نویسنده: قاسم جعفرزاده
این مقاله به بررسی رویکرد اندیشه ای امام خمینی (ره) به مقوله آزادی اختصاص دارد. جهت انجام این مهم به توضیح سخنان بنیان گذار انقلاب اسلامی پرداخته شده است. علاوه بر این مباحثی نیز در توضیح تفاوت های رویکرد ایشان به آزادی با آنچه غربیان می گویند ارایه گردیده است.
واژگان کلیدی: امام خمینی (ره)، آزادی، انسان شناسی دینی و...
مقوله آزادی در فرهنگ سیاسی اسلام مبتنی بر بحث انسان شناسی دینی است. انسان در اندیشه دینی دارای کرامت، فضیلت و خلق احسن تلقی می گردد.
امام خمینی(ره)، در مقام فیلسوفی اسلامی، انسان را با تأکید بر بعد اجتماعی در گفتمان فلسفه اسلامی و متألهین مورد مطالعه قرار می دهد؛ بنابراین، انسان را مخلوق خالق هستی بخش می شمارد و آن را عصاره خلقت می داند و می فرماید: «انسان این موجود که عصاره همه خلقت است.» بر مبنای قرائت امام (ره) از انسان، انسان مختار است و در انتخاب راه کمال یا شقاوت، اجباری بر او حاکم نیست. ایشان معقتد است: «انسان محدود است... در طرف کمال به آنجا می رسد که یدالله می شود. عین الله می شود... غیر محدود است و در طرف نقص هم در طرف شقاوت هم غیرمحدود است.»
بنابراین، مسلمان در حکومت اسلامی دارای آزادی رفتار-مگر در جایی که سبب اضرار به غیر و یا دیگر ابعاد محرّم شود- می باشد.
بر همین اساس است که امام (ره) می فرماید: «حالا من آزادم که هر کاری می خواهم بکنم؟ آزادم که به هر که می خواهم اذیت بکنم؟ آزادم که هرچه می خواهم بنویسم؟ ولو به ضد اسلام باش؛ ولو به ضد منافع مملکت باشد. این آزادی است؟ این را ما می خواستیم؟ ما اسلام می خواستیم. اسلام هم آزادی دارد، اما آزادی بی بندو باری نه. آزادی غربی ما نمی خواهیم. بی بندوباری است آن... آزادی که ما می خواهیم، آزادی در پناه قرآن ما می خواهیم.»
آزادی فرد در فرهنگ دینی ناشی از اراده فردی است که به عنوان مبنای رفتار و عمل در آموزه های دینی شناخته می شود. امام (ره) می فرماید: «حق اولیه بشر است که من می خواهم آزاد باشم، من می خواهم حرفم آزاد باشد... این حرفی است که در هر جا شما بگویید، همه از شما می پذیرند.»
مبنای آزادی فرد در اندیشه دینی بنا بر برخی تفاسیر همانا تأکید شریعت بر اراده فردی است؛ شاهد چنین تفسیری خطابات مباشر و بلاواسطه تعالیم دینی می باشد که به صورت مستقیم فرد را مورد خطاب قرار می دهد.
از طرف دیگر اصل آزادی فرد در اسلام با مسئولیت پذیری و تکلیف محوری او همراه است. چنانکه امام (ره) می فرماید: «از خدا بخواهید که از لغزش دور باشیم. خودتان بخواهید برای خودتان، و برای همه ملت. ملت بخواهد برای خودش، و برای علما دعا کنند که این طبقه لغزش پیدا نکنند که به لغزش آن ها اسلام در خطر است. همه ما مکلفیم. همه مسئولیم و کُلُّکُم راعٍ وَ کُلُّکُم مَسئول این برای همه است.»
در رویکرد امام خمینی (ره)، که بیانگر اندیشه صحیح دینی است، مسئولیت حالتی دو جانبه دارد و هر یک از فرد و دولت در قبال رفتار، کردار و افکار هم دیگر مسئولیت دارند.
در این راستا است که زمامداران جامعه اسلامی نه به عنوان حاکمان فارغ از مسئولیت، بلکه به عنوان وکلای امت اسلامی به شمار می آیند.
امام خمینی(ره) مناصب حکومتی و زمامداری را در اسلام یک تکلیف و وظیفه
الهی می داند که نباید موجب فخر و بزرگی شود، و هیچ گاه رباطه زمامدار و مردم رابطه سلطه و زیرسلطه نیست. امام (ره) در بیاناتی ابراز می دارد:
«اسلام در رابطه بین دولت و زمامدار و ملت ضوابطی و حدودی معین کرده است و برای هر یک بر دیگری حقوق تعیین نموده است که در صورت رعایت آن، هرگز چنین رابطه ای یعنی رابطه مسلط و زیر سلطه به وجود نمی آید. اساساً حکومت کردن و زمامداری در اسلام یک تکلیف و وظیفه الهی است که یک فرد در مقام حکومت و زمامداری، گذشته از وظایفی که بر همه مسلمین واجب است. یک سلسله تکالیف سنگین دیگری نیز بر عهده اوست که باید انجام دهد. حکومت و زمامداری در دست فرد یا افراد وسیله فخر و بزرگی بر دیگران نیست که از این مقام بخواهد به نفع خود حقوق ملتی را پایمال کند.»
ریشه های رویکرد به مبحث آزادی در دنیای قدیم
مبحث آزادی و اختیار در مقابل جبر و استبداد یکی از مباحث جدی، ریشه دار و پرمناظره در اندیشه سیاسی- کلامی اسلام محسوب می شود. هرچند مفاهیم آزادی و استبداد به صورت مستقل به همین عنوان امروزی آن به صورت مبسوط و جدی مورد توجه قرار نگرفته است، اما این بحث در گذشته عمدتاً در قالب مفاهیم جبر و اختیار سبب شکل گیری مکاتب فکری-کلامی گردیده است. بروز و ظهور فرق کلامی اشعریه و معتزله صرف نظر از دیگر مناظرات علمی، بر محوریت جبر و اختیار نمود بیش تری داشته است. هر یک از این فرقه ها خود به زیر مجموعه های متعددی منشعب گردیدند؛ اما مقوله جبر و اختیار، هم چنان به عنوان جوهره اصلی اشاعره و معتزله ادامه یافت.حدود و ثغور آزادی
در تبیین موضوع آزادی، حدود و ثغور آن و توضیح ادله عقلی و نقلی که برای آن ارائه شده است، میان متفکران مسلمان اجماع نظری وجود ندارد؛ اما وجود اصل آزادی در میان بیشتر مسلمانان به عنوان یک اصل ضروری و انکارناپذیر شناخه شده است. بنابراین، از نظر فقهای اسلام، برای بنی آدم با آن طور که گاه گفته می شود دست کم برای مسلمانان، اصل اولیه بر آزادی استوار می باشد.برخی از متفکران مسلمان آزادی را از ارکان مقوم حیات شمرده اند و با خلاقیت ذاتی انسان پیوند می زنند. در این تلقی، آزادی فی نفسه مطلوب و هدف نیست؛ بلکه برخورداری از آن به معنای برخورداری از نیروی خلاقه حیات است تا آدمی بتواند به وسیله آن به حیات معقول نایل شود. بر این اساس بیان می گردد که آزادی بهترین وسیله حیات انسانی برای زندگی با خلاقیت ذاتی است.
رقابت سیاسی با آزادی ارتباط جدی غیرقابل انفکاک دارد، به گونه ای که وجود رقابت سیاسی بدون آزادی سیاسی غیرممکن خواهد بود. در نظام سیاسی توتالیتر و استبدادی به دلیل اینکه آزادی سیاسی در حوزه های یاد شده وجود ندارد بحث از رقابت سیاسی موضوعیت نخواهد داشت. اصولاً رقابت مفهومی است که با تنوع آرا، تکثر رفتار و معیارهای متفاوت انتخاب در حوزه سیاسی معنا می یابد. آزادی اندیشه و بیان، نقطه عزیمت شکل گیری رقابت سیاسی در جامعه است، زیرا این آزادی به ظهور اندیشه های متفاوت اجازه داده، سبب روند مشارکت سازی در جامعه می شود. در عین حال باید دقت نمود که این رقابت نباید به نفی مباحث ارزشی و دینی منجر شود.
در این جا به جهت تمرکز بر اندیشه دینی به طور اختصار به طرح برخی از آزادی مهم اندیشمندان اسلامی خصوصاً امام خمینی(ره) در زمینه آزادی در دو محور اساسی آزادی بیان و اندیشه که ارتباط وثیق با رقابت سیاسی دارد، اشاره می شود. پیش تر یادآور می شویم که عمدتاً آزادی بیان و اندیشه و آزادی سیاسی در تلقی ایشان با عنوان آزادی های معقول مورد توجه قرار گرفته است.
می گویند اگر کسی ادعا کند که آزادی اندیشه از مختصات دین اسلام است مبالغه نخواهد بود و دلیل این مدعا، صدها آیات قرآن مجید است که با بیانات گوناگون دستور به تفکر و تعقل و به جریان انداختن شعور و فهم می دهد. بر اساس این استدلال اگر اندیشه در واقعیات عالم هستی آزاد نبود خداوند متعال آن همه تاکید به اندیشه محور بودن نمی فرمود. نهایت اینکه آزادی اندیشه نباید به حدی رسد که منجر به سقوط یا بی اعتباری اندیشه گردد.
در مورد آزادی سیاسی می گویند: در دین اسلام دو اصل اولی داریم که عبارت است از: 1- اصل سلطه و اختیار افراد بر خویشتن 2- اصل عدم سلطه و اختیار دیگری بر انسان.
با توجه به دو اصل مذکور اسلام آزادی سیاسی را در سطح عالی آن پذیرفته و برای او، در چارچوب قوانین، هر نوع رفتار و عملی را تجویز کرده است.
شهید محمد باقر صدر از اندیشمندان مسلمانی است که به طرح مبحث آزادی از زوایه جدید آن، مبادرت کرده اند. وی ضمن تعریف آزادی به «امکان و توانایی به کارگیری و تعبیر عینی و علمی اراده برای تحقق اهداف متعالی خود» آزادی را به دو نوع طبیعی و اجتماعی تقسیم می کند و زندگی انسان را بدون آزادی به لفظ فاقد معنا همانند می سازد.
وی در ادامه آزادی اجتماعی را به قدرت انسان برای اقدام به عمل معین تعریف می کند و آن را در دو بعد مثبت و منفی مورد بحث قرار می دهد. اسلام به بعد منفی آزادی، که عبارت از آزادی از سلطه دیگران است، توجه جدی داشته است؛ زیرا «این آزادی در اسلام گویای جنبش همه جانبه ای برای آزادی انسان از تسلط دیگران و رهایی از بند زنجیرهای اسارت است که در طول تاریخ گرفتار آن بود».
استاد مطهری نیز بحث آزادی را از منظر دینی مورد توجه قرار داده است و برای تبیین نظرگاه اسلام در زمینه ابعاد مختلف آزادی تلاش کرده است. ایشان ضمن تقسیم آزادی به انواع متفاوت، در قسمتی از مباحث خود، به طرح آزادی اندیشه پرداخته اند و آن را به عنوان یک ضرورت ناشی از اعتقاد دینی شمرده اند:
هر مکتبی که به ایدئولوژی خود ایمان و اعتقاد و اعتماد داشته باشد، ناچار باید طرفدار آزادی اندیشه و آزادی تفکر باشد و به عکس، هر مکتبی که ایمان و اعتقاد به خود ندارد، جلو آزادی اندیشه و تفکر را می گیرد.
اما در این میان، اسلام آزادی را در چارچوب قوانین به عنوان یکی از مبانی حقوق مورد تأکید قرار داده است و بسیاری از قوانین اجتماعی خود را بر این بنا نهاده است: از دیدگاه اسلامی، اصل بر این است که آدمیان در زندگی خود آزاد باشند و هر چه می کنند بر پایه گزینش های آزادانه خودشان باشد؛ حتی تحصیل و استیفای مصالح عمومی نیز ابتدا باید به شکل آزادانه و داوطلبانه صورت پذیرد... استکمال انسانی هم جز با افعال اختیاری و خود خواسته صورت پذیر نیست. بنابراین، اصل در حرکت انسان این است که اختیاری و آزادانه باشد.... اگر تضییقات قانونی چنان باشد که عملاً جز یک راه در پیش پای انسان نماند و شخص جز گام زدن در مسیر واحد - ولو مسیر کاملاً صحیح- چاره ای نداشته باشد، حرکت تحمیلی و جبری و بنابراین غیراستکمالی خواهد بود.
در این میان امام خمینی(ره) به عنوان پیشتاز آزادی و آزادی طلبی نیز بحث آزادی را از منظر دینی مؤکداً مورد توجه قرار داده و برای تبیین دیدگاه اسلام در زمینه ابعاد مختلف آزادی تلاش کرده است، که در ذیل نظرات و اندیشه ایشان در باب آزادی اندیشه و آزادی بیان و آزادی سیاسی که در خطابات و بیانات ایشان متجلی است تبیین می گردد.
آزادی اندیشه
رمز پایداری جوامع در گرو حیات فکری آنان است و با فقدان حیات فکری، رسیدن به زندگی راستین بیش از خیالی خام نیست. آزادی تفکر برای جوامعی که حرفی برای گفتن دارند و به کلام خویش اعتماد و به صحت و منطقی بودن آن عقیده مندند شعار همیشگی است. از این روی قرآن کتاب آسمانی ما بارها مردم را به اندیشیدن تحریص کرده است و بارها نیز کسانی را که قدرت عقلانی و اندیشه خویش را به کار نمی گیرند نکوهش نموده است. قرآن کریم تا آنجا پیش رفته است که افرادی را که از نیروی عقلانی خویش بهره نمی جویند به انعم (چهارپایان) تشبیه کره است و حتی انسان هایی از این دست را از آن ها نیز گمراه تر می داند.بدین جهت در اندیشه اسلامی هرگز اندیشیدن و فراهم آوردن زمینه های تفکر برای مردم و دعوت آنان به انتخاب پس از اندیشه کردن مطرود نیست و از کمال مطلوبیت نیز برخوردار است. در عین حال این آزادی باید به کمال انسان مدد رساند نه آن که به گسترش ضلالت منجر شود. بر این اساس امام خمینی(ره) درباره آزادی چنین می فرمایند: «در اسلام آزادی به طور مطلق است، مگر آنچه به حال ملت ضرر داشته باشد و موجب مفسده ای باشد».
البته به نظر می رسد بحث از آزادی اندیشیدن چندان ضروری نباشد، چرا که اصولاً الزام اجتماعی و قانونی در منع اندیشیدن - با توجه به آنکه امری باطنی است- مفهومی ندارد؛ حداکثر چیزی که قانوناً امکان دارد منع از حضور در مجامع یا خواندن کتب و... است که در آزادی عملی و اجتماعات و... قابل طرح است.
آزادی بیان
آزادی بیان از اهمیت بالایی برخوردار است. جامعه ای که در آن آزادی بیان نباشد راهی جز به سوی جزمیت گرایی و تقلید و ایستایی ندارد. در تضارب اندیشه ها که در پرتو آزادی بیان حاصل می شود حق ناب ظاهر می گردد و پیشرفت علمی به دست می آید. در اسلام نه تنها آزادی بیان حائز است (با حدودی که مراعات آن بسیار مهم و حیاتی است که در ادامه به آن می پردازیم) بلکه بعضاً بر فرد "عالم" و دانند "داننده" بیان کردن آنچه می داند واجب شمرده شده است. در آنچه به طور خاص آزادی بیان مردم را در قبال حاکم و در برابر اعمال و نظرهای وی مورد تصریح قرار می دهد یکی از وظیفه هایی است که مردم در قبال حکومت دارند. این وظیفه در روایات با تعبیر" النصیحه لأئمه المسلمین" آمده است.امام خمینی(ره) آزادی بیان را به طور وسیع مطرح کرده اند ایشان در این باره چنین فرموده اند: «اگر چنانچه مضر به حال ملت نباشد همه چیز آزاد است. چیزهایی آزاد نیست که مضر به حال ملت ما باشد»
اصولاً عمده دلیل کسانی که در مقابل بیان خویش نمی توانند بیان دیگری را پذیرا باشند و اجازه نشر و پخش افکار و نظرهای دیگر را به طور مطلق یا نسبی نمی دهند، ضعف در استدلال و عدم اعتماد به نفس نسبت به نظریات خودشان است. در دیدگاه اسلامی که در حقانیت و قوت استدلال آن هرگز تردیدی راه نداشته است، فریاد محاجه و مناظره و شنیدن حرف های مخالفان و رد آنان، مطلب کراهت آمیزی نیست. احتجاج های فراوان که ائمه (علیهم السلام) در مقابل دیگران داشته اند، شاهد خوبی بر این مدعا است. حضرت امام (ره) نیز به این نکته در بیان خویش اشاره می کنند:
«اما در جامعه ای که ما به فکر استقرار آن هستیم مارکسیست ها در بیان مطالب خود آزاد خواهند بود؛ زیرا ما اطمینان داریم که اسلام در بردارنده پاسخ به نیازهای مردم است.» (1)
به نظر می آید در اصل ضرورت آزادی بیان و ثمراتی که بر آن مترتب می گردد و ضررهای منع از این آزادی، چندان تردیدی وجود ندارد و بین اندیشمندان علم سیاست این نکته از امور ضروری است. اما سؤال اساسی آن است که این آزادی را حد و مرزی است یا نه؟ آیا هر کس هر چه بخواهد می تواند بگوید؟ و هر نظر و اندیشه یا هنر و رمان و... را می تواند آزادانه پخش کند یا نه؟
در میان صاحب نظران در این زمینه اختلاف زیادی وجود دارد. بعضی آزادی بیان را مطلق می دانند و هیچ قید و قانونی را بر آن نمی پسندند و آنان که قید و مرزی را برای آزادی بیان پذیرفته اند در مفهوم آن قید و مصادیق آن اختلاف کرده اند. جان استوارت میل از طرفداران آزادی مطلق بیان است. وی می نویسد:
آزادی بیان و نشر عقاید ممکن است در وهله اول مشمول اصل دیگری به نظر برسد چون گفتن و پخش کردن عقیده متعلق به آن قسمت از رفتار فرد است که به دیگران مربوط می شود، اما از آنجا که بیان و نشر اندیشه تقریباً به همان اندازه مهم است که خوداندیشه و تا حدزیادی روی همان دلایلی استوار است که آزادی اندیشه، در عمل نمی شود آن را از بحث اندیشه جدا کرد.
در دیدگاه دینی گرچه آزادی بیان جایگاه خاص دارد، اما این آزادی بیان مسلماً مقید است. اگر به احکامی چون حرمت غیبت و تهمت و دروغ نظر کنیم، وجود این احکام نشانگر آن است که آزادی مطلق در گفتن و بیان وجود ندارد؛ بلکه گفتار باید صادقانه باشد و موجبات اذیت و آزار دیگران را فراهم نیاورد. مطلق هتاکی و توهین و دشنام حرام است. حتی در مورد هتک حرمت مقدسات دیگر ادیان و مذاهب نیز نهی وارد شده است. قرآن می فرماید: «لاتسبوا الذین یدعون من دون الله»؛ آنان که غیر خدا را می خوانند دشنام ندهید.
حضرت امام (ره) نیز هرگز آزادی مطلق را مورد تأیید قرار ندادند و آن را به نحوی مقید می کردند حدود آزادی در بیان امام (ره) به طور متعدد بیان شده است که به مواردی از آن ها توجه می کنیم تا جمع بندی مناسبی صورت گیرد.
1. آزادی تا مرز فساد.
امام(ره) در این زمینه می فرماید: «آزادی در حدود قانون است. اسلام از فسادها جلو گرفته و همه ی آزادی ها را که مادون فساد باشد داده، آنی که جلو گرفته فسادها است که جلویش را گرفته است و ما تا زنده هستیم نمی گذاریم این آزادی هایی که آن ها می خواهند تا آن اندازه ای که ما می توانیم آن آزادی ها تحقق پیدا کند.»2. آزادی در چارچوب اسلام و قوانین کشوری
حضرت امام(ره) در این باره فرموده اند: «البته متوجه هستید که مطبوعات باید همیشه در خدمت اسلام عزیز و مردم کشور باشند و آزادی ها در حدود قوانین مقدس اسلام و قانون اساسی به بهترین وجه تأمین شود.»در بیان دیگری حضرت امام(ره) می فرماید: «این ها آزادی منهای اسلام را می خواهند. این غیر از طریقه شماست. شما اسلام را می خواهید»
3. آزادی تا مرز اضرار مردم
حضرت امام(ره) در پاسخ به خبرنگاری که می پرسد: اگر فرض شود دولت شما یا هر دولتی برخوردار از حمایت شما بر سر کار آید آیا هیچ اختناق سیاسی وجود نخواهد داشت؟ می فرمایند: «هرگز. آزادی به همه کس تا آنجا که به ضرر ملت ایران نباشد داده خواهد شد.»لذا، اصل آزادی همان گونه که اغلب اندیشمندان مسلمان گفته اند، و در اندیشه های امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری مشاهده می شود، از ضروریات دین اسلام است؛ زیرا اصل مسئولیت و تکلیف به عنوان اجزای ضروری تعالیم دینی مبتنی بر قدرت، آزادی و اختیار انسان می باشد.
کوتاه سخن آن که در نگاهی به بحث آزادی سیاسی در اسلام و اندیشه های امام خمینی(ره) می توان به این جمع بندی دست یافت که اگر وجود آزادی های سیاسی، اندیشه و بیان بستری باشد که در درون آن رقابت سیاسی صحیح جریان یابد، این مسئله قابل پذیرش است.
همان گونه که بیان شد امام خمینی(ره) نه تنها محذوری بر سر راه آزادی های سیاسی و اجتماعی شهروندان نمی بینند، بلکه تعالیم اسلامی را بنیان گذار واقعی این مفاهیم عنوان می کنند. چنانکه امام(ره) می فرماید: به حسب شرع انسان آزاد است. ایشان به این ترتیب به تبیین فقهی رقابت سیاسی در پرتو نظرگاه دین در زمینه آزادی اندیشه و رفتار سیاسی پرداخته اند. با این حال نباید از نظر دور داشت که این آزادی هنگامی پذیرفتنی است که جامعه را در مسیر کمال قرار دهد و ضررهای مورد اشاره در متن این مقاله را در پی نیاورد.
پینوشتها:
1- مصاحبه با لوسین ژرژ، خبرنگار روزنامه لوموند 6/مه/1978 (16 /2 /57)
منبع مقاله: نشریه خردنامه همشهری شماره 101/ج