اين دل پر درد را چندان که درمان ميکنم شاعر : عطار گوييا يک درد را بر خود دو چندان ميکنم اين دل پر درد را چندان که درمان ميکنم دردم افزون ميشود چندان که درمان ميکنم بلعجب دردي است درد عشق جانان کاندرو چون توانم توبه چون اين کار از جان ميکنم چند گويي توبه آن از عشق و زين ره باز گرد کز ميان جان هواي روي جانان ميکنم از ميان جان نگيرد عشق او هرگز کنار وانگهي من عزم خلوتگاه سلطان ميکنم اين عجايب بين که نگذارند در گلخن مرا مرد عشق خود تويي...