چون بشد شبلي ازين جاي خراب

چون بشد شبلي ازين جاي خراب شاعر : عطار بعد از آن ديدش جوامردي به خواب چون بشد شبلي ازين جاي خراب گفت ؛ چون شد در حسابم کار سخت گفت حق با تو چه کرد اي نيک بخت ضعف و نوميدي و عجز من بديد چون مرا بس خويشتن دشمن بديد پس ببخشود از کرم يک بارگيم رحمتش آمد بدان بيچارگيم همچو موري لنگ در چاهم ترا خالقا بيچاره‌ي راهم ترا يا کجاام يا کدامم يا که‌ام من نمي‌دانم که من اهل چه‌ام بي‌نوايي بي‌قراري بي‌دلي بي‌تني بي‌دولتي بي‌حاصلي بهره‌ي از...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چون بشد شبلي ازين جاي خراب
چون بشد شبلي ازين جاي خراب
چون بشد شبلي ازين جاي خراب

شاعر : عطار

بعد از آن ديدش جوامردي به خوابچون بشد شبلي ازين جاي خراب
گفت ؛ چون شد در حسابم کار سختگفت حق با تو چه کرد اي نيک بخت
ضعف و نوميدي و عجز من بديدچون مرا بس خويشتن دشمن بديد
پس ببخشود از کرم يک بارگيمرحمتش آمد بدان بيچارگيم
همچو موري لنگ در چاهم تراخالقا بيچاره‌ي راهم ترا
يا کجاام يا کدامم يا که‌اممن نمي‌دانم که من اهل چه‌ام
بي‌نوايي بي‌قراري بي‌دليبي‌تني بي‌دولتي بي‌حاصلي
بهره‌ي از عمر ناپرداختهعمر در خون جگر بگداخته
جان به لب عمرم به پايان آمدههر چه کرده جمله تاوان آمده
صورتم نامانده معني گم شدهدل ز دستم رفته و دين گم شده
در ميان هر دو حيران ماندهمن نه کافر نه مسلمان مانده
مانده سرگردان و مضطر، چون کنمنه مسلمانم نه کافر، چون کنم
روي در ديوار پندار آمدهدر دري تنگم گرفتارآمده
وين ز راه افتاده را راهي نمايبر من بيچاره اين در برگشاي
مي‌نياسايد ز اشک و آه هيچبنده را گر نيست زاد راه هيچ
هم ز اشکش شست ديوان سياههم تواني سوخت از آهش گناه
گو بيا کو درخور اين منزل استهر که درياهاي اشکش حاصل است
گو برو کو را بر ما کار نيستوانک او را ديده‌ي خون بار نيست


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.