قد تو به آزادي بر سرو چمن خندد شاعر : عطار خط تو به سرسبزي بر مشک ختن خندد قد تو به آزادي بر سرو چمن خندد حقا که اگر هرگز يک گل ز چمن خندد تا ياد لبت نبود گلهاي بهاري را ياقوت و گهر بارد بر در عدن خندد از عکس تو چون دريا از موج برآرد دم در روي تو همچون گل از زير کفن خندد گر کشته شود عاشق از دشنهي خونريزت چندان که کنم حيله بر حيلهي من خندد چه حيله نهم برهم چون لعل شکربارت تا حقهي پر درت هرگز به دهن خندد تو همنفس صبحي زيرا که خدا داند...