ازين دريا که غرق اوست جانم

ازين دريا که غرق اوست جانم شاعر : عطار برون جستم وليکن در ميانم ازين دريا که غرق اوست جانم گشاده شد به دريا ديدگانم بسي رفتم درين دريا و گفتم سر مويي ز دريا مي ندانم چون نيکو باز جستم سر دريا دهد خوش خوش نشاني هر زمانم کسي کو روي اين دريا بديد است ندانم تا دهد هرگز نشانم وليکن آنکه در درياست غرقه اگر من غرق اين دريا بمانم چو چشمم نيست دريابين، چه مقصود درين دريا همه بر خشک رانم چو نابيناي مادرزاد، کشتي چنين لب خشک و تر دامن از...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ازين دريا که غرق اوست جانم
ازين دريا که غرق اوست جانم
ازين دريا که غرق اوست جانم

شاعر : عطار

برون جستم وليکن در ميانمازين دريا که غرق اوست جانم
گشاده شد به دريا ديدگانمبسي رفتم درين دريا و گفتم
سر مويي ز دريا مي ندانمچون نيکو باز جستم سر دريا
دهد خوش خوش نشاني هر زمانمکسي کو روي اين دريا بديد است
ندانم تا دهد هرگز نشانموليکن آنکه در درياست غرقه
اگر من غرق اين دريا بمانمچو چشمم نيست دريابين، چه مقصود
درين دريا همه بر خشک رانمچو نابيناي مادرزاد، کشتي
چنين لب خشک و تر دامن از آنمچو در دريا جنب مي‌بايدم مرد
چه گويند آخر آن کس را من آنمکسي در آب حيوان تشنه ميرد
وزين غم پر دريغا ماند جانمدريغا کانچه مي‌جستم نديدم
به انواع سخن گوهر فشانمندارم يکشبه حاصل وليکن
که باشد يک شکر اندر دهانممرا از عالمي علم شکر به
کنون من در پي کار عيانمدلم کلي ز علم انکار بگرفت
چو مرداري شوم در خاکدانماگر کاري عيان من نگردد
به بحر دولتش باقي رسانماگر عطار را فاني بيابم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما