آرمیدگی و تعادل فکری

بعضی درمانجویان و حتی گاهی مربیانشان نمی‌دانند که آموزش ذهن‌آگاهی به ناراحتی خوشامد می‌گوید و آن را به عنوان ابزاری در حساسیت زدایی به کار می‌گیرد.
چهارشنبه، 14 اسفند 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آرمیدگی و تعادل فکری
قسمتی از ذهن‌آگاهی عبارت است از آموختن مشاهده رویدادهای درونی و بیرونی بدون تلاش برای خاتمه آن‌ها در صورت دردناک بودن یا تلاش برای تداوم آن‌ها در صورتی که خوشایند باشند. فرد به جای اینکه موقعیت را رها یا هیجان را بازداری کند، به تجربه توجه می‌کند، بدون توجه به اینکه آن تجربه چقدر ناراحت کننده باشد. این تمرکز روی تجربه لحظه حال، بر پایه رویکردهای روانشناختی شرقی معطوف به کاهش رنج و همین طور نظریه های غربی فرایندهای تقویت نشده به عنوان روشی برای خاموش کردن اجتناب خودکار از پاسخ‌های ترس استوار است.هایس و همکاران نیز بحث کرده‌اند که اختلال‌های رفتاری حاوی اضطراب ارتباط زیادی با اجتناب تجربی دارند (هایس و دیگران، ۱۹۹۶). همخوان با این دیدگاه و همچنین مفهوم پردازی بروکوک از اختلال اضطراب فراگیر(GAD) رومر و اورسیلو (۲۰۰۲) یک تحلیل مبتنی بر ذهن‌آگاهی از اختلال اضطراب فراگیر ارائه کرده‌اند که پیشنهاد می‌کند مبتلایان به اختلال اضطراب فراگیر برای اجتناب نظام مند از تجربه پریشانی درونی از نگرانی استفاده می‌کنند. متعاقبا شکلی از مواجهه تجربی برای تسهیل خاموشی کفایت خواهد کرد. آموزش ذهن‌آگاهی دقیقا این نوع مواجهه را شامل می‌شود. اصطلاح مواجهه احشایی منتشر می تواند عبارت مناسبی برای این نوع مواجهه باشد. 
 
بنا به تعریف، هر نوعی از مواجهه ایجاد ناراحتی می‌کند. این احتمال نیز وجود دارد، مراجعی که شکلی از ناراحتی گذرا را تجربه نمی‌کند، دیر یا زود متوجه می‌شود که به خوبی تمرین نمی‌کند. بعضی درمانجویان و حتی گاهی مربیانشان نمیدانند که آموزش ذهن‌آگاهی به ناراحتی خوشامد می گوید و آن را به عنوان ابزاری در حساسیت زدایی به کار می گیرد. مهم تر از آن اینکه به مغز خود می آموزیم اطلاعات را طی تجارب استرس‌آور در نواحی قشری پیشانی (گذرگاه‌های عاطفی‌تر) پردازش کند نه اینکه اطلاعات را به طور خودکار در نواحی لیمبیک (گذرگاههای عاطفی) پردازش کند. با حفظ تعادل فکری، هرچه ناراحتی بیشتری پردازش کنیم، مغز بیشتر می‌آموزد اطلاعات استرس‌آور را با ناراحتی کمتر و به طور منطقی پردازش کند. فنونی مانند مراقبه متعالی (TA) آرامش بخش ترند.

این فنون مانند روش های آرمیدگی استاندارد شامل مشاهده محض پدیده های روان تنی به همان صورتی که ظهور و افول می‌کنند و همزمان بازداری پاسخ نیستند؛ به عبارت دیگر فاقد فرایند مواجهه هستند. این فنون واقعیت روانشناختی موجود را در کالبد ظاهری یا تصویرسازی بصری قرار می‌دهند، یعنی داده های حسی جاری شبکه های توجه را وادار می‌کنند تا درونداد حسی جدید را پردازش کنند نه اینکه خاطرات ظاهرشده همزمان و اطلاعات حسی حرکتی مرتبط با آن پردازش شوند. به همین ترتیب آنچه در دیگر فنون اثر جانبی خوانده می‌شود، در آموزش ذهن‌آگاهی کارامد اغلب به عنوان اثر اصلی و جزء جدایی ناپذیر فرایند خاموشی لحاظ می‌شود. با اینکه آرمیدگی ابزار مهم بازداری پاسخ ناسازگارانه است، بیشک هدف رویکرد ذهن‌آگاهی نیست و ذهن‌آگاهی نیز به خودی خود آرامش بخش نیست. در MiCBT آرمیدگی نتیجه توانایی فزاینده برای پذیرش تجربه است. آرمیدگی محصول فرعی تعادل فکری. 
 
روش‌های تمرکز در واقع فنون مراقبه بسیار متفاوتی هستند و درمانگران و منتقدان باید خود را با سازوکارهای بنیادی آن‌ها آشنا کنند، در غیر این صورت ممکن است به دلیل سوء تفاهم بعضی تأثیرات اولیه نامطلوب تفسیر شوند؛ دقیقا به همان صورتی که مشاهده گر دچار بدفهمی ممکن است مزایای مواجهه احشایی در درمان رفتاری را غلط تفسیر کند  نقدهای مفیدتر اهمیت تفاوت‌های روش شناختی، درمانی و هدف‌های بین رویکردهای مراقبه را مدنظر قرار می‌دهند. عدم تمایز بین فنون مراقبه معادل این است که فرض کنیم تمام سیستم‌های درمانی غربی به یک روش، به یک عمق، با اصول یکسان و برای اهداف درمانی یکسان عمل می‌کنند. فقدان تمایز بین آرمیدگی و فنون مراقبه مانعی عمده برای درک سازوکارهای عمل در ذهن‌آگاهی است. برای نمونه تفاوت مهمی در عوامل مشروط زیرساخت فرایندهای فنون مراقبه و تعادل فکری وجود دارد.

فن آرمیدگی عضلانی پیشرونده جیکوبسون (۱۹۴۲) در مداخلات رفتاری یک فن استاندارد مراقبه آرمیدگی است که توسط برنشتین و بور کوک (۱۹۷۳) اقتباس شده است. پژوهش‌های کنترل نشان داده است که آرمیدگی عضلانی پیشرونده در درمان اضطراب مؤثر است بور کوک و کاستلو، ۱۹۹۳. علاوه بر این پیاده سازی آرمیدگی عضلانی پیشرونده محض، برای بعضی اشخاص بهبود در زمینه های مختلفی را به دنبال داشته است، به ویژه بهبودهای مرتبط با تنش و سردرد. بر عکس مراقبه ذهن‌آگاهی، آرمیدگی عضلانی پیش رونده به طور رسمی شامل آگاهی و بازداری پاسخ به افکار و حس‌های بدنی پیوسته هم ظهور نیست. وقتی آرمیدگی عضلانی پیشرونده به تنهایی به کار گرفته می‌شود، در مقایسه با زمانی که به فنون مواجهه سلسله مراتبی ملحق می‌شود، به فرد می‌آموزد برای توقف تنش، تنش عضلانی ایجاد کند و از حس‌های بدنی ساختگی مرتبط با آن آگاه باشد. بنابراین درمانجو یاد می گیرد که نسبت به تفاوت بین تنش ساختگی (عمده ایجادشده) حس تسکین هنگام توقف تنش آگاه باشد. درسنامه های متعددی برای کاربردهای بالینی یا شخصی منتشر شده‌اند که درمانجو را تشویق می‌کنند از حالت آرمیدگی ایجادشده طی این تمرین لذت ببرد.
 
تشویق عینی یا ضمنی برای ادراک یا ایجاد ترجیح حالات آرمیده بر حالات تنیده احتمال دارد عادت اکراه به واکنش گری نسبت به تجارب ناخوشایند بدن و واکنش مشتاقانه به تجارب خوشایند را تقویت کند. آیا درمانگران به سهو فقدان عینیت و پذیرش در بعضی سنجه‌ها را ایجاد می‌کنند؟ از دیدگاه ذهن‌آگاهی، آرمیدگی عضلانی پیشرونده و دیگر فنون آرمیدگی مجبورند با توقف حالت غیرقابل پذیرش جاری حالت قابل پذیرشتر را ایجاد کنند، فرد واقعیت لحظه حال را تغییر می‌دهد، زیرا این واقعیت به صورت ناخوشایند ادراک می‌شود. این حالت ممکن است به صورت حواس پرتی از فرایندهای واقعی، ظریف‌تر و جاری روان تنی عمل کند که احتمالا زیر سطح آگاهی فعلی عمل می‌کنند. این فن به ایجاد، کنترل و تفوق بر تغییر توجه دارد تا اینکه اجازه دهد تغییر به صورت خودجوش و به واسطه پذیرش تجربه عمل کند.
 
منبع: شناخت رفتار درمانگری یکپارچه شده باذهن آگاهی، برنو ای کایون، مترجمان: دکتر محمد خدایاری‌فرد، کوروش محمدی حاصل و مریم دیده‌دار، صص99-96، مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، تهران، چاپ اول، 1393


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط