تا روي تو قبله‌ي نظر کردم

تا روي تو قبله‌ي نظر کردم شاعر : عطار از کوي تو کعبه‌ي دگر کردم تا روي تو قبله‌ي نظر کردم صد گونه سجود معتبر کردم تا روي به کعبه‌ي تو آوردم هر لحظه طواف بيشتر کردم سرگشته شدم که گرد آن کعبه در دفتر عشق تو نظر کردم روزي نه به اختيار مي‌رفتم تا جمله به يک نفس زبر کردم گويي که هزار سال مي‌خواندم جان دادم و از جهان گذر کردم چون جان و جهان خود تو را ديدم سوراخ به جان خويش در کردم زآن روز که پرده‌ي تو جان ديدم جان پيش تو بر ميان کمر...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تا روي تو قبله‌ي نظر کردم
تا روي تو قبله‌ي نظر کردم
تا روي تو قبله‌ي نظر کردم

شاعر : عطار

از کوي تو کعبه‌ي دگر کردمتا روي تو قبله‌ي نظر کردم
صد گونه سجود معتبر کردمتا روي به کعبه‌ي تو آوردم
هر لحظه طواف بيشتر کردمسرگشته شدم که گرد آن کعبه
در دفتر عشق تو نظر کردمروزي نه به اختيار مي‌رفتم
تا جمله به يک نفس زبر کردمگويي که هزار سال مي‌خواندم
جان دادم و از جهان گذر کردمچون جان و جهان خود تو را ديدم
سوراخ به جان خويش در کردمزآن روز که پرده‌ي تو جان ديدم
جان پيش تو بر ميان کمر کردمبر روزن دل مقيم بنشستم
ترک بد و نيک و خير و شر کردمچون اصل همه جمال تو ديدم
در خود همه چون فلک سفر کردمآنگه که دلم چو آفتابي شد
من سوخته‌سر ز خاک بر کردمافسانه‌ي دولت تو مي‌گفتند
هم رقص‌کنان ز پاي سر کردمچون نعره‌زنان به ميکده رفتم
خود را ز دو کون بي خبر کردمچون بوي شراب عشق بشنودم
از عشق رخت درست تر کردمعطار شکسته را همي هر دم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما