غافلي شد پيش آن صاحب چله

غافلي شد پيش آن صاحب چله شاعر : عطار کرد از ابليس بسياري گله غافلي شد پيش آن صاحب چله کرد دين بر من به طراري تباه گفت ابليسم زد از تلبيس راه آمده بد پيش ازين ابليس نيز مرد گفتش اي جوانمرد عزيز خاک از ظلم تو بر سر کرده بود مشتکي بود از تو و آزرده بود مرد من نيست آنک دنيا دشمنست گفت دنيا جمله اقطاع منست دست از دنياي من کوتاه کن تو بگو او را که عزم راه کن زانک در دنياي من زد چنگ سخت من به دينش مي‌کنم آهنگ سخت نيست با او هيچ کارم...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
غافلي شد پيش آن صاحب چله
غافلي شد پيش آن صاحب چله
غافلي شد پيش آن صاحب چله

شاعر : عطار

کرد از ابليس بسياري گلهغافلي شد پيش آن صاحب چله
کرد دين بر من به طراري تباهگفت ابليسم زد از تلبيس راه
آمده بد پيش ازين ابليس نيزمرد گفتش اي جوانمرد عزيز
خاک از ظلم تو بر سر کرده بودمشتکي بود از تو و آزرده بود
مرد من نيست آنک دنيا دشمنستگفت دنيا جمله اقطاع منست
دست از دنياي من کوتاه کنتو بگو او را که عزم راه کن
زانک در دنياي من زد چنگ سختمن به دينش مي‌کنم آهنگ سخت
نيست با او هيچ کارم والسلامهرک بيرون شد ز اقطاعم تمام


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط