فرياد کز غم تو فريادرس ندارم

فرياد کز غم تو فريادرس ندارم شاعر : عطار با که نفس برآرم چون همنفس ندارم فرياد کز غم تو فريادرس ندارم چون ياريم کند کس چون هيچکس ندارم گفتم که در غم تو ياري کنندم آخر کس دست من نگيرد چون دست رس ندارم اي دستگير جانم دستم تو گير ورنه کي در رسم به گردت کان ذره بس ندارم گفتي به من رسي تو گر ذره‌اي است صبرت تا کي دوم به آخر شيري ز پس ندارم چون در ره تو شيران از سير بازماندند زيرا که در ره تو تاب عسس ندارم زهره ندارم اي جان گرد در تو گشتن ...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فرياد کز غم تو فريادرس ندارم
فرياد کز غم تو فريادرس ندارم
فرياد کز غم تو فريادرس ندارم

شاعر : عطار

با که نفس برآرم چون همنفس ندارمفرياد کز غم تو فريادرس ندارم
چون ياريم کند کس چون هيچکس ندارمگفتم که در غم تو ياري کنندم آخر
کس دست من نگيرد چون دست رس ندارماي دستگير جانم دستم تو گير ورنه
کي در رسم به گردت کان ذره بس ندارمگفتي به من رسي تو گر ذره‌اي است صبرت
تا کي دوم به آخر شيري ز پس ندارمچون در ره تو شيران از سير بازماندند
زيرا که در ره تو تاب عسس ندارمزهره ندارم اي جان گرد در تو گشتن
سيمرغ قاف قربم برگ قفس ندارمدر حبس کون بي تو پيوسته مي‌تپم من
بر فرق باد خاکم گر اين هوس ندارمعطار خاک راهت خواهد که سرمه سازد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.