بوعلي طوسي که پير عهد بود

بوعلي طوسي که پير عهد بود شاعر : عطار سالک وادي جد و جهد بود بوعلي طوسي که پير عهد بود من ندانم هيچکس هرگز رسيد آن چنان جا کو به ناز و عز رسيد اهل جنت را بپرسند آشکار گفت فردا اهل دوزخ زار زار حال خود گوييد با ما حسب حال کز خوشي جنت و ذوق وصال خوشي فردوس برخاست از ميان اهل جنت جمله گويند اين زمان روي بنمود آفتاب آن جمال زانک ما را در بهشت پر کمال هشت خلد از شرم آن تاريک شد چون جمال او به ما نزديک شد خلد را نه نام باشد نه نشان...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بوعلي طوسي که پير عهد بود
بوعلي طوسي که پير عهد بود
بوعلي طوسي که پير عهد بود

شاعر : عطار

سالک وادي جد و جهد بودبوعلي طوسي که پير عهد بود
من ندانم هيچکس هرگز رسيدآن چنان جا کو به ناز و عز رسيد
اهل جنت را بپرسند آشکارگفت فردا اهل دوزخ زار زار
حال خود گوييد با ما حسب حالکز خوشي جنت و ذوق وصال
خوشي فردوس برخاست از مياناهل جنت جمله گويند اين زمان
روي بنمود آفتاب آن جمالزانک ما را در بهشت پر کمال
هشت خلد از شرم آن تاريک شدچون جمال او به ما نزديک شد
خلد را نه نام باشد نه نشاندر فروغ آن جمال جان فشان
اهل دوزخ در جواب آيند پيشچون بگويند اهل جنت حال خويش
هرچ گفتيد آنچنانست، آنچنانکاي همه فارغ ز فردوس و جنان
از قدم تا فرق غرق آتشيمزانک ما کاصحاب جاي ناخوشيم
حسرت واماندگي از روي يارروي چون بنمود ما را آشکار
وز چنان رويي جدا افتاده‌ايمچون شديم اگه که ما افتاده‌ايم
آتش دوزخ ببرد از ياد ماز آتش حسرت دل ناشاد ما
ز آتش دوزخ کجا ماند خبرهر کجا کين آتش آيد کارگر
کم تواند کرد از غيرت پديدهرک را شد در رهش حسرت پديد
در جراحت ذوق و راحت بايدتحسرت و آه و جراحت بايدت
محرم خلوت گه روح آمديگر درين منزل تو مجروح آمدي
داغ مي‌نه بر جراحت، دم مزنگر تو مجروحي دم از عالم مزن


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما