اگر خورشيد خواهي سايه بگذار شاعر : عطار چو مادر هست شير دايه بگذار اگر خورشيد خواهي سايه بگذار ز پس در تک زدن چون سايه بگذار چو با خورشيد همتک ميتوان شد بده جان و حق همسايه بگذار چو همسايه است با جان تو جانان زيانت سود کن سرمايه بگذار تو را سرمايهي هستي بلايي است نهاي آخر چو زن پيرايه بگذار چو مردان جوشن و شمشير برگير خيال علم طشت و خايه بگذار فلک طشت است و اختر خايه در طشت تو برتر رو فروتر پايه بگذار فروتر پايهي تو عرش اعلاست...