هر شبي عشقت جگر مي‌سوزدم

هر شبي عشقت جگر مي‌سوزدم شاعر : عطار همچو شمعي تا سحر مي‌سوزدم هر شبي عشقت جگر مي‌سوزدم گاه بال و گاه پر مي‌سوزدم بي پر و بال توام تا عشق تو کز فروغ تو نظر مي‌سوزدم چون کنم در روي چون ماهت نظر کز نظر کردن بصر مي‌سوزدم چند دارم ديده بر راه اميد کز جگر خوردن جگر مي‌سوزدم بي جگر خوردن دمي در من نگر گر نمي‌سازم بتر مي‌سوزدم گفت با من ساز تا کم سوزمت سوز عشقت خشک و تر مي‌سوزدم سرد و گرمم مي‌نسازد بي تو زانک هر دم از نوعي دگر مي‌سوزدم...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هر شبي عشقت جگر مي‌سوزدم
هر شبي عشقت جگر مي‌سوزدم
هر شبي عشقت جگر مي‌سوزدم

شاعر : عطار

همچو شمعي تا سحر مي‌سوزدمهر شبي عشقت جگر مي‌سوزدم
گاه بال و گاه پر مي‌سوزدمبي پر و بال توام تا عشق تو
کز فروغ تو نظر مي‌سوزدمچون کنم در روي چون ماهت نظر
کز نظر کردن بصر مي‌سوزدمچند دارم ديده بر راه اميد
کز جگر خوردن جگر مي‌سوزدمبي جگر خوردن دمي در من نگر
گر نمي‌سازم بتر مي‌سوزدمگفت با من ساز تا کم سوزمت
سوز عشقت خشک و تر مي‌سوزدمسرد و گرمم مي‌نسازد بي تو زانک
هر دم از نوعي دگر مي‌سوزدمتا بخواهم سوختن يکبارگي
از قدم تا فرق سر مي‌سوزدمتا قدم از سر گرفتم در رهش
تا به خلوتگاه بر مي‌سوزدمتن زن اي عطار و عود عشق سوز


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما