در درد عشق يک دل بيدار مي نبينم

در درد عشق يک دل بيدار مي نبينم شاعر : عطار مستند جمله در خود هشيار مي نبينم در درد عشق يک دل بيدار مي نبينم در راه او دلي را بر کار مي نبينم جمله ز خودپرستي مشغول کار خويشند با دست هرچه ديدم چون يار مي نبينم عمري بسر دويدم گفتم مگر رسيدم خود از سگان کويش آثار مي نبينم گفتم مگر که باشم از خاصگان کويش کز کشتگان عشقش ديار مي نبينم دعوي است جمله دعوي کو عاشقي و کو عشق زيرا که جاي عاشق جز دار مي نبينم گر عاشقي برآور از جان دم اناالحق دين...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
در درد عشق يک دل بيدار مي نبينم
در درد عشق يک دل بيدار مي نبينم
در درد عشق يک دل بيدار مي نبينم

شاعر : عطار

مستند جمله در خود هشيار مي نبينمدر درد عشق يک دل بيدار مي نبينم
در راه او دلي را بر کار مي نبينمجمله ز خودپرستي مشغول کار خويشند
با دست هرچه ديدم چون يار مي نبينمعمري بسر دويدم گفتم مگر رسيدم
خود از سگان کويش آثار مي نبينمگفتم مگر که باشم از خاصگان کويش
کز کشتگان عشقش ديار مي نبينمدعوي است جمله دعوي کو عاشقي و کو عشق
زيرا که جاي عاشق جز دار مي نبينمگر عاشقي برآور از جان دم اناالحق
دين رفت و بر ميان جز زنار مي نبينمچون مرد دين نبودم کيش مغان گزيدم
اندک ز دست دادم بسيار مي نبينماکنون ز نا تمامي نه مغ نه ممنم من
وز گلبن وصالش يک خار مي نبينمدردا که داد چون گل عطار دل به بادش


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما