اي عقل گرفته از رخت فال شاعر : عطار بر زلف تو وقف جان ابدال اي عقل گرفته از رخت فال يک شکل ز صد هزار اشکال از زلف تو حل نميتوان کرد هرگه که شوم به صد زبان لال شرح سر زلف تو دهم من پيران هزار ساله اطفال اي در ره حل و عقد عشقت بر ريگ همي زنند دنبال در معرکهي تو شيرمردان معروف هم از لب و هم از خال کردي ظلمات و آب حيوان آن لطف که در تو بينم امسال در يوسف مصر کس نديده است تا بو که حلوليي کند حال سربسته از آن بگفتم اين حرف ...