادفی بودن ادراکات و قطع نسبت آدمی با واقعیت نیست. در واقع، سازه گرایان و به عبارتی همه مخالفان واقع گرایی، با توسل به اینکه واقعیت جهان آنچنانکه هست برای ما دسترس پذیر نیست، به این قطب روی آورده اند که بر قالبهای ذهنی و زبانی در دانش تاکید ورزند.پایه اساسی دیگر دیدگاه واقع گرای سازه گرا، برگرفته از رویکرد سازه گرایی است که در ادامه و پس از بیان مختصری از نظر این دیدگاه در مورد معرفت مورد بررسی قرار خواهد گرفت. همچنین باید توجه داشت که در واقع گرایی سازه گرا، واقع گرایی و سازه گرایی هر یک به معنایی ویژه مطرحند و این دیدگاه با سنتزی هگلی در این ترکیب قرار گرفته اند. سنتزی که در نهایت به معنایی سازوار از این دو دیدگاه به ظاهر متضاد دست یافته است.
 
دیدگاه واقع گرایی سازه گرا در پی آن است تا اکتشافی بودن و واقع گرایی علم و سازه ای بودن علم یا تناظر آن با نیازهای آدمی را در کنار یکدیگر جمع کند. نحوه جمع این دو جنبه اینگونه است: واقعیت اشیاء از منظر آدمی، پیچ در پیچ و پوشیده است. هنگامی که وی قصد دستیابی به این واقعیت را دارد، تلاش می کند تا با ساختن طرحواره های ذهنی مختلف و تطبیق آنها با واقعیت مذکور، آن را فراچنگ خویش آورد. در این حالت، فراچنگ آوردن واقعیت به معنای نائل شدن به ساخت طرحوارهای است که از نگاه انسان با واقعیت مذکور متناسب باشد. البته باید توجه داشت که سنجش میزان این تناسب نیز به گونه ای مستقل از آدمی امکان پذیر نیست و همواره میزانی از مداخله انسان باقی خواهد ماند. ویژگی اکتشافی و اختراعی علم، در اینجا به شدت درهم تنیده اند و فروکاستن یکی به دیگری، به از دست رفتن جنبه ای از فرایند تکوین و اعتباربخشی معرفت خواهد انجامید. زیرا حتی احراز کشف نیز در قالب سازه های ابداعی و در نظام ساماندهی شده توسط آنها صورت می گیرد. به سخن دیگر، سازهها برای شناخت، واسطه به شمار می روند اما نه آن نوع واسطه نردبانی ویتگنشتاین که می توان پس از رسیدن به پشت بام آن را دور انداخت. سازه ها ممکن است همواره با ما باشند و ما را گریزی از آنها نباشد. برای نمونه هنگامی که کانت از قالبهای ذهنی سخن می گوید و ساختار علیت را قالبی ذهنی میشمارد که شناختهای آدمی همواره در ساختار آن انجام می گیرد، علیت سازهای همزاد آدمی خواهد بود که رخت بربستن از آن و مشاهدة عریان حقیقت بدون آن امکان پذیر نیست. اما در هر حال، باوجود همین سازه، نسبت معینی میان ادراکات آدمی و واقعیت برقرار خواهد شد و این نسبت از حالت دلبخواهی و تصادفی خارج خواهد شد.
 
از سوی دیگر، همراهی با سازه‌ها به معنای تصادفی بودن ادراکات و قطع نسبت آدمی با واقعیت نیست. در واقع، سازه گرایان و به عبارتی همه مخالفان واقع گرایی، با توسل به اینکه واقعیت جهان آنچنانکه هست برای ما دسترس پذیر نیست، به این قطب روی آورده اند که بر قالبهای ذهنی و زبانی در دانش تاکید ورزند.
 
منبع: تبارشناسی و تعلیم و تربیت، نرگس سجادیه، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، تهران، 1394


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط