داد از خود پيرتر کستان خبر شاعر : عطار گفت من دو چيزدارم دوست تر داد از خود پيرتر کستان خبر وين دگر يک نيست جز فرزند من آن يکي اسبست ابلق گام زن اسب ميبخشم به شکر اين خبر گر خبر يابم به مرگ اين پسر چون دو بت در ديدهي جان عزيز زانک ميبينم که هستند اين دو چيز دم مزن از پاک بازي پيش جمع تا نسوزي و نسازي همچو شمع کار خود تا بنگرد بر هم زند هرک او در پاک بازي دم زند هم در آن ساعت قفاي آن خورد پاک بازي کو به شهوت نان خورد ...