ایرانیان از نگاه بیگانگان (2)

در اين زمان (عصر قاجار)، در تهران ديگر از آن مسجدهاي زيبا و باشکوهي که روزگاري تحسين شاردن و جهانگردان هم عصر او را سخت برانگيخته بودند، ساخته نمي شود. آن مسجدها امروز هم توجه هر بيگانه اي را به سوي خود جلب مي کند. گنبد آنها که با ماشي هاي خوشرنگ پوشانده شده است، با تابش آفتاب صدها رنگ زيبا بازتاب مي دهند و در ذهن هر بيننده تصويري از برجهاي چيني را مجسم مي کنند.
شنبه، 17 دی 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ایرانیان از نگاه بیگانگان (2)

ایرانیان از نگاه بیگانگان (2)
ایرانیان از نگاه بیگانگان (2)


 






 

بناهاي تاريخي
 

در اين زمان (عصر قاجار)، در تهران ديگر از آن مسجدهاي زيبا و باشکوهي که روزگاري تحسين شاردن و جهانگردان هم عصر او را سخت برانگيخته بودند، ساخته نمي شود. آن مسجدها امروز هم توجه هر بيگانه اي را به سوي خود جلب مي کند. گنبد آنها که با ماشي هاي خوشرنگ پوشانده شده است، با تابش آفتاب صدها رنگ زيبا بازتاب مي دهند و در ذهن هر بيننده تصويري از برجهاي چيني را مجسم مي کنند. مناره هاي اين مسجدها هم ديدني و نمونه اي از ظرافت و زيبايي است. شکل اين مناره ها شباهتي به مناره هاي عثماني ندارد و بيشتر به طاق نصرت روميان شبيه است. مسجد سلطانيه زيباترين ساختمان، در اين نوع، در ايران است. مسجدهاي اصفهان، تبريز و ساير شهرهاي بزرگ ايران، هيچ کدام از لحاظ شکوه و عظمت به پاي آن نمي رسد. جاي تأسف است که ايرانيان امروز، به بناهاي باستاني خود توجهي ندارند و از رسيدگي به آنها غفلت مي ورزند. بر اثر اين بي توجهي، اغلب اين آثار، که يادگارهاي ارزنده و افتخارانگيزي از فرمانروايان بزرگشان است، رو به ويراني و انهدام مي گذارند. افراد اين نسل، چون از تحمل مصائب طولاني و پي در پي مأيوس و دلزده گشته اند، ديگر حال و حوصله آن را ندارند که براي اعقاب و آيندگان خود بناي شاخص بسازند. گويا فقط دم را غنيمت مي شمارند و به امروز فکر مي کنند و با فردا کاري ندارند!

بي توجهي ثروتمندان
 

ايرانيان ثروتمند مدتي است که از عادت رفتن به مسجد افتاده اند. شاه و رجال سرشناس ديگر، تقريباً هيچ وقت در مسجد حاضر نمي شوند و همه آنان نمازهاي خود را در خانه ها و در نمازخانه هاي خصوصي شان ادا مي کنند. بديهي است که در چنين شرايطي، مسجدها و معابد عمومي دربست در اختيار مردم خرده پا قرار مي گيرد.
ژي.ام. تانکواني

سرنوشت عجيب
 

ايران سرنوشت عجيبي دارد در سپيده دم تاريخ، اين کشور «دولت» و «سازمان اداري» را پديد آورد، بعدها نسخه آن را به اسلام سپرد و مقامات ايراني در سمتهاي ديواني به خدمت امپراتوري عربي درآمدند، اما ايران از همين اسلام، مذهبي بيرون آورده که در طول سده ها، به هر چيزي که مي تواند از اعماق وجود يک ملت با قدرت دولت دربيفتد، نيرويي مقاومت ناپذير بخشيده است.
ميشل فوکو، فيلسوف فرانسوي

آزادانديشي
 

خيام به نحوي نامرئي ما را در برابر نوعي طرز فکر قرار مي دهد کهنه تنها در قلمرو اسلام تازه است، بلکه به طور کلي در سراسر قرون وسطاي اروپا هم تازگي دارد و آن، آزادانديشي و تشکيک است و بايد آن را مديون انديشه پردازي ايراني باشيم که چنين هديه نامنتظره اي به ما عرضه کرد. خيام با يک واژه چنان که گويي با لفظ بازي مي کند، آنچه را بايد، مي گويد و دوباره به سوي عالم شاعرانه خويش اوج مي گيرد. از اين لحاظ نيز ايران شباهت بسيار با ما دارد.

روح فناناپذير
 

براي ما تصور اين نکته دشوار است که چگونه عمر تمدن ظريف ايراني پس از چنين فاجعه هايي به سر نيامده؟ پاسخ اين مشکل را دو تن از مشهورترين بزرگان شعر فارسي به ما مي دهند و اين دو سعدي و حافظ اند. شاعر نخستين، معاصر با اشغال مغولان ودويمن مقارن با يورش تيمور به ايران بود. در آن هنگام که جهان و هر چه در آن بود فرو مي ريخت، سعدي در باغهاي شيراز از وصف گل و بلبل غافل نبود و همين خود دال بر اين است که فرهنگ ايران جاودانه است و هرگز نمي ميرد. آري، بلبل در باغ به غارت رفته نوا سر مي داد و گل بر فراز ويرانه شهرها از نو مي شگفت، همچنان که روح ايران کهنسال نيز با تحمل اين همه بلايا دوام مي آورد و فناناپذير بود.
رنه گروسه

غروب سحرانگيز
 

به راستي که غروب آفتاب در ايران پديدآورنده بديع ترين و زيباترين مناظر طبيعي جهان مي باشد. به جرأت مي توان ادعا نمود که شکوه و گيرايي غروب آفتاب ايران کليه مناظر مشابه را در سراسر دنيا تحت الشعاع قرار مي دهد. در برگشت از بم، واپسين پرتوهاي خورشيد چنان رنگ آبي زيبايي به کوهستان داده بود که کوهها فقط با تغيير موزون رنگ آبي شان از يکديگر قابل تميز بودند. ديگر اثري از دره هاي عميق که موقع آمدن ديده بوديم، به چشم نمي خورد. مرز کوهها و دره ها را فقط خطوط مبهمي که بيشتر به طراحي ابتدايي يک شاهکار نقاشي مي ماند از يکديگر جدا کرده بودند. رويت طرف ديگر صخره ها و همه چيزهايي که اشعه زيباي خورشيد بر آنها تابشي نداشت، غيرممکن بود. وقت آن رسيده بود که فقط طرحها و رنگها حيات و وجود داشته باشند.
آنتوني اسميت، جهانگرد انگليسي

پيشواز رفتن
 

از رسوم ايرانيان پيشواز رفتن و بدرقه مهمان است. وقتي مسافري بخواهد بر آنان وارد شود، پيش از آمدن او تا بيرون شهر يا تا فاصله اي دور از خانه به پيشوازش مي روند. پيشواز رفتن، بيشتر جنبه تشريفات دارد، در صورتي که بدرقه، ناشي از مهر و يگانگي است.

بدرقه رفتن
 

ايرانيان مي گويند هرگاه کسي را بدرقه کردند، معلوم مي شود که او را دوست مي دارند، و گرنه از همه پيشواز مي کنند. هنگام بدرود من با ميزبانم با شگفتي تمام ديدم که نوکرهاي ميزبان مشغول به کاري غيرعادي هستند. يکي از آنها آينه به دست داشت و ديگري ظرفي پر از آب به دست گرفته بود که چند گل نرگس در آن شناور بود. يکي هم ظرفي پر از آرد و ظرفي پر از شکر پنير در دست داشت. نخست به من گفتند جلد قرآن را ببوسم. آنگاه دست مرا به آب و آرد زدند و گفتند که آن را به صورت نوکر سالخورده اي که آنجا ايستاده بمالم. سپس قرآن را بالاي سرم گرفتند و مرا از زير آن عبور دادند و توصيه کردند که پس از سوار شدن بر اسب، روي خود را به عقب برنگردانم. من نيز به اين توصيه عمل کردم، ولي هنگامي که از آنجا رفتم، صداي آب را شنيدم که پشت سر من ريختند.
ادوارد براون، شرق شناس انگليسي(1926- 1862)

ملت مقاوم
 

پيروزيهاي نظامي و انقلابهاي مسلکي بر سر ايران فرود مي آيند، ولي بي آنکه در آن نفوذ کنند، خود در آن غرق مي شوند. ايران به دلخواه خود با به عبارت ديگر برحسب نبوغ خود، شکل مذهب و فرهنگ و هنر يا حکومتي را که باعث جاوداني و پيشرفت حيات اوست، قالب ريزي مي کند.

پايداري
 

پايداري شگفت ملت ايران در برابر آن همه مصائب مرگبار طي چند هزار سال تاريخ، امروز دکتر هرتسفلد [متخصص آثار باستاني ايران] را متعجب ساخته، همچنان که ديروز «کنت دوگوبينو» را به شگفتي انداخته بود و اکنون هم مرا به نوبه خود به تحسين واداشته است.

ورزش مورد پسند
 

در تابستان تهرانيها به شميرانات هجوم مي برند. کساني که موفق به يافتن خانه اي در شميران نمي شوند، در باغها يا در زير چادر يا در هواي بي سقف آزاد سکني مي کنند. در شميرانات مي بيني کنار هر جويبار را چادرنشينان غيرحقيقي اشغال کرده و به ورزش مورد پسند خود يعني بيکاري مشغول اند. ايرانيان با اين راحت طلبي و ول نشستن، هنر بيکاري را به درجه کمال رسانيده اند که غربيها حتي از رسيدن به گرد آن و حتي از درک آن عاجزند!
موريس پرونو

دانشمندترين
 

ايرانيان کلمه اي دارند که شايان توجه است: «شک آغاز دانش مي باشد و کسي که در هيچ چيز ترديد روا ندارد، درصدد تحقيق هيچ چيزي برنمي آيد.» استعداد و نبوغ ايرانيان بيش از هر رشته و فن مصروف علوم شده و نيز مي توان گفت که ايرانيان در قسمت علم و دانش کاملاً کامياب گشته اند؛ چنانکه پس از اروپائيان دانشمندترين مردم جهان، حتي برتر از چينيان مي باشد.

علم دوستي
 

ايرانيان دانشمندان و دانشجويان را گرامي و دوست مي دارند، به طوري که به جرأت مي توان گفت جوهر طبيعت اين ملت تکريم و تحقيق علوم است. ايرانيان همه زندگاني خود را وقف علم و دانش مي کنند و هرگز تأهل و تعدد فرزندان و عظمت مسند و مقام و حت فقر و نداري نمي تواند آنها را از مشغله علمي خود باز دارد. صنعتگران و کارگران و حتي دهاتيان نيز کتابهاي ادبي و فلسفي مي خوانند و در درک علم و دانش کوشا مي باشند.

علوم جديد
 

ايرانيان در کليه علوم مانند ما ترقي و تکامل حاصل کرده اند؛ ولي با رشته هاي نوين دانش و اکتشافات جديد علمي اروپايي آشنايي ندارند. اما اين قسمت آنقدر که ما تصور مي کنيم، مهم نمي باشد؛ زيرا نظريه هاي بسياري در چشم ما تازه و جديد الاکتشاف جلوه مي نمايد در صورتي که همه آنها در کتب اسلامي و ايراني به تعقيد بسيار مذکور شده است.
شاردن، جهانگرد فرانسوي

ايران و هنر
 

ايران در هنر جهان تازه مسيحيت و جهان اسلام همان وضع را داشت که يونان در هنر دوران باستان.
دکتر ژ.ژ. مودي

آداب حکومت
 

فرهنگ عثماني مخلوط عجيبي از مايه هاي گوناگون متضاد بوده؛ مثلاً بسياري مسائل فني و اصطلاحات ادبي و افکار سياسي و آداب حکومتي را از ايران گرفته بودند؛ زيرا حتي پيش از آنکه به مغرب آسيا مهاجرت کنند، با ايرانيان ارتباط داشتند.
ف. حتي

شعر ترکي
 

نخستين بار يک نفر ايراني، بهاءالدين، پسر مولانا جلال الدين بلخي در مثنوي «رباب نامه» 156 بيت به ترکي شعر گفته و با اين اقدام راه را براي شعر به ترکي گفتن باز نموده است.
رسفيلد

زيبايي و فرهنگ
 

هنر ايران بيش از هنر هر کشور ديگر خاور زمين به استثناي چين شناخته شده و مورد تحسين و تقدير است. حساسيت به زيبايي و فرهنگ يک جزء جدانشدني زندگاني اجتماعي ايران را تشکيل مي دهد و يک جزء خوشوقتي مردم آن است.
م.ر. مورتن

دلال مآب
 

دلالي حرفه اي ساده، پرسود و بسيار باب طبع ايراني هاست، چون ضمن اشتغال به آن مي توانند به هر گونه زرنگي، حيله، حقه و فوت و فنهايي که در ضمير اغلبشان نهفته است، دست بزنند. اصفهانيها و شيرازيها به علت کارشکني در دورنگي و حيله گري در دلالي شهرتشان از همه بيشتر است.

دلال
 

اصولاً هر ايراني از صدر تا ذيل، در حيطه عمل خود بالفطره دلال بوده يا هست يا خواهد بود: وزير در مزايده ايالت، کارمند براي گرفتن پست، فرد بي سروپايي که دستش به هيچ عرب و عجمي بند نيست، براي گرو گذاشتن لباس و کاسه و کوزه کهنه يا يک ماهي تابه. سودي که از اين رهگذر عايد مي شود، به مداخل معروف است. حتي خود شاه نيز به چنين عوايد مختصري بي توجه نيست، در برابر پيشکشي از تقصير مجرمان مي گذرد و يا القاب پر آب و تابي به عاليجنابان اعطا مي کند.

ميرزاها
 

ميرزاها طبقه خاصي را- که بسيار باهوش و سريع الانتقال ولي پر شر و شور و آشوب طلب هستند- تشکيل مي دهند. «ميرزا» اصطلاحاً عنوان افراد تحصيل کرده است، ولي در مفهوم وسيع تر به کساني اطلاق مي شود که براي احراز مشاغل، تعليم و تربيت خاصي ديده اند و شايستگي اداره کارهايي را نيز دارند. بدبختانه هميشه ميزان تقاضا از عرضه بسيار زيادتر است و با وجود جاي خالي محدود، تعداد بي شماري داوطلب اشغال پستهاي پر آب و ناني هستند. به اين جهت ميرزاهاي بيکار- که دستشان از همه جا کوتاه است- سراسر زندگي خود را با شرکت در دسيسه ها و توطئه هاي دائمي به سر مي برند تا شايد بتوانند جاي پايي براي خود دست و پا کنند. آنهايي که توفيق يارشان بشود و پستي گير آورند، آن وقت همه تلاش و کوشش آنها صرف حفظ موقعيت مي شود. اين گروه در واقع ظريف ترين، گرگ باران ديده ترين، با روح ترين، بذله گوترين، خلاصه خوش مشرب ترين افراد مردم ايران هستند. هر جا که مردم براي تفريح و سرگرمي دور هم جمع شوند، به ويژه در بازار که محل رفت و آمد آدمهاي بيکار است، جمعي از ميرزاها نيز براي خود پاتوق مخصوص دارند و محضرشان از همه شيرين تر است. البته مشروط بر اينکه اشتغالات اداري براي تفريح و خوشگذراني آنها وقتي باقي گذارد. يک روز با چشم خود صاحب منصبي را ديدم که به همراه منشي خود به ارگ مي رفت. اين ميرزا چند طومار کاغذ را در دستمالي پيچيده و چهار گوشه آن را گره زده بود. محتويات اين دستمال دفتر و دستک محاسبات و بايگاني يک وزارتخانه را تشکيل مي داد. به عبارت ديگر قسمت عمده اي از کارهاي مملکتي در دستمال ميرزايي خلاصه شده و جا گرفته بود!

زيبايي واقعي
 

از لحاظ جسماني شايد ايراني ها در بين تمام ملل دنيا به نمونه زيبايي واقعي، آن طور که ما مفهوم اين کلمه را تعبير مي کنيم، نزديک تر باشند. از لحاظ معنوي نيز سرعت درک و يادگيري و قدرت حافظه اين ملت واقعاً اعجاب آور است؛ ولي ثبات رأي ندارند و به يادگيري سريع اکتفا کرده، کمتر درصدد غور و بررسي عميق تر برمي آيند. از لحاظ روحي و اخلاقي خصوصيات نياکان خود را پاک از دست داده اند. اين فرزندان ايرانيان خالص که از کوچکي تير و کمان به دست گرفتن و سخن راست گفتن را قبل از هر چيز ديگر مي آموختند، اکنون شايد از لحاظ روحيه ملي چنين تصور کنند که از اين دو خصلت برجسته، اولي در دوران ما بي فايده و دومي زايد و بي حاصل است!

تنزل اخلاق
 

بسياري از مردم ايران به عمد دروغ مي گويند و دروغ نگفتن در مواقعي که ادب و نزاکت ايجاب مي کند، کار يک روستايي غير متمدن است. دروغ به قدري متداول است که حتي ضرب المثلي هم در اين مورد ساخته اند: «مي دانم که دروغ مي گويي، با وجود اين خوشم مي آيد!» شجاعت نيز صفت و خصلتي نيست که ايرانيان امروز از آن برخوردار باشند. اهالي بعضي از شهرها- بيشتر از همه کاشان- به ترسويي شهره اند؛ به نحوي که از دادن سرباز به قشون معاف شده اند!
ارنست اورسل

ذاتاً دقيق
 

نمي توان انکار کرد که ايرانيان ذاتاً دقيق و شکاک اند و آثار شاعران بزرگ ايراني که در مورد جهان هستي و انسانها به ژرف نگري پرداخته اند، زمينه مناسبي جهت بحث پيرامون مسائل فلسفي در اختيار آنها گذاشته است.

آيا؟
 

آيا ايران دوباره زنده خواهد شد؟ آيا انحطاط و فساد که چون لايه اي ضخيم روي ايران کشيده شده و تمام جوانه هاي نو را مي خشکاند، از بين خواهد رفت؟ آيا جنبش بيداري ايران که توسط روشنفکران و انديشمندان اين قوم رهبري مي شود، ريشه خواهد دوانيد؟ آيا کوشش آنها به نتيجه خواهد رسيد و اين کشور حياتي تازه خواهد يافت؟ آينده به اين پرسشها پاسخ خواهد داد.
هوگو گروته، جغرافيدان و قوم شناس آلماني (1907)

تاريخ نگاري
 

اگرچه عثمانيها عربها را معلم خود در علوم به معني محدودش مي دانستند، سعي مي کردند از ايرانيان در نوشتن تاريخ تقليد نمايند. مورخان قديم آنها عملاً به فارسي مي نوشتند.

ايران و عثماني
 

عثمانيها در شعر ايرانيان را نمونه محسوب مي کردند و تقليد از آنان را تنها کار با ارزش يک مغز فرهنگي مي دانستند و با دقت کامل به تحصيل اشعار فارسي مي پرداختند. در مطالعات لغوي توفيق آنها بسيار عالي بوده براي مدت زيادي علاقه به زبان فارسي و اشکال فارسي دوام داشت و سليم شخصاً يک ديوان بزرگ به فارسي ساخته است. در صحبت خود نيز عثمانيها مي کوشيدند تا تمام انواع شعر ايراني را تقليد نمايند.
ک. برکلمن

ايران و هند
 

بين ملل و نژادهاي مختلفي که بازندگاني و فرهنگ هند تماس داشته و در آن نفوذ کردند، از همه قديمتر و مداومتر ايرانيان بوده اند. اين رابطه حتي از آغاز تمدن هند و آرين قديمتر است؛ زيرا هند و آرينها و ايرانيان قديم از يک ريشه مشترک درآمده و بعد هر يک به راهي جداگانه رفته اند. نژاد آنها به هم مربوط است و مذهب و زبانشان شباهت نزديک به هم دارند.

فرهنگ نيرومند
 

مباني فرهنگ ايران مثل هندوستان به قدر کافي قوي بوده که بتواند حتي در مهاجمان نفوذ کند و حتي آنها را حل کند. اعراب که ايران را گرفتند، به سرعت مغلوب نفوذ آن شدند و به جاي عادات ساده بياباني خود، فرهنگ پيشرفته ايران را پذيرفتند. زبان فارسي، مثل فرانسه در اروپا، زبان مردم با فرهنگ قسمت عمده اي از آسيا شد. فرهنگ و هنر ايران از قسطنطنيه در مغرب تا صحراي گوبي گسترش يافت.

زبان فارسي
 

تأثير ايران در هند مدام بود و در دوره هاي افغان و مغول، زبان فارسي زبان دربار و کشور بود و اين وضع تا اوايل دوره انگلستان ادامه داشت. تمام زبانهاي تازه هندوستان پر از کلمات فارسي است. حتي زبانهاي دراويدي جنوب تحت تأثير فارسي قرار گرفته است.

روح ايراني
 

در عصر صفوي دانشمندان و هنرمندان ايران از مرزها گذشته، براي شهرت و ثروت به دربار پرشکوه هند مي آمدند. معماري تازه اي در هند از ترکيب آرمانهاي هند و الهامهاي ايران به وجود آمد و دهلي و اگراپر از بناهاي زيبا و با تشخص شد. تاج محل از مشهورترين آنهاست. گروسه دانشمند فرانسوي گفته است که: اين بنا روح ايران است که در بدن هند حلول کرده!
جواهر لعل نهرو

شيوه واعظان
 

ملاهاي ايران در مسجدها و در مکانهاي عمومي براي مردم موعظه مي کنند و نحوه بيان سخن و اداي خطابه شان تا حدي شبيه به خطابه خوانيهاي خطيبان ايتاليايي است. در موقع وعظ شمرده شمرده و با طمأنينه خاصي سخن مي گويند و بيشتر از کلمات غليظ که به کار بردن آنها را در خور شأن اشخاص عالم مي دانند، استفاده مي کنند.

درويشها
 

در ايران، درويش خلوت نشين نيست. آنهايي را که گهگاه در شهرها يا در خارج از شهرها مي بينيم، فقيرهايي هستند که از هند يا از ايالتهاي جنوبي اين سرزمين آمده اند و با کمک و صدقه مردم و يا اعيان شهر زندگي مي کنند. توصيف غرابت زندگي آنان بسي دشوار است. هر يک مسلح به نيزه اي تبردار و انباني پر از دعا و طلسم هستند. اينجا و آنجا به طبابت و فال بيني مي پردازند و در ميدانهاي عمومي علاوه بر طبابت و پيشگويي، زور بازو و تمرينهاي سخت بدني خود را به معرض تماشا مي گذارند.
ژي.ام. تانکواني

مشعل دانش
 

ايران فقط مشعلدار علم نبود، بلکه مشعل خود را به اروپا سپرد و آن مشعل هنوز با نوري درخشانتر از هميشه مي سوزد.
گاريسون

آکنده از ناسازگاري
 

ايران کشوري است آکنده از چيزهايي که با هم ناسازگارند. مردم آن بين قرون وسطي و قرن بيستم زندگي مي کنند؛ مثلاً اداره پست بي سروسامان است و بي اندازه کند. برعکس از راديو خبرها در همان زمان که در لندن پخش مي شود، در تهران به شما مي رسند. ايران از جمله کشورهاي نادري است که در آن بي شک هرگز مرحله بينابين ترقي شناخته نخواهد شد.
ويتا سکويل وست، شاعر و رمان نويس انگليسي (1962- 1892)

تسامح مذهبي
 

ايرانيان گاهي سخن را به موضوع مذهب مي کشانند. آنها از بحث و مجادله معمولاً خوششان مي آيد و تا آنجا که مي توانند، سعي مي کنند با ما در اين زمينه ها صحبت کنند و خيلي دوست دارند که ما را به پذيرفتن دين خود ارشاد کنند. البته تنها از راه استدلال و ايقان. چون بي انصافي است که آنها را در اين گونه بحث ها، به تحکم و بدزباني متهم و يا نکوهش کنيم. مسأله اي که به طور اساسي آنها را از عثمانيها متمايز مي کند، اين است که مي توان نزد آنان هر چه درباره اعتقادات مذهبي شان مي انديشيم و ايراداتي که داريم، همه را صريح و پوست کنده- البته بدون توهين و تحقير- خيلي راحت مطرح کرد. کم نيستند تعداد مسيحياني که به دنبال شرايط سخت . استيصال، در ميان آنان به اسلام گرويده اند و بعد دوباره بدون ترس و نگراني به کيش اوليه خود برگشته اند. اکنون قضاوت نهايي با خود شماست. خوب بسنجيد و ببينيد از اين دو ملت، کدام يک خوش سلوک تر و آزادانديش تر است.
ژي. ام. تانکواني

تيزهوشي
 

ايراني فوق العاده سريع الانتقال، سريع الادراک و باهوش است. اين سرعت انتقال و تيزفهمي در مراحل اوليه زندگاني و روزگار کودکي در او آشکار مي شود. قواي فکري ايراني چنان است که پيوسته او را به انديشه ورزي و باريک بيني در موضوعات فلسفي بيشتر از امور پوچ و بيهوده متمايل مي گرداند.
دنيس رايس، شرق شناس و سياستمدار انگليسي (1940- 1871)

بزرگترين شاعر
 

مولوي بدون شک بزرگترين شاعر صوفي است که ايران به وجود آورده و مثنوي او همرديف اشعار بزرگ تمام اعصار است.
ادوارد براون

زبور فارسي
 

مثنوي زيباترين شعر ديني است که از دوران مزامير به اين طرف گفته اند!
ويل دورانت
منبع:یزدان پرست، حمید؛ (1387) نامه ایران؛ مجموعه مقاله ها، سروده ها، و مطالب ایران شناسی، جلد چهارم، به کوشش حمید یزدان پرست، تهران، اطلاعات، چاپ یکم.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط