دل ندارم، صبر بي دل چون کنم

دل ندارم، صبر بي دل چون کنم شاعر : عطار صبر و دل در عشق حاصل چون کنم دل ندارم، صبر بي دل چون کنم کاروان بگذشت، منزل چون کنم در بياباني که پايان کس نديد دست بر سر پاي در گل چون کنم همرهان رفتند و من بي روي و راه مي‌زنم تا خويش بسمل چون کنم همچو مرغ نيم بسمل بال و پر نوش کردن زهر قاتل چون کنم بر اميد قطره‌اي آب حيات چاره جان داروي دل چون کنم چون دلم خون گشت و جان بر لب رسيد پيش دارم کار مشکل چون کنم هر کسي گويد که اين دردت ز چيست...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دل ندارم، صبر بي دل چون کنم
دل ندارم، صبر بي دل چون کنم
دل ندارم، صبر بي دل چون کنم

شاعر : عطار

صبر و دل در عشق حاصل چون کنمدل ندارم، صبر بي دل چون کنم
کاروان بگذشت، منزل چون کنمدر بياباني که پايان کس نديد
دست بر سر پاي در گل چون کنمهمرهان رفتند و من بي روي و راه
مي‌زنم تا خويش بسمل چون کنمهمچو مرغ نيم بسمل بال و پر
نوش کردن زهر قاتل چون کنمبر اميد قطره‌اي آب حيات
چاره جان داروي دل چون کنمچون دلم خون گشت و جان بر لب رسيد
پيش دارم کار مشکل چون کنمهر کسي گويد که اين دردت ز چيست
با بلاي نفس جاهل چون کنممبتلا شد دل به جهل نفس شوم
همچو روح‌القدس عاقل چون کنمنفس، گرگ بد رگ است و سگ پرست
از دم عيسيش کامل چون کنمناقصي کو در دم خر مي‌زيد
از مي معنيش مقبل چون کنممدبري کز جرعه دردي خوش است
داروي عطار غافل چون کنمچون ز غفلت درد من از حد گذشت


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما