منم آن گبر ديرينه که بتخانه بنا کردم

منم آن گبر ديرينه که بتخانه بنا کردم شاعر : عطار شدم بر بام بتخانه درين عالم ندا کردم منم آن گبر ديرينه که بتخانه بنا کردم که من آن کهنه بت‌ها را دگر باره جلا کردم صلاي کفر در دادم شما را اي مسلمانان که من اين شير مادر را دگر باره غذا کردم به بکري زادم از مادر از آن عيسيم مي‌خوانند گوا باشيد اي مردان که من خود را فنا کردم اگر عطار مسکين را درين گبري بسوزانند
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
منم آن گبر ديرينه که بتخانه بنا کردم
منم آن گبر ديرينه که بتخانه بنا کردم
منم آن گبر ديرينه که بتخانه بنا کردم

شاعر : عطار

شدم بر بام بتخانه درين عالم ندا کردممنم آن گبر ديرينه که بتخانه بنا کردم
که من آن کهنه بت‌ها را دگر باره جلا کردمصلاي کفر در دادم شما را اي مسلمانان
که من اين شير مادر را دگر باره غذا کردمبه بکري زادم از مادر از آن عيسيم مي‌خوانند
گوا باشيد اي مردان که من خود را فنا کردماگر عطار مسکين را درين گبري بسوزانند


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما